نتایح جستجو

  1. Mahdis

    ✔ موافقت شد ✔ درخواست رنک نویسنده

    باسلام درخواست رنک نویسنده رو دارم علت: دارا بودن یک اثر درحال تایپ
  2. Mahdis

    ✔ موافقت شد ✔ درخواست مدیریت تالار ادبیات

    سلام - تعداد ارسالی‌های شما در تالار مدنظر. حدود ۴۰ - هدف از مدیریت تالار مدنظر. تعامل بیشتر با نویسندگان - در صورت داشتن تجربه همکاری با راشای یا انجمن همکار، نوع و مدت همکاری خود را ذکر کنید. در اکثر زمینه‌ها همکاری داشتم و دارم
  3. Mahdis

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کباد| مهدیس امیرخانی| نویسنده‌ی راشای

    - لوس نشو دیگه پسر جون. همه بچه‌ها هستن، حتی رئیس هم میاد. آرام زمزمه کرد: - نمی‌شه. اخر او برود مهمانی و زهرا دلش در آن خانه با دیوارهای زرد و نمور بپوسد؟ او خوش بگذراند و دست‌های مادرش پینه ببندد؟ دیگر چه؟ انگار میثم با نه آشنایی‌ای نداشت. خب بود و نبود او در مهمانی میثم چه چیزی از چه کسی کم...
  4. Mahdis

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کباد| مهدیس امیرخانی| نویسنده‌ی راشای

    همین‌که رسید، از در آشپزخانه وارد شد. خودش هم نمی‌داند چرا، ولی دوست نداشت با مشتری‌ها و مهمان‌های رستوران رودررو شود. شاید بخاطر تن ریقو و لباس‌های دوزاری‌اش که مقابل ثروتمندها هیچ بود. همین که وارد شد، کوله‌اش را قسمت پشتی آشپزخانه گذاشت و پیشبند سیاهی را که مخصوص کادر بود بست. نیامده هم کلی...
  5. Mahdis

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کباد| مهدیس امیرخانی| نویسنده‌ی راشای

    سر کلاس‌اش که در طبقه دوم بود نشست. در ردیف آخر سمت چپ و با فاصله یک متری از بقیه. تنهای تنها بود. او که لباس‌هایش ساده بود، ساعت‌های گران قیمت نداشت، با بقیه کل‌کل نمی‌کرد، حال خودشیرین‌های کلاس را نمی‌گرفت و به اصطلاح پایه نبود، بین بقیه محبوبیت چنانی نداشت. او هم رغبتی به هم‌کلامی با کسی...
  6. Mahdis

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کباد| مهدیس امیرخانی| نویسنده‌ی راشای

    سرش را که بر بالش گذاشت تازه عمق خستگی‌اش را درک کرد.‌ خوابیدن کنار بخاری، در سوز سرما، پس از نصف یک روی کاری دردهایش را شستشو می‌داد. *** صبح که شد، طبق عادت هنگام بالا آمدن خورشید برخاست. حتی روزهای تعطیل هم این عادت را داشت. وقتی همه از تعطیلی مدارس و بیشتر خوابیدن خوشحال بودند، او بابت...
  7. Mahdis

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کباد| مهدیس امیرخانی| نویسنده‌ی راشای

    وقتی روشنایی به تاریکی می‌پیوست و نارنجی خورشید رنگ می‌باخت، هیچ‌کس رمق نگاه کردن به غروب را نداشت. پرندگان میلی به پرواز نداشتند و خیابان‌ها و برزن‌های تنگ دل آدمی را به تنگ می‌آوردند. بوی سطل زباله‌ای که لبالب پر شده بود آزارش می‌داد. امروز آن‌قدر در رستوران کار کرده بود که رمق نداشت. پاهایش...
  8. Mahdis

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کباد| مهدیس امیرخانی| نویسنده‌ی راشای

    رمان کباد مهدیس امیرخانی ژانر: اجتماعی، تراژدی ناظر: @Blueberry خلاصه: کباد، رمانی برخواسته از کوچه پس کوچه‌های شهر و از دل کودکان کار. در حال بیان تاثیرات بی‌سوادی و ناآگاهی خوانواده‌ها و پیامدهای جبر و فقر در قالب روایت و داستان. کباد، روایتی از زندگی‌هایی که هر کدام قسمتی از درد و رنج هستند.
  9. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ دلنوشته مهرگیا| مهدیس امیرخانی | دل‌نگار راشای

    گویند عشق آدمی را کافر می‌گرداند، من چه بگویم که چو آفرینش زیبایی‌هایت را بدیدم، ز نو مسلمان شدم!
  10. Mahdis

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان خانه ی نفرین شده | سبا مولودی | نویسنده راشای

