«به نام خداوند رنگین کمان»

انیمهی زیبای «دختری از طرف دیگر»
(The Girl from the Other Side)
در ژانر: فانتزی تاریک، اقتباس مانگایی با همین نام است که انیماتورهای سازنده «حمله به تایتان» در استودیوی ویت (WIT) تولید کردند.
مشخصات کلی:
نام اصلی: The Girl from the Other Side: Siúil, a Rún
نام ژاپنی: とつくにの少女
ژانر: فانتزی تاریک، درام، رازآلود
محصول: ژاپن
استودیو: WIT Studio
کارگردان: یوثوکی کوبایاشی (Yutaro Kubo)
نویسنده و طراح اصلی: ناگابه (Nagabe)
سال ساخت: انیمهی کوتاه اول در 2019، نسخهی بلندتر در 2022
مدت زمان: حدود 70 دقیقه
شخصیت های داستان:
شیوا و سنسه
خلاصه کلی:
"The Girl from the Other Side" داستان دختربچهای به اسم شیوا رو دنبال میکنه که در دنیایی زندگی میکنه که به دو بخش تقسیم شده: «درون» و «بیرون». دنیای بیرون، جایی تاریک و نفرینشدهست، جایی که موجوداتی با ظاهری ترسناک و غیربشری زندگی میکنن؛ اما در دل این تاریکی، یکی از این موجودات به شکل عجیبی مهربونه... و از شیوا مراقبت میکنه. این انیمه دربارهی رابطهی خاص، ساکت و آرام بین این دو شخصیت کاملاً متضاده.
....
فضای انیمه تاریک نیست، اما همیشه یه غبار غم روش نشسته. صحنهها آهستهن، موسیقی خیلی کم و لطیفه، دیالوگها به حداقل رسیده، و بیشتر چیزها رو باید از سکوتها، نگاهها، و حتی فاصلهی بین دو شخصیت بفهمی.
همه چیز شبیه یه خواب محو و ناراحتکنندهست. شبیه وقتیه که داری توی مه قدم میزنی، نه راه برگشت داری، نه آینده برات روشنه، فقط میتونی از مسیر لذت ببری و این انیمه تورو، توی خودش غرق میکنه.
جوری که اصلا نمیفهمی زمان گذشته...
خیلی خلاصه و کلی اگر بخوای بگیم، انیمهی The Girl from the Other Side:
یه فانتزی تاریک، احساسی و مینیمالیسته که فضای غمانگیز و شاعرانه داره.
داستانش بیشتر از اینکه ماجراجویی باشه، دربارهی روابط انسانی، تنهایی، و امید توی دل تاریکیه.
یعنی از اون انیمههایی نیست که پر از اتفاق و هیجان باشه، ولی با آرامش و سادگی خودش، میره ته دل آدم میشینه.
احساسم بعد از دیدنش:
شاید سخت باشه این حس رو توصیف کرد. چون چیزی فراتر از غم، فراتر از دلتنگی یا اشک ریختنه. یه جور خلأ...
انگار بعد از تموم شدنش، مغزت پر از فکر میشه ولی زبونت هیچ چیزی نمیتونه بگه.
ساعتها فقط خیره میشی به دیوار یا سقف و با خودت فکر میکنی:
چرا یه رابطهی ساده بین یه دختر کوچولو و یه موجود سیاه و نفرین شده میتونه اینهمه غمانگیز باشه!
این انیمه یادمون میاندازه که دنیا همیشه عادلانه نیست. که بعضی آدمها (یا موجودات) نمیتونن کسی رو که دوست دارن در آغـ.ـوش بگیرن. که گاهی بهترین چیزها فقط یه رویا میمونن.
بعد از دیدنش، یهجوری دلت میخواد گریه کنی، نه بهخاطر پایان تلخ، بلکه بهخاطر تمام چیزهایی که هیچوقت گفته نشدن... ولی حس شدن.
فضای داستان:
این انیمه پر از سکوت است؛ سکوتهایی که از هر دیالوگی سنگینترند. هیچ چیز اغراقآمیز نیست؛ نه در تصویر، نه در صدا، نه در اتفاقات.
همه چیز لطیف و کند است. صحنهها مثل تکهابرهایی آرام حرکت میکنند. صدای پای برگها، خشخش لباسها، و نگاههایی که بیشتر از کلمات حرف میزنند.
رنگبندی ملایم، موسیقی کمحجم، و استفادهی آگاهانه از نور و تاریکی، باعث میشه بیننده انگار وارد یه خواب بیانتها بشه. خوابی که هم زیباست، هم اندوهناک.
سبک نقاشیاش شبیه نقاشیهای قدیمیست؛ خطوطی که لرزان، زمزمهکنان، گاهی نزدیک به تاریکی… اما در عین حال، مثل یک حکایت شبانهشان است که آرام تو را میخواباند، بدون صدای جیغ یا خشونت مستقیم .
صداگذاری ساده، اما دقیق و گزنده؛ موزیکی کوتاه که هر بار پژواک میکند و تو را در خلاء تنهای
ی و سردی غوطهور میگذارد .
نتیجه گیری:
اگه دلت میخواد افسردگی بگیری ببینش :)
آخرین ویرایش: