❃ دفتر دلنوشته ✎ دلنوشته مهرگیا| مهدیس امیرخانی | راشای

دلنوشته مهرگیا| مهدیس امیرخانی | راشای
◀ نام مجموعه دلنوشته
مهرگیا
◀ نام دل‌نگار
مهدیس امیرخانی
◀ ژانر / سبک
عاشقانه_ مدح معشوق

Mahdis

نظارت رمان + کاندیدای مدیریت ادبیات
کادر مدیریت راشای
▐◆ نظارت رمان ◆ ▐
کاندید مدیریت
نویسنده راشای
دل‌نگار راشای
تاریخ ثبت‌نام
2025-03-14
نوشته‌ها
112
پسندها
592
امتیازها
93
محل سکونت
کوی عشق
دلنوشته مهرگیا
مهدیس امیرخانی
ژانر: عاشقانه.
بدایت:

عشق که در نمی‌زند،
نطلبیده سراغت می‌آید،
با نگاهی زیر و رویت می‌کند،
دستپاچه می‌شوی و با این‌حال دوباره نگاهی می‌طلبی!
آرامش عشق به طغیان وا می‌دارتت؛
حریصت می‌کند؛
می‌گویند طمع آدمی را می‌کشد،
همین است که کور وکر شده‌ام،
آن‌قدر که نگاه و صدایت را طلبیده‌ام!
عطش نگاه کردنت را عیب ز من مگیر،
چرا که من تشنه وصالم!
سراب رویت چه کارها که با دل نکرد!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
سر بر بیابان نگذاشته‌ام اما،
در عشق سوزانت دیوانه‌ای شده‌ام که مپرس!
دلم ز دستم رفت، برای تو رفت، ولیکن عقلم به کدامین سوست که بازش گرداند؟
راه منطق به کدامین سوست در صحرای عشق؟
چشم‌هایت چه؟
نگاهت به کدامین افق است؟
مرا بنگر،
بنگر و از شــ.راب سرخ بی‌نیازم کن.
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
"حال که برایت می‌نویسم، نمی‌دانم در خاطرت چیست؟ یا که کیست؟ ولیکن بدان؛ من تهی‌ام!
تهی از هر چیز جز نگاه آن روزت"
یادت مرا کشت، آن‌قدر که در خونم طغیان کردی، آزارم می‌دهی با این عشق ولیکن، خوشم با یادت.
می‌دانی؟
اگر بگویم فراموشم شده‌ای، لاف زده‌ام؛ آخر عشق تو آسان در قلبم ساخته نشد که حال ویران شود!
عزیزِ دوست داشتنی من!
فراموش نکن؛
تا جان است در تن، یادت نیز!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
"امروز که مثل دیروز و پریروز از تو دورم و شاید فرداها نیز همین‌گونه باشد، تصمیم دارم هر آن‌چه را که برایت نگفته‌ام؛ بنویسم!

می‌دانی؛
عشقت دوباره دریچه‌ای نو بر رویم گشود،
یادت همان‌گونه که شعف و شوری بی‌پایاب در من ایجاد می‌کند؛
می‌تواند کمرم را بر زمین بکوبد!

نشسته‌ام به انکار عشقت؛
به سانِ جوانی که منکر افیونی‌اش می‌شود!
کسی چه می‌داند؛ شاید کاذب عشق عاشق‌تر است!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
گویند عشق با صبر درمان شود،
من چه بگویم که عاشقم و صبر ندارم؟
در تاریخ باید نوشت؛
" محروم رویش صبری نداشت"
گویند انتظار آدمی را دیوانه می‌کند،
انگار که این‌بار قرار است لیلی سر بر بیابان بگذارد!
در سوز عشقت لیلی‌ای شده‌ام که مپرس!
سَرِ مجنون بودن داری؟
مجبوبا!
بیا تا گیاه عشق در دل بپرورانیم!
عشق در خانه‌مان را زده است محبوبا!
محبت الهی هم شیرین است،
عشق چشیدنی است.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا