نتایح جستجو

  1. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ تاوان | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    لبخندی عاریه بر ل*ب داری. در کوله‌بارت، حسرت به دوش می‌کشی و چشمانت غمِ دنیا را فریاد می‌زنند. می‌پنداری که من نمی‌فهمم. دریغ و صد افسوس که من رج‌ به رجت را از برم! ___________________ در جاده‌ای که سراسر برف است و هوایش بورانی، تو باید باشی که دلم گرم شود. وجدان خفته‌ات را بیدار کن. در هوای...
  2. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ کُنج عزلت | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    در تردیدی بزرگ دست و پا می‌زنم. تنهایی‌ام را کسی باور ندارد. شاید! شاید کسی در دوردست‌ها ایستاده و به آوارگی دعوتم می‌کند! من به دعوتش لبیک می‌گویم. آوارگی را به جان می‌خرم تا آرامش را در دستان تو بیابم. بیا ای سرمنشأ آرامش! بیا تا این سکوت و سرگشتگی از جان و دلم رخت ببندد. بیا تا از خواب‌زدگی،...
  3. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ تاوان | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    با تو حال دلم همیشه بهاری‌ست. درختان امّیدم، جوانه‌ی عشق می‌دهند و قناری‌های عاشق بر شاخه‌هایش لانه می‌سازند. سبزه‌های دشتِ دلم همیشه سبز و تازه‌اند. بوی ریحان از آن دورها به مشام می‌رسد! رودخانه‌ای صاف و زلال‌ همیشه در آن جاری است؛ اما...! اما تاوان دوست داشتن‌ات را به‌گونه‌ای داده‌ام‌! دلم را...
  4. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ کُنج عزلت | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    با صدای رعد و برق مهیبی از خواب می‌پرم. پاهایم، بدون اختیار به سمت سه کُنج دیوار، راه می‌افتند. به خود نهیب می‌زنم و به پاهایم، فرمان ایست صادر می‌کنم. به خاطر دارم روزی را که، زانوانم را ب*غل زده و در همان سه کنج، می‌لرزیدم و اشک می‌ریختم. در آن شب تار، تو تنها کسی بودی که آرامم کردی؛ نوای...
  5. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ تاوان | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    در کوچه پس‌کوچه‌های شهر قدم می‌زنم. خودم را به آن‌ها سپرده‌ام. می‌خواهم ببینم مرا به کدامین سو خواهند کشید. زمزمه‌ی زیر لبم آشناست: یک... دو... سه... چهار... . ناخودآگاه خود را روی لبه‌ی جدول می‌یابم. دست‌ها را کمی از بــــغـ.ـــل باز کرده‌ام و از حفظ و بدون لغزش، روی آن راه می‌روم. می‌توانم حس کنم...
  6. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ تاوان | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    به نام او... نام اثر: تاوان نویسنده: مینا مرادی ژانر: عاشقانه ـ تراژدی مقدمه: دلی که شکست، مانند چینی بندزده می‌شود؛ اما ترَک‌هایش در ته‌‌وتو‌های قلبم به یادگار می‌ماند. آخرش را می‌سپارم به دست خدایی که خوب می‌داند، کجا و چگونه تاوان بگیرد.
  7. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ کُنج عزلت | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    شاید در نظر دیگران مقاوم، سرسخت و مردانه برای آرمان‌هایم جنگیده‌ام؛ اما... ! در انتهایی‌ترین گوشه‌ی قلبم، دختری زانوی غم ب*غل گرفته و با نگاهش برای دقیقه‌ای سکوت، پرچم سفید را فریاد می‌زند و این دردناک‌ترین نقطه‌ی قصه است... .
  8. پناه

    ✔ موافقت شد ✔ درخواست رنک دلنگار

    درود وقت به خیر درخواست رنک دلنگار دارم.
  9. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ کُنج عزلت | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    آه که می‌کشم، دلم می‌سوزد. دلم می‌سوزد که تمام خودم را برایت گذاشتم و تو تا فهمیدی دلم رفته به آنی رنگ عوض کردی و با دیگری قرار رفتن گذاشتی. ............. حال که سال‌ها گذشته، آه‌هایم عمیق‌تر ‌و کشنده‌تر شده‌اند. سوز جگرم به دیواره‌ی قلبم نفوذ کرده و هر لحظه امکان یخ بستن خون در رگ‌هایم هست؛...
  10. پناه

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ کُنج عزلت | مینا مرادی | دل‌نگار راشای

    نام اثر: کنج عُزلت نویسنده اثر: مینا مرادی ژانر: عاشقانه ـ تراژدی مقدمه: من در نبود تو به هیچ شباهت دارم. دست از خود و خاطرات‌ام شسته‌ام؛ دلم اندکی سکوت، اندکی مرگ می‌خواهد. سرزنش‌ام نکن! دُچارت شدن هم، عالَمی دارد.
  11. پناه

    ✸ میز کار ✸ درخواست تایید رمان | راشای

    وقت بخیر درخواست تایید رمان دارم‌
عقب
بالا