عاقبت جبر این زمانه
نابود کرد آشیانهام را
بغضی هدیه داد به وجودم
آغاز کرد گریههای شبانهام را
قطار رنگین کودکی رفت
دنیا کُشت شادی بیبهانهام را
کسی هرگز ندید و نفهمید
زخم واژهبهواژهی ترانهام را
دگر چه شوقی آباد خواهد کرد؟
سرزمین این دل ویرانهام را
برای هرکه سرای عشق ساختم
در نهایت...