عنوان: فردای بیتو
نویسنده: زری
ژانر: تراژدی
مقدمه: سلاخ وجودم میگریست، گویا دلباختهی قناری کوچکی شده بود. کجا رفت آن قناری؟ وجود بیوجودم، تلاقی عشق تو بود.کجا رفت آن همه امید؟ به طرف هم آمدیم که امید بسازیم؛ ولی تو ناامیدمان کردی! آمدیم بسی زندگی کنیم، خانهام را ویران کردی. چه فقان است...