انجمن رمان نویسی راشای

حبیب
حبیب
نژاد هم منظورش قومیت یا کشور نیست. بلکه خانواده و خاندانه. مثلا، جمشید از نژاد و خاندان پادشاهی‌ای بود که کیومرث بنا کرده بود‌ یا ضحاک، نژادش رو شاهنامه خوب توصیف می‌کنه و هنرش رو هم تحسین می‌کنه( ضحاک شخصیت توانمندی داره) ولی گوهر بدی داره. به قول خودش کژاندیش و بده.

مثال واضحی از معیارهای شاهنامه که برای پادشاه داره، جایی هست که پهلوانان ایران در زمان نوذر میرن پیش سام پدربزرگ رستم بهش میگن توی بیا شاه شو.
حبیب
حبیب
بدیشان چنین گفت سام سوار
که این کی پسندد ز من کردگار
که چون نوذری از نژاد کیان
به تخت کیی بر کمر بر میان
به شاهی مرا تاج باید بسود
محالست و این کس نیارد شنود
خود این گفت یارد کس اندر جهان!
چنین زهره دارد کس اندر نهان؟
اگر دختری از منوچهر شاه
بران تخت زرین شدی با کلاه
نبودی جز از خاک بالین من
بدو شاد بودی جهانبین من
عقب
بالا