نتایح جستجو

  1. shagha79

    سلام نه میتونی بزنی♡

    سلام نه میتونی بزنی♡
  2. shagha79

    خوب باشید خوبممممم ولی خواب دارممم

    خوب باشید خوبممممم ولی خواب دارممم
  3. shagha79

    خودت انتخاب کن من شاید چیزیو انتخاب کنم ک خوشت نیاد

    خودت انتخاب کن من شاید چیزیو انتخاب کنم ک خوشت نیاد
  4. shagha79

    زیاده خیالت راحت🤣🤣

    زیاده خیالت راحت🤣🤣
  5. shagha79

    یه تنه قد همه عکسنوشته خواستم🤣🤣

    یه تنه قد همه عکسنوشته خواستم🤣🤣
  6. shagha79

    ▧ عمومی ▧ دوست داری فیلم کدوم رمان ساخته بشه؟

    رمان خودم😬یکیش لحظه های بی تبسم و یکیشم تناسخ پاییز بازیگراش کسایی ک پیدا کردم کامران تفتی آشا محرابی سیروان خسروی هست فعلا چون خیلی بهشون میان خوانندشم خود سیروان یا دایان کارگردانشم خودم🤪کلا میخوام بزنم ب اسم خودم همه چیزشو
  7. shagha79

    نه اشتراک خریدنشه

    نه اشتراک خریدنشه
  8. shagha79

    فقط برای تصویر باید پرسوناژ باشی حتما ک بتونی بذاری

    فقط برای تصویر باید پرسوناژ باشی حتما ک بتونی بذاری
  9. shagha79

    بـــ.ـــوس فراوان

    بـــ.ـــوس فراوان
  10. shagha79

    اره چرا که نه من برا اینکه قاطی نشه قلب بود تو گوشیم گذاشتم هرچی دوست داری حتی عکس، خط و...

    اره چرا که نه من برا اینکه قاطی نشه قلب بود تو گوشیم گذاشتم هرچی دوست داری حتی عکس، خط و... میتونی بذاری
  11. shagha79

    ▧ عمومی ▧ اولین رمانی که خوندی چی بود؟

    آبرویم را پس بده از مون شاین ( به مامان مریم هم فکر کنم معروف بود ) و چقدر خوشحالم که تو سن دبیرستانم که میشه گفت سن حساسیم هست بااین رمان استارت رمان خونی رو زدم قبلش راهنمایی هم البته کتاب رمان‌های مامانمو میدزدیدم و یواشکی میخوندم چون مامانم معتقد بود رمان رو تو سن کم نباید خوند و رو...
  12. shagha79

    منت میذارید واقعا شرمنده شدیم😬

    منت میذارید واقعا شرمنده شدیم😬
  13. shagha79

    عالییی

    عالییی
  14. shagha79

    مرسی زیبا بابت عکسنوشته ها

    مرسی زیبا بابت عکسنوشته ها
  15. shagha79

    خانم تاجیکی ما منتظریم هنوز شما قبول کنی مصاحبتونو😬😬

    خانم تاجیکی ما منتظریم هنوز شما قبول کنی مصاحبتونو😬😬
  16. shagha79

    ❃ دفتر دلنوشته ✎ دولت عشق آباد | شقایق مهرلوس | دل‌نگار راشای

    شهر پر از جمعیت بود و نگاهش در جست و جوی او! آسمان آبی تر از هر زمانی بود و بوی دل انگیز عید به مشام هرکسی می‌رسید. لبخند روی لبانش از شدت ذوق بیشتر و بیشتر می‌شد! ضربان قلبش تندتر از هر زمانی می‌تپید. گویی مسابقه‌ای جهانی برگزار کرده باشند! نسیم صورت چو برفش را به جای دستان نیامده‌ی او نوازش...
  17. shagha79

    ▧ عمومی ▧ داستانک

    می گویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر بـه زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی بـه دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون بـه شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده بـه قافله سالار می دهد تا در شهر بـه برادرش برساند...
  18. shagha79

    ▧ عمومی ▧ داستانک

    یک روز، یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف بدی می کنه. بـه طوری که خودرو هردوشون بـه شدت اسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر میبرند. وقتی که هر دو از ماشینشون که اکنون تبدیل بـه آهن قراضه شده بیرون میان اون خانم بر میگرده میگه: آه چه جالب شما مرد هستید… ببینید چه بروز ماشینامون...
  19. shagha79

    ▧ عمومی ▧ اشعار حکیم عمر خیام نیشابوری

    یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد از کوزه شکسته‌ای دمی آبی سرد مامور کم از خودی چرا باید بود یا خدمت چون خودی چرا باید کرد
  20. shagha79

    ▧ عمومی ▧ اشعار حکیم عمر خیام نیشابوری

    می نوش که عمر جاودانی اینست خود حاصلت از دور جوانی اینست هنگام گل و باده و یاران سرمست خوش باش دمی که زندگانی اینست
عقب
بالا