آخرین فعالیت TifanI

با توجه به آنالیز و بررسی چند ماهه‌ی زهرای عزیز @Blueberry در خصوص آثار نویسندگان راشای اعم از : 1- لایک کردن پست‌ها 2- خواندن رمان،...

هنوز همان‌جا پشت میز چوبی‌اش نشسته بود. قلم را برداشت و کاغذ سفید را جلو کشید. چند لحظه فقط به نقطه‌ای خیره ماند. ذهنش پر بود از تکه‌های...

معرفی کامل Your Name (Kimi no Na wa) ویژگی جزئیات 🎥 کارگردان ماکوتو شینکای 🎨 استودیو CoMix Wave Films 🎶 موسیقی RADWIMPS 📅...

اپیزود سیزدهم: «اسمم هنوز لای اون کتابه…» ژانر: عاشقانه‌ی تراژدی، با چاشنی نوستالژی مکان: کتاب‌فروشی قدیمی، هوای بارانی، زمان ایستاده...

شب، تنها جایی‌ست که مرا می‌فهمد. شب، شبیه پتوئی‌ست از جنس تاریکی، که بی‌هیاهو روی شانه‌های خسته‌ام می‌نشیند. همه‌جا ساکت است، اما درون...

دنیای من کوچک است، اما هر گوشه‌اش با قدم‌های کوچکِ تو پر شده است. هر لبخندِ تو، ستاره‌ای است در آسمانِ تاریکِ شب‌های خسته‌ام... و هر...

هر تکه از قلبم برای تو نمی‌دانم چگونه ممکن است قلبی این‌قدر کوچک، برای دو نفر تپیدن بلد باشد. اما من آموخت، وقتی شما آمدید. پسرم، تو...

آغوشم، خانه‌ی همیشگی‌شان است برای هر کسی، خانه جایی‌ست که در آن احساس امنیت کند... برای من؟ خانه‌ام، آغوشی‌ست که شما را در خودش جا...

وقتی برای اولین بار بــــغـ.ـــل‌شان کردم اولین بار که در آغوشم گرفتمتان، جهان ایستاد. نه صدایی مانده بود، نه نوری، نه فکری.... فقط شما بودید و...

گریه‌های شبانه هیچ‌کس نمی‌فهمد، شب‌هایی را که بیدار ماندم و به جای بالش، اشک‌هایم را بــــغـ.ـــل گرفتم. وقتی دنیا خواب بود و صدای نفس‌های شما،...

اولین مامان گفتن صدایم کردی... با صدایی که انگار خود بهشت در آن پیچیده بود، کوتاه، ساده، اما لرزاننده‌تر از هر طوفانی «مامان نمی‌دانستی...

قدم‌هایی که قلبم را لرزاندند اولین بار که ایستادی، دنیا ایستاد با تو. و وقتی قدم اولت را برداشتی، من فرو ریختم... نه از ترس افتادنت، از...

در آغـ.ـوش من، زندگی می‌تپد در آغـ.ـوش من، دو قلب کوچک می‌تپد، دو نفس، دو نَفَس، دو دلیل برای اینکه هر روز، دوباره و دوباره بخواهم نفس بکشم...

پرونده قتل والتر کالینز | پسر بچه‌ای که هیچوقت پیدا نشد! شرح پرونده: یک مادر (کریستین کالینز ) در مارس 1928 مفقودی پسر 9 ساله اش والتر...

توقع شنیدن این جمله را از دهانش نداشت. عرق شرم بر تنش نشست. انگار در وجودش مواد مذاب ریخته باشند. درست بود که حسام به او علاقه نداشت؛...