▧ عمومی ▧ داستانک کودکانه ننه سوسکه

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Blueberry
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
داستانک کودکانه ننه سوسکه

Blueberry

ریاست دپارتمان کتاب
کادر مدیریت راشای
▐❖ ریاست دپارتمان ❖ ▐
دیزاینر سطح ۳
⚜ تیم آنالیز ⚜
تاریخ ثبت‌نام
2025-03-10
نوشته‌ها
112
پسندها
969
امتیازها
93
سن
23
محل سکونت
آسمونا
«داستانک ننه سوسکه»


یکی بود ،یکی نبود.یک ننه سوسکه مهربان، دلش قد آسمان.یک بچه داشت ناز و تپل،مثل یک دسته گل.
خیلی دوسش داشت.هر چه که میخواست،« نه »نمیگفت.
یه روز سوسک تپلی گفت :
- ننه،ننه،من آش میخوام.میپزی برام؟

ننه سوسکه گفت:
- می پزم برات،عزیز دلم ، دسته ی گلم.

بعد هم کاسه ای برداشت و رفت توی انبار، تا عدس ، نخود و لوبیا بیاورد.دید عدس دارد اما نخود و لوبیا ندارد.عدس را ریخت تو کاسه اش.سراغ بچه اش آمد و گفت:
- ننه جان،پاشو برو در خانه ی همسایه ها، بگو اگر نخود دارید یا لوبیا قرض بدهید کمی به ما.

تپلی قبول کرد و رفت سمت همسایه ی راست دستی که خاله مورچه بود. در زد و منتظر شد.وقتی که در باز شد،گفت:
- سلام و علیکم خاله مورچه جان. ننه ام سلام رساند و گفته اگر نخود دارید یا لوبیا قرض...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا