✍مقاله آموزشی ▤ چگونه داستان‌ را شروع کنیم؟

چگونه داستان‌ را شروع کنیم؟
◀نام مقاله
چگونه داستان‌ را شروع کنیم؟
◀ نام گردآورنده
ملیکا قائمی
photo-output.jpeg


ایده‌ی محرک، زاینده‌ی ایده‌های بعدی‌ست
نوشته‌ی: سعید عقیقی

فرقی نمی‌کند چه می‌نویسید؛ داستان کوتاه، بلند، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه. در هر صورت، اولین چیزی که نیاز دارید، یک «ایده‌ی محرک» است؛ ایده‌ای که جرقه‌ی آغاز داستان را روشن کند. اغلب، سخت‌ترین مرحله‌ی نوشتن، همین لحظه‌ی آغاز است. اما به محض اینکه ایده‌ی محرک را پیدا کردید، بقیه‌ی مسیر آسان‌تر و روان‌تر پیش می‌رود. کافی‌ست بدانید از کجا شروع کنید، آن وقت ممکن است خیلی زود پیش‌نویس اول داستان‌تان را روی کاغذ بیاورید.

اما سؤال این‌جاست: چطور می‌توان به یک ایده‌ی درست و حسابی رسید؟

افسانه‌ی فرشته‌ی الهام

شب است. تصور کنید هنرمندی در خواب عمیقی فرورفته. در سکوت نیمه‌شب، فرشته‌ای آرام و بی‌صدا نزدیک می‌شود، بر بالینش می‌ایستد، لحظه‌ای با لبخند به صورت خسته‌اش نگاه می‌کند، و سپس هدیه‌ای را زیر بالشش می‌گذارد و ناپدید می‌شود. صبح، هنرمند با کادو برخورد می‌کند، آن را باز می‌کند، و ایده‌ای درخشان پیش چشمانش پدیدار می‌شود: «یافتم!»

هر بار که از «الهام» حرف زده می‌شود، چنین تصویری در ذهن من می‌چرخد. به‌ویژه وقتی خبرنگاری رو به یک هنرمند می‌پرسد: «ایده‌ی این اثر چطور به شما الهام شد؟»
سؤالی کلیشه‌ای اما وسوسه‌برانگیز، که ممکن است ما را به اشتباه بیندازد:
نکند باید بنشینیم و منتظر الهام بمانیم؟ شاید باید در سکوت و انزوا یا حین مراقبه به سراغ‌مان بیاید؟ و اگر نیاید یعنی ما هنرمند نیستیم؟

اما نه، این تصور چندان درست نیست.

الهام، انحصاری نیست

محمدرضا اصلانی در پاسخ به پرسشم درباره‌ی الهام گفت:

«هیچ انسانی بیرون از دایره‌ی الهام نیست. فقط هنرمندان نیستند که الهام می‌گیرند. یک بقال یا چوپان هم می‌تواند الهام داشته باشد. اما تفاوت در این است که هنرمندان، الهامات را به هنر تبدیل می‌کنند.
هرچه دانش و فهم آدمی رشد یافته‌تر باشد، الهاماتش منسجم‌تر و مؤثرتر می‌شوند.
اندیشه، به معنای انباشت اطلاعات نیست؛ به معنای برداشت از آن‌هاست.
دانش حقیقی، همان برداشتی‌ست که از جهان اطراف‌مان داریم. این برداشت‌ها الهام‌آورند.»

پس به‌جای انتظار برای فرشته‌ی الهام، بهتر است خودمان را در معرض آگاهی، هنر و تجربه‌های عمیق قرار دهیم. الهام، پاداشِ اندیشیدن است، نه هدیه‌ای اتفاقی.

چطور آماده‌ی دریافت الهام شویم؟

ببینید کدام کتاب‌ها یا فیلم‌ها برای‌تان ماندگارتر بوده‌اند؟
چرا این‌ها در ذهن‌تان مانده‌اند؟
چه چیزی در آن‌ها شما را تکان داده؟

این بار که کتاب محبوب‌تان را می‌خوانید یا فیلمی را برای بار چندم می‌بینید، نه به خاطر داستان، بلکه برای درک ساختار و منطق درونی اثر به آن نگاه کنید.

تمرین‌هایی برای نزدیک شدن به الهام:

۱. یادداشت‌نویسی:
وقتی کتاب یا فیلمی شما را درگیر می‌کند، چند پاراگراف درباره‌ی دلیل جذابیت آن بنویسید. انتشار این یادداشت در یک رسانه‌ی شخصی (وبلاگ، اینستاگرام، کانال تلگرام…) می‌تواند تمرین خوب و جدی‌تری باشد.

