- تاریخ ثبتنام
- 2025-06-05
- نوشتهها
- 128
- پسندها
- 638
- امتیازها
- 93
---
سبا و نور کهکشان
*نوشتهشده به نام سبا مولودی*
پارت ۱: تاریکی کهکشان نوریانا
در سال ۲۷۸۴، کهکشان نوریانا در سکوتی سرد و تاریک فرو رفته بود. طوفانی کیهانی به نام «مه ابدی» نور ستارهها را بلعیده بود و آسمان را به سیاهی مطلق تبدیل کرده بود. ایستگاه فضایی ستارهنگهبان، خانهی سبا مولودی، دختر ۱۲ سالهای با چشمان کنجکاو و موهای مشکی بلند، تنها پناهگاه امن در این تاریکی بود. سبا هر شب کنار پنجرهی کوچک اتاقش مینشست و به سیاهی خیره میشد، انگار منتظر چیزی بود که حتی خودش نمیدانست چیست. مادربزرگش، ناهید، برایش از روزهایی میگفت که آسمان پر از ستارههای درخشان بود، مثل جواهراتی که در شب میدرخشیدند. «اون روزا، سبا، کهکشان زنده بود. انگار نفس میکشید.» ناهید با صدایی لرزان این را میگفت و...
سبا و نور کهکشان
*نوشتهشده به نام سبا مولودی*
پارت ۱: تاریکی کهکشان نوریانا
در سال ۲۷۸۴، کهکشان نوریانا در سکوتی سرد و تاریک فرو رفته بود. طوفانی کیهانی به نام «مه ابدی» نور ستارهها را بلعیده بود و آسمان را به سیاهی مطلق تبدیل کرده بود. ایستگاه فضایی ستارهنگهبان، خانهی سبا مولودی، دختر ۱۲ سالهای با چشمان کنجکاو و موهای مشکی بلند، تنها پناهگاه امن در این تاریکی بود. سبا هر شب کنار پنجرهی کوچک اتاقش مینشست و به سیاهی خیره میشد، انگار منتظر چیزی بود که حتی خودش نمیدانست چیست. مادربزرگش، ناهید، برایش از روزهایی میگفت که آسمان پر از ستارههای درخشان بود، مثل جواهراتی که در شب میدرخشیدند. «اون روزا، سبا، کهکشان زنده بود. انگار نفس میکشید.» ناهید با صدایی لرزان این را میگفت و...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبتنام کنید.