☠ پرونده قتل ☠ پرونده قتل والتر کالینز | پسر بچه‌ای که هیچوقت پیدا نشد!

پرونده قتل والتر کالینز | پسر بچه‌ای که هیچوقت پیدا نشد!
◀ نام پرونده قتل
پرونده قتل والتر کالینز | پسر بچه‌ای که هیچوقت پیدا نشد!
◀ نوع پرونده
حل نشده
◀ نام گردآورنده
طیفا انصاری
◀ منبع محتوا
انجمن راشای - Rashay
◀ نام قاتل / قاتلین پرونده
مجهول
walter-collins-imposter.jpg

پرونده قتل والتر کالینز | پسر بچه‌ای که هیچوقت پیدا نشد!​

این پرونده حل نشده

شرح پرونده:​

یک مادر (کریستین کالینز ) در مارس 1928 مفقودی پسر 9 ساله اش والتر را گزارش کرد که در خانه شان در لس آنجلس مفقود شده است. چندین ماه بعد، پلیس، والتر را به کریستین بازگرداند، اما مادر مدعی بود که این پسر واقعی او نیست. با این حال، اعتراضات کریستین توسط LAPD رد شد و او را به مادری که واجد شرایط روحی و ذهنی مساعدی نیست متهم کرد و کریستین را در یک مرکز روانی بستری کرد. جسد والتر کالینز هرگز کشف نشد و هیچ کس حقیقت را کشف نکرد. پلیس آن قدر متعهد به پنهان کردن ماجرای ربوده شدن پسر بود که کودکی متفاوت را به کریستین ارائه کرد و سعی کرد او و بقیه جهان را متقاعد کند که آن پسر غریبه پسر او است.

به نظر شما علت پنهان سازی حقیقت این پرونده توسط پلیس چه بود؟​


walter-collins-610x450-1.jpg

ساخت فیلم بر اساس پرونده قتل والتر کالینز در سال 2008​

زمان وقوع این اتفاق در واقعیت سال 1928 بوده.
Changeling_poster.jpg

بچه جایگزین یا بچه عوضی (به انگلیسی: Changeling) فیلمی جنایی درام آمریکایی به کارگردانی کلینت ایستوود و نویسندگی
جی. مایکل استرکزینسکی است که دربارهٔ یک داستان واقعی رخ داده در دهه ۱۹۲۰ میلادی می‌باشد.

سال ۱۹۲۸، در لس‌آنجلس، کریستین کالینز (آنجلینا جولی)، مادر مجرد مجبور می‌شود برای رفتن به سر کار، پسر ۹ ساله‌اش والتر را در خانه تنها بگذارد. اما زمانی که بازمی‌گردد، والتر را در خانه نمی‌یابد. جستجوهایش نتیجه نمی‌دهد و مراجعه‌اش به پلیس نیز سود چندانی ندارد. اما خطابه کشیش گوستاو برایگلب دربارهٔ فساد، بی‌لیاقتی و سهل‌انگاری پلیس لس‌آنجلس سبب می‌شود تا رئیس پلیس و مأمورین پرونده تلاش خود را چند برابر کنند. چند ماه بعد، پلیس به کریستین اطلاع می‌دهد فرزندش زنده در شهری دیگر یافته شده‌است. اما زمانی که کریستین برای تحویل گرفتن پسرش در مراسم برگزار شده توسط پلیس در ایستگاه راه‌آهن حاضر می‌شود، خود را با بچه‌ای اشتباهی روبرو می‌بیند.

کریستین ابتدا از پذیرش این بچه امتناع می‌کند، ولی اصرارها و فشارهای سروان جونز باعث می‌شود تا او آن بچه اشتباهی را به خانه ببرد. قد کوتاه‌تر و رفتار اشتباه کودک بر نظریه کریستین صحه گذاشته و بعد از گفتگو با معلم و دکتر دندانپزشک وی بار دیگر نزد جونز می‌رود. جونز که آبروی اداره پلیس را در خطر می‌بیند، مقدمات دستگیری و انتقال کریستین را به یک آسایشگاه روانی فراهم می‌کند. کریستین توسط مدیر آسایشگاه برای امضای سندی مبنی بر پذیرش این بچه اشتباهی به جای والتر تحت فشار قرار می‌گیرد. در این میان، دستگیر شدن تصادفی قاتلی به اتهام کشتن بیست کودک و اینکه قاتل اذعان می‌کند یکی از قربانیان والتر بوده داستان را به نفع کریستین تغییر می‌دهد. پیگیری‌های برایگلب سبب آزادی کریستین از آسایشگاه می‌شود و نقشه پلیس برای بستن سریع پرونده فاش می‌شود. با این که همه یقین دارند والتر در میان کودکان کشته شده‌است، ولی کریستین هنوز امیدش را از دست نداده‌است و فکر می‌کند والتر به نحوی زنده مانده و این امید به زندگی را در او روشن نگه می‌دارد.


تحلیل و بررسی شخصی من در مورد پرونده:​


از اونجایی که پلیس بخاطر صحبت‌های کشیش اون منطقه مجبور میشه این پرونده رو جدی بگیره تا جلوه‌ش پیش مردم خراب نشه
دو نکته مهم رو به ما می‌رسونه:

1- کارمندان پلیس اون منطقه غرق در فساد شده بودن. از جمله از زیر کار در رفتن، اهمیت ندادن به نجات دادن جان کسی که در خطره، عدم مسئولیت پذیری، رشوه گرفتن از قاتلین و خلافکاران منطقه.
2- احتمال اینکه پلیس قاتل رو می‌شناخته هست. و احتمالا برای همین هم سعی در لاپوشونی کرده تا حقیقت آشکار نشه.

با توجه به شرحی که از پرونده داریم مشخصه که مکان زندگی‌شون، منطقه یا محله‌ی بزرگی نبوده و این یعنی اکثریت ساکنین همدیگه رو می‌شناختن و خبرها خیلی زود درز پیدا می‌کرده.
مادر مقتول ادعا کرده که وقتی رفته سرکار پسرش رو تو خونه تنها گذاشته بوده و وقتی بر می‌گرده دیگه خبری ازش نبوده.

من سه سناریو رو براش در نظر گرفتم:

1- قاتل یکی از اهالی اون محله بوده که میدونسته این مادر چه ساعاتی خونه نیست و پسرش تنهاست. پس موقعیت خوبی بوده برای اینکه پسر بچه رو یا به زور و یا با کلک از خونه بدزده. علت اینکه چرا دستش رو نشده میتونه این باشه که به پلیس رشوه داده یا سکوت کنه و یا اینکه چون پلیس از بی عرضگی خودش موفق به پیدا کردن قاتل نشده، یا شاید بهتره بگیم نخواسته که پیداش کنه، برای اینکه آبروش نره و سر و صدای این پرونده بخوابه، یک پسر بچه شبیه به پسر این مادر پیدا می‌کنه که خدا میدونه از کجا پیداش کرده. خود این قضیه هم مشکوک و دردناکه. اون بچه‌ی جایگزین اگه خانواده داشته باشه و دزدیدنش چی؟ در خوشبینانه ترین حالت اینه که خانواده‌ای نداشته و از این طریق خواستن بدون دردسر بفرستنش برای مادری که پسرشو از دست داده تا هر دو از تنهایی در بیان ولی باز هم کار درستی نیست.

2- قاتل خود پلیس پرونده بوده و دیگه واضحه که چرا خواسته همه چی رو لاپوشونی کنه.

3- قاتل یک مقام دولتی بوده که پلیس پرونده به جز پنهان کردن حقیقت چاره‌ای نداشته. حتی اگه حق و سکوت نمی‌گرفته قطعا کشته می‌شده.

شما با کدوم سناریو موافقید؟ اگه سناریو دیگه‌ای هست که ذهن‌تون رو درگیر کرده باشه برامون بفرستید.


بعد از 80 سال با ساخت این فیلم برای آدم‌ها روشن شد که حق با کریستین کالینز (مادر مقتول) بوده و به ناحق انگ دیوانه بودن رو بهش زدن و تو تیمارستان بستری‌ش کردن.
شاید اون زمان کریستین هیچوقت فکرش رو نمی‌کرد نزدیک به یک قرن بعد مردم دنیا داستان خودش و پسرش رو بشنون، ببینن و در موردش صحبت کنن... دنیا خیلی عجیبه!


/rashaaaaaaaaaaaaay
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »

به نام خداوند لوح و قلم { انجمن تخصصی رمان و ادبیات راشای }

  • برچسب‌ها برچسب‌ها
    آنجلیا جولی انجمن نویسندگی راشای بچه ی عوضی راشای فیلم بچه ی جایگزین مقاله جنایی نقد و بررسی جنایی والتر کالینز پرونده قتل پرونده قتل حل نشده کریستین کالینز
  • عقب
    بالا