آخرین فعالیت ALI

از لحاظ زمانی و تاریخی مشمول ادبیاتی است که از مشروطه آغاز یافته و همچنان ادامه دارد. ادبیات معاصر با نوآوری در قالب و سبک از سبک قدیم...

هوس کرد آن آباژور صورتی پایه‌بلند کناری‌اش را روی سرش بکوبد؛ حیف که شرایط دستش را بسته‌ بود. در همین دیدار اول از او خوشش نیامد. رفتار...

توقع شنیدن این جمله را از دهانش نداشت. عرق شرم بر تنش نشست. انگار در وجودش مواد مذاب ریخته باشند. درست بود که حسام به او علاقه نداشت؛...

در حالی که موهای اتو زده‌اش را زیر شالش جا می‌داد، یک بند تیشه به ریشه‌‌ی خشکیده‌اش می‌زد. می‌خواست اذیتش کند، وگرنه تعصب که چنین معنی...

*** در این دو هفته‌ی کسالت‌بار، روز و شبشان با میهمانی می‌گذشت. تمام فامیل برای عروس و داماد پاگشا ترتیب داده‌ بودند، امشب هم قرار بود...

دلش لرزید. با تمام دلخوری و غمی که از جانبش دچار شده‌ بود؛ اما حال دیشبش او را پریشان می‌کرد. زیر ل*ب شعر غمگینی را با خودش زمزمه کرد: -...

طلعت‌خانم لبخندی هم‌زمان با نگاه چپ‌چپ حواله‌اش کرد. ستاره‌خانم اما شاکی به طرفش رفت و سبد را از دستش گرفت. - بده به من این رو. کارد...

*** بینی‌اش را درون نرمی پارچه‌ی مل‌مل فرو کرد و پلک‌های خسته‌اش را بست. وقتی با آن چشمان سیاه پر ذوقش لباس عروس ساده‌ی دنباله‌داری را...

از او چه انتظاری داشت؟ که مثل عروس‌های دیگر خوشحال باشد و با عشق در بغلش عکس بیندازد؟! نه او مثل بقیه نمی‌توانست باشد؛ همه‌چیز یک اجبار...

#۴ شهاب لبخند می‌زند. نه از آن لبخندهای سبکِ روزمره، لبخندی‌ست خسته، عمیق، تلخ؛ از جنسی که فقط برای دنا کنار گذاشته بودـ نگاه کوتاهی به...

#۳ عمارت، ساکت بود. سکوتی همانند مرگ های بی صدا که مثل پیچک میان دیوارها پیچیده شده بود. همه‌چیز در خاموشی دفن شده بود، در سکوتی شبیه...

#۲ ساعتی گذشته، ضربان سرکش قلبش، حالا کمی آرام گرفته. نه درد،نه سوزش.فقط سکوت و سقفی سیاه رنگ نگاهش را بلعیده. تقه‌ای کوتاه، سکوت را...

#۱ حبه قند را، درست مثل همیشه، آرام در دل استکان کمر باریکِ چای رها می‌کند. ده ثانیه می‌گذرد. بعد، قاشق را در چای می‌چرخاند. پنج ثانیه...

یک عدد پری. پدرم یک نظامی بوده و توی خانواده‌ای که تعصب زیادی به نژادمون داره بزرگ شدم. تابستان: برای رسیدن به معشوقه‌ام جنگیدم. مرداد...

جادوگر//" پدرت یک نظامی بوده و تو توی خانواده ای که تعصب زیادی به نژادت داره بزرگ شدی ( جادوگر بودن چه تعصبی داره:crying:) برای تغییر...