TifanI
☆شّکّسّتّـّہّ پَّّرّ↻
کادر مدیریت راشای
► ❤ مدیر ارشد اجرایی ❤ ◄
دیزاینر سطح ۲
نویسنده راشای
دلنگار راشای
✉ فایلر ✄
♬ پادکستر ☊
گفتوگوی اختصاصی انجمن نویسندگی راشای با مهسا پناهی عزیز
مقدمه:
در ادامهی سلسلهمصاحبههای اختصاصی انجمن نویسندگی راشای با نویسندگان فعال و تأثیرگذار معاصر، این بار به سراغ مهسا پناهی ( @میم پناه ) رفتهایم؛ نویسندهای که با قلمی دقیق و نگاهی عمیق به روایت و شخصیتپردازی، توانسته جایگاه ویژهای در میان مخاطبان ادبیات داستانی پیدا کند. از آثار ایشان میتوان به: دوست نداشتنت مبارک، نمیخواستم یک مقتول باشم، دخترها همیشه مقصرند، دودواسکاچی، عشق دو پهلو و… اشاره کرد.
آنچه در ادامه میخوانید، حاصل این گفتوگوی صمیمانه و حرفهای است.
__________
سرکار خانم مهسا پناهی، از شما برای پذیرش این گفتوگو سپاسگزاریم. لطفاً در ابتدای مصاحبه، کمی دربارهی خودتان و مسیر ورودتان به دنیای نویسندگی بفرمایید.سلام به روی ماهتون
حال دلتون خوب
من از دورهی راهنمایی نوشتن رو شروع کردم. شاید برای سری کتابهای موردعلاقهم «مجموعهی دلتورا از امیلیرودا»، چیزی شبیه فنفیکشنهای امروزی نوشتم تا نقش دختر داستان رو پررنگتر کنم. اما خیلی جدی نمینوشتم. چندتا داستان نصفهنیمه یا خام نوشتم که کاملا پیش خودم موندن. یهدونه داستان کوتاه هم دوره دبیرستان برای مسابقات منطقهای نوشتم و در نهایت بهطور جدی از سال ۹۸ شروع به نوشتن کردم و با کمک خدا تا الآن ادامهش دادم.
خودم هم ۲۹ سالهامه و دانشجوی دکترای برقم.
__________
چه چیزی الهامبخش آثار شماست؟ و معمولاً فرآیند شکلگیری یک داستان برای شما چگونه آغاز میشود؟هر چیزی ممکنه جرقه رو ایجاد کنه، اخبار روز جامعه، یهدیالوگ داخل فیلم یا مونولوگ یهکتاب. یهبیت شعر یا شنیدن اتفاقی یهآهنگ و...
__________
در میان آثارتان، کدام اثر را نقطهی عطف کارنامهی نویسندگیتان میدانید و چرا؟خدا رو شکر هر قصهای رو که شروع کردم، خوانندههام دوستش داشتن، برای همین نمیدونم کدومشون رو انتخاب کنم یا مستثنی بدونم.
__________
در آثار شما، بهویژه «دخترها همیشه مقصرند!»، دغدغههای اجتماعی پررنگ است. چطور به سراغ ترکیب فضای عاشقانه و اجتماعی رفتید؟بهنظرم عاشقانه جز جداییناپذیری تو قصههای منه، چون به اینکه عشق واقعی نجاتدهندهس باور دارم. شاید تو دنیای امروز، بیشتر شبیه یهشعار به نظر برسه، اما من حتی زنده نگهداشتن این شعار رو هم دوست دارم. برای همین تو هر ژانری که بنویسم، عاشقانه هم کنارش هست. تو دخترها همیشه مقصرند! هم تونست لبههای تیز و برندهی قصه رو صیقل بده تا کمتر خودم و مخاطب رو اذیت کنه.
__________
چقدر از شخصیتهای داستانهایتان الهامگرفته از واقعیت هستند؟ آیا شخصیتی هست که نزدیکترین شباهت را به خود شما داشته باشد؟قطعا ردپایی از واقعیت توی قصهها هست، چون دیدهها و شنیدهها و تجارب آدم حتما روی نوشتههاش اثر میذاره ولی دربارهی ارتباط من و کاراکترها، باید بگم من تو کاراکترها پخشم ولی شاید بشه گفت صدای ذهن «نبات»،
، آستانهی تحمل و رک بودنش، بیشتر از بقیه به من نزدیکه.
نبات کاراکتر اصلی «نمیخواستم یک مقتول باشم»
__________
نوشتن در بستر اینترنت و پلتفرمهای آزاد چه مزایا و چه چالشهایی برای شما داشته؟داشتن نظرات خوانندهها خیلی کمککنندهس. اصلا انگیزهای هستش برای ادامه دادن و نوشتن. اولین قصهای که من خیلی جدی تصمیم داشتم با بقیه به اشتراک بذارمش، «برام یه قصه بگو» بود که اون زمان چند ماه سایت فیلتر شد و من دیگه سراغش نرفتم. ولی وقتی تونستم بعد از چند ماه وارد سایت بشم، به خاطر نظرات مثبتی که خوندم، به نوشتن ادامه دادم و قصه به نقطهی پایان رسید خدا رو شکر.