۲. تمرین رونویسی خلاق:
پاراگرافی از یک کتاب مورد علاقه‌تان را انتخاب کنید.
بخوانید، کتاب را ببندید و با حافظه‌تان بازنویسی‌اش کنید.
سپس مقایسه کنید و ببینید چه چیزهایی کم یا زیاد شده‌اند. این تمرین به درک لحن، واژگان و ساختار اثر کمک می‌کند.



ایده‌ی محرک از کجا می‌آید؟

ایده‌ی محرک می‌تواند از هر جا سر برسد:
یک رویا، یک تصویر، یک موسیقی، یا حتی یک لحظه‌ی عادی از زندگی روزمره.
اصغر فرهادی درباره‌ی «جدایی نادر از سیمین» می‌گوید:

«تصویر مردی که پدر آلزایمری‌اش را حمام می‌کند، در ذهنم ماند. این تصویر، مثل دکمه‌ای بود که باید برایش پیراهنی دوخته می‌شد. پس از آن، سوال‌ها شروع شدند: این مرد کیست؟ خانواده‌اش کجایند؟ چرا از پدرش مراقبت می‌کند؟ و همین پرسش‌ها داستان را ساختند.»

پس کافی‌ست دو قدم ساده را بردارید:

۱. رسیدن به ایده‌ی محرک
۲. سوال‌پیچ کردن آن



قدم اول: ایده‌ی محرک از دل زندگی

نزدیک‌ترین داستان برای هر نویسنده، داستان زندگی خودش است.
کدام تصویر، دیالوگ، یا خاطره‌ی فراموش‌نشدنی در ذهن‌تان مانده؟
بنویسیدش. ریز و با جزئیات. بعد ببینید کدام یکی ظرفیت داستان شدن دارد.

دو مانع رایج در این مرحله:

الف) ترس از قضاوت
اتو کروزه می‌گوید: «بعضی هنرجویان از این می‌ترسند که با نوشتن، درون‌شان عیان شود. پس از خط داستانی منحرف می‌شوند یا آن را مبهم می‌سازند. اما شما به ایده‌های‌تان اعتماد کنید. اجازه دهید داستان خودش را بگوید.»

ب) ترس از شلختگی ایده
ایده‌های اولیه معمولاً آشفته‌اند. بی‌نظم و نامرتب. اما اگر با آن‌ها کلنجار بروید، رفته‌رفته شکل می‌گیرند. مثل پازل، که ابتدا چند قطعه‌ی پراکنده‌ست اما کم‌کم تصویری معنادار می‌سازد.



قدم دوم: سوال، جرقه‌ی گسترش داستان

سوال، همان قلابی‌ست که ایده‌های دیگر را بیرون می‌کشد.
اگر یک گردنبند الماس کبود در موزه دیدید، به داستان پشت آن فکر کنید:
• این گردنبند قبلاً مال چه کسی بوده؟
• چرا دیگر نداردش؟
• چه کسی آن را برایش خریده؟
• چرا حالا از آن متنفر است؟
• چه اتفاقی افتاد که آن را به دریا انداخت؟

همین سوال‌ها می‌تواند یک داستان کامل بسازد. شاید حتی یک تایتانیک دیگر.

نکته‌ی اول: به اولین جواب‌تان بسنده نکنید. کلیشه‌ها همان‌ها هستند. دنبال پاسخ‌های غیرمنتظره باشید.
نکته‌ی دوم: اگر جواب‌ها شما را قانع نکردند، عوض‌شان کنید. تا جایی پیش بروید که حس کنید این داستان، «داستان شما»ست.



ایده‌ها عمر کوتاهی دارند

به حافظه‌تان اعتماد نکنید. ایده‌ها می‌آیند و می‌روند.
پس دفترچه و قلم همیشه در دسترس‌تان باشد. هر ایده‌ی کوچکی را ثبت کنید. شاید روزی همان جرقه‌ی بزرگ شود.



جمع‌بندی

شروع هر داستان، نیاز به یک ایده‌ی محرک دارد.
برای رسیدن به آن، از تجربه‌های شخصی‌تان شروع کنید.
یادداشت بردارید، سوال بپرسید، خیال‌پردازی کنید.
هر چقدر عمیق‌تر بخوانید و ببینید، بیشتر به الهام نزدیک خواهید شد.
و به یاد داشته باشید: الهام، پاداش جست‌وجو است، نه تصادفِ شبانه.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
  • برچسب‌ها برچسب‌ها
    داستان‌نویسی راشای رمان‌نویسی فیلمنامه‌نویسی نویسندگی
  • عقب
    بالا