غزل ۵: راه بینقشه
بند ۱
نه نقش از زمین، نه نشانی ز کو
در این راه، جز سوز، نماند است و سو
بند ۲
نه مهری که بر خویش بندم دمی
نه زنجیر فکرم، نه زین و نه بو
بند ۳
نه دستی که گیرد، نه چشمی پناه
دلم را فقط درد شد جفت و خو
بند ۴
نه ره در نظر، نه اثر در کلام
نه خَیلی که آید، نه بانگی، نه گو
بند ۵
ولی در سکوتی پر از های و هوی
صدایی رسیدم ز دُردانهجو
بند ۶
بگفتا: «در این ظلمت از خود مرو
که نورم، اگر دیده باشی، درو»
بند ۷
من و راه بینقشه، و شوقِ وصل
که یارم در آن نقطهی بیوضو

در این غزل، «نقشه» استعاره از عقل، عادت، و تکیهگاههای دنیویه؛ و «راه بینقشه» یعنی سلوکی که تنها با سوز و شوق طی میشه، نه با حساب و هندسه.

عنوان:
راه بینقشه

ردیف: «... و سو» (نوعی قافیهپردازی حماسی و کمی محزون، رایج در سبک کهن)
« انجمن رمان نویسی
/
دانلود رمان
/
تک رمان
/
انجمن تک رمان
/
انجمن راشای
»