    « به نام یزدان پاک » « اصالت نویسنده نه در سبک و شیوه بلکه در نحوه تفکر و اعتقادات اوست. » نویسنده گرامی؛ تشکر از اعتماد شما بابت قرار دادن اثر هنری‌تان در مجموعه تخصصی رمان راشای. لطفا جهت اطلاع از قوانین تایپ رمان بر روی لینک زیر کلیک کنید: https://rashay.ir/index.php?threads/4/...
  11. Mahdis

    ✸ میز کار ✸ درخواست تایید رمان | راشای

    سلام درخواست تایید رمان
  12. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ هایش | مهدیس امیرخانی | دل نگار راشای

    زندگی، رنجی دیرینه پابرجاست، تا دمی هست، زندگی هست، با رنج‌هایش! آرامش‌اش سرابی بیش نیست. وعده‌هایش توخالی و قول‌هایش نامردانه است. آدم‌هایش نوع بشری هستند که انسانیت نمی‌دانند. زمینش برای خداست ولی پناهت نمی‌دهد. آسمانش می‌بارد ولی برای تو، گلی شکوفه نمی‌زند. زندگی تو را می‌کُشد، با هر نفسی که...
  13. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ دلنوشته مهرگیا| مهدیس امیرخانی | دل‌نگار راشای

    ز اشتیاق وصل به درد فراق فتادم یادت در حوالی که پرسه می‌زند؟ دل و جان من که متروکه شد، آخر جز تو کسی در آن نمی‌گنجد!
  14. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ هایش | مهدیس امیرخانی | دل نگار راشای

    در غار تنهایی‌ام فرو رفته‌ام، زاهد نیستم ولیکن گوشه نشین شده‌ام، از خاطرها رخت بسته‌ام، چه می‌شد اگر تمام خاطرات کسی بودم؟ ای‌کاش تمامی زندگی کسی بودم، نفسی به نفس‌هایم بند بود، عرش خدا به لرزه می‌افتاد اگر من نیز کنج دلی جای می‌گرفتم؟
  15. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ هایش | مهدیس امیرخانی | دل نگار راشای

    درمانم را می‌خواهم و چرایی دردم را نمی‌دانم، مرهم می‌خواهم ولی برای کدامین زخم‌ام نمی‌دانم! آمرزش می‌خواهم ولی ندانم برای کدام گناهم‌ام! شادی می‌طلبم، ولیکن نمی‌دانم جایی میان فرتوتی‌ام داشته باشد یا نه! درمانده‌ام! میان زمین و آسمان معلقم، نمی‌دانم جسمم از خاک است یا روحم برای ملکوت؟ کیستم من؟
  16. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ دلنوشته مهرگیا| مهدیس امیرخانی | دل‌نگار راشای

    سر بر بیابان نگذاشته‌ام اما، در عشق سوزانت دیوانه‌ای شده‌ام که مپرس! دلم ز دستم رفت، برای تو رفت، ولیکن عقلم به کدامین سوست که بازش گرداند؟ راه منطق به کدامین سوست در صحرای عشق؟ چشم‌هایت چه؟ نگاهت به کدامین افق است؟ مرا بنگر، بنگر و از شــ.راب سرخ بی‌نیازم کن.
  17. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ دلنوشته مهرگیا| مهدیس امیرخانی | دل‌نگار راشای

    ای‌که جهانم همه تو، فال می‌گیرم و نیتم همه تو! "درد عشقی کشیده‌ام که مپرس" حافظ هم فهمید شیدای توام، ولیکن تو چه؟ آخ از آن زهر هجری که چشیده‌ام مپرس!
  18. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ دلنوشته مهرگیا| مهدیس امیرخانی | دل‌نگار راشای

    صنمم! می‌خواهم طوافت کنم، بر در کعبه‌ات حاجت مند آمده‌ام! کافر که نه، ولیکن عاشقی دیوانه‌ام! همین است که با خدا نذر و نیاز کرده‌ام، آن هم تنها برای دیدارت!
  19. Mahdis

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ دلنوشته مهرگیا| مهدیس امیرخانی | دل‌نگار راشای

    دلنوشته مهرگیا مهدیس امیرخانی ژانر: عاشقانه. بدایت: عشق که در نمی‌زند، نطلبیده سراغت می‌آید، با نگاهی زیر و رویت می‌کند، دستپاچه می‌شوی و با این‌حال دوباره نگاهی می‌طلبی! آرامش عشق به طغیان وا می‌دارتت؛ حریصت می‌کند؛ می‌گویند طمع آدمی را می‌کشد، همین است که کور وکر شده‌ام، آن‌قدر که نگاه و...
عقب
بالا