نتایح جستجو

پاکت پاکت خالی می‌شود سیگار. منم یک آدم خسته و بیمار. به دنبال یه دوست خوب می‌گردم، در این دنیای پر از تکرار. نمی‌دونم این دنیا یک آدم خوب می‌شناسد یا نه! شاید هم یک نفر از راه برسد و به من گوید ببین این دنیا پر از آدم بی‌وفاست!

باران می‌بارد؛ هم قشنگ است هم تلخ! تلخ برای تنها، عاشقانه برای عاشق و معشوق‌ها. من هم در این هوای بارانی می‌نویسم، برای این دل تنها!

در بی‌قراری در دلم بارون می‌ریزه، به چشم ترم نگاه کن. به قلب خسته‌ام نظر کن. به این دل شکسته‌ام نظر کن. نظر کردی؟ دیدی مرا؟ دیدی چه کردم با دلم؟ دیدی به کجا بردم دل؟ دیدی غم‌هایم را؟ من چه کنم؟! با چه امیدی بهت نگاه کنم؟

وقتی تو نیستی، آسمان ابریه؛ انگار با من اشک می‌ریزه. وقتی تو نیستی، دریا بی‌رحمه؛ انگار موجکهای اشک منو همراهش داره. وقتی تو نیستی من غریبم، یه غریبه که هیچ آشنایی نداره!

باران میبارد. ابرها گریه می‌کنند. تو میای و باران می‌بارد‌ تو میری و باران می‌بارد. پیش‌تر گفتم دلم را به آسمان سپردم!

عشق، جان و دلم غمگین است! دل تنگم، دلم پر از غم و درد است. غم است؛ همه حال و روزم این است. در این روز‌ها، دلم را به آسمان سپرده‌ام. به آسمان، آسمان، آسمان!

اگر زندگی یک شب و یک روز طول بکشد و من آن شب را به سختی سپری کنم، پس دیگر به امید فردای بهتر نخواهم خوابید. پس بگذار در تاریکی مطلق و بی‌خبری از زندگی و آینده بمانم. از گذشته که رهایی پیدا نکردم، پس بگذار به امید آینده هم نباشم!

ساعت‌ها می‌گذرد. زمان آینده را واضح می سازد و گذشته را تار. این روزها، روزهای سخت و دشوار و پر درد و رنجی است که باید به صبر ایوب پرداخت و صبور بود. به امید روزهای پر از آرامشی که شاید این روزها در انتظار ما است.

اثر علی برادر خدام خسروشاهی نام دلنوشته: صبر نام نویسنده: علی برادر خدام خسروشاهی ژانر: تراژدی مقدمه: ساعت‌ها می‌گذرد. زمان آینده را واضح می‌سازد و گذشته را تار. این روزها، روزهای سخت و دشوار و پر درد و رنجی است که باید به صبر ایوب پرداخت و صبور بود. به امید روزهای پر از آرامشی که شاید این...

مجنون رو به سوی جانان معشوق رو به سوی عاشق چشم مقابل چشم لبخند روبه روی لبخند عشق رو به روی عشق مجنون روبه روی جانان معشوق روبه روی عاشق چشم مجنون جلوی چشم جانان اشک شوق عاشقی بریز لبخند بزن معشوق تا لبخند عاشقت را ببینی عشقتان هر روز بیشتر از دیروز باشد تا که دم پیری هم مجنون جانانت را و معشوق...

فرشته جان لبخندت را دوست میدارم در آسمان زندگی در اوج آرامشی که آغوشت داراست پرواز میکنم . دلم را به چشمانت میسپارم چون عشق تو را در خود پنهان کرده است.

عشقم به تو هر روز بیشتر از دیروزش میشود فرشته جان . ! در دل من اگر کسی جز تو بود ، تمام دنیا برایم جهنم بود … . از تو مینویسم و نمیتوانم تو را به کسی جز تو تشبیه کنم ! تو را به عشق می‌پرستم ، زیرا عشق تنها چیزی است که می‌تواند در قلب من جای گیرد .

با تو بودن ساده ترین انتخابی است که تا به حال انجام داده ام من عاشق لبخندت هستم . تو را در تمام لحظه‌های زندگیم حس میکنم . وقتی در تمام لحظه‌های زندگیم لبخند میزنی عشق من به تو زیاد میشود در تمام لحظه هایی که با تو هستم تمام خاطراتم شیرین میشود .

عشق جانم عزیزترینم ، ای مهربانترین من تورا از تمام دنیا و همه چیز عزیزتر دارم تا وقتی که هستم دوستت دارم از تمام هستی و دنیا عشق را به تو تقدیم می‌کنم فرشته جانم

عشق، فدایت جانم در این راه به عشق وصل جانانم در این راه همینطور که در میان عاشقانم مرا عشق است در جان و روانم

فرشته جان ، عشق جان جانم فدای تو مهربانم ، دوستت دارم ای جان و جانانم ، دلم را هم فدای خود کردی ای که در راه عشق تو جانم را فدا کردم تا پای آخرین نفسمان همراهت خواهم بود

عشق جان و دل را به این سو و آن سو می‌کشاند عشق جان و دل را به جایی می‌کشاند که همیشه از عشق سخن بگویند این جاست که عشق را می‌توان در همه چیز جستجو کرد اگر عشق را در لحظه‌ای از زندگی جستجو کرد و یافت آنگاه است که عشق را می‌توان در تمامی لحظات زندگی یافت.

دلیل ترک سیگارم ، گفت : « اگر ترک نکنی ، من تو را ترک خواهم کرد ! » گفتم : « پس چه کنم ؛ باید ترک کرد » سیگار را ترک کردم ، دیگر سیگار نمی‌کشم ! زیرا عشق را در او دیدم ، واحساس کردم همه چیز در من جریان دارد !

در این لحظه‌ها که نمی‌توانم از چشمانت بگذرم چشمانی که زیبایی و عشق در آن می درخشد و تو را در میان اشک‌ها در آغوشم می‌گیرم ، زیباترین احساسی است که در لحظه‌های پر آشوب ذهنم حضور دارد.

عشق نماد توست تو را در میان شعر هایم جستجو میکنم در میان هر واژه ، در هر جمله من تورا می‌بینم و می‌دانم که تو بهترین عشق هستی … دوستت دارم …