__________
فضای نویسندگی امروز را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا شرایط برای نویسندگان جوان فراهم است؟فضای عجیبیه، از یهطرف کار تر و تمیزی که نوشتیم میره ارشاد و به مشکل میخوره. از اونطرف میبینیم چه مطالبی نوشته و به صورت آنلاین منتشر میشه و چقدر هم خوانندههای بیشتری داره.
بعد ممکنه یهعده از سروکله زدن با ارشاد خسته بشن، از اونطرف یهعده دیگه احساس کنن اگر نیاز به درآمدزایی بیشتر از طریق نوشتن هست، به سبکوسیاقی بنویسن که به نظر من در شان قلم و هنرمند نیست، اما مخاطب زیادی داره.
__________
چه رمانهایی را بیشتر مطالعه میکنید؟ آیا در انتخاب کتاب، سطح قلم نویسنده برایتان اهمیت بیشتری دارد یا ژانر مورد علاقهتان؟همهی ژانرها رو دوست دارم، اما تاریخی رو خیلی کم پیش میآد که بخونم. زمانی که خودم مینویسم برای اینکه تحتتاثیر قلم نویسندهی ایرانی دیگهای قرار نگیرم، کارهای ترجمه شده رو میخونم یا کارهای ایرانی قدیمیتر رو که چندینبار خوندمشون.
قلم و ژانر هر دو در انتخاب یهکتاب برای من مهمن.
__________
لطفاً چند رمان با قلم قوی و قابلتأمل را به مخاطبان انجمنراشای برای مطالعه پیشنهاد دهید.
پیرمرد و دریا از ارنست همینگوی، مردی به نام اوه از فردریک بکمن
کلیدر جناب دولتآبادی
جانوشوکران خانم حسنی خیلی ساله نوشته شده ولی تازه به چاپ رسیده
آسمان دیشب، آسمان امشب از خانم مهسا نجفزاده که به چاپ رسیده
در امتداد باران از کارهای آنلاین قدیمی که تموم شده
__________
بهعنوان نویسندهای که در فضای آنلاین رشد کرده، به نظر شما آیندهی نشر سنتی در مقابل داستاننویسی دیجیتال چگونه خواهد بود؟باتوجه به هزینههای بالای پروسهی چاپ و مسائل مجوز و قیمت کتاب، احتمالا رو آوردن به بخش دیجیتال بیشتر باشه.
از طرف دیگه هم کتاب چاپی سود آنچنانیای برای نویسنده نداره، فروش فایل درآمد خیلی بالاتری داره.
ولی با اوصافی که گفتم و با تمام احترامی که برای درختهای زیبا قائلم، لــ.ـــمس کاغذ و نوشتههای تیرهی روی اون، لذت عجیب دیگهای داره و الهی هیچوقت این سنت شیرین به متروکهی دنیا منتقل نشه.
__________
و در پایان، اگر بخواهید یک توصیهی مهم به نویسندگان نوپا داشته باشید، آن توصیه چیست؟بنویسید... بنويسيد و بنويسيد... تا وقتی همهچیز توی ذهنتون باشه، شکلگیری ایدهها کامل نمیشه و به ثمر نمیشینه. میتونید بارها و بارها و بارها خط بزنید و پاک کنید و از نو بنويسيد ولی حتما بنويسيد تا مغزتون نوشتن رو تمرین کنه و یاد بگیره...
__________
اگر بخواهید حرف دلتان را در پایان این گفتوگو به قلم بسپارید، آن جمله چیست؟یه شعری منسوب به ملاپناه واقف، همیشه ورد زبون و پس ذهنمه، میگم شاید شما هم مثل من به مرورش نیاز داشته باشید:
گر نگهدار من آنست که من میدانم...
شیشه را در بــــغـ.ـــل سنگ نگه میدارد...
حال دلتون خوب و ممنونم که کنار هم بودیم.
دوستتون دارم...
__________
سخن پایانی:
از حضور گرم و وقت ارزشمندتان سپاسگزاریم. بیصبرانه منتظر به اشتراک گذاشتن آثارتان در انجمن نویسندگی راشای هستیم و برایتان آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
انجمن نویسندگی راشای
سخن پایانی:
از حضور گرم و وقت ارزشمندتان سپاسگزاریم. بیصبرانه منتظر به اشتراک گذاشتن آثارتان در انجمن نویسندگی راشای هستیم و برایتان آرزوی موفقیت روزافزون داریم.
انجمن نویسندگی راشای
