▧ عمومی ▧ افکار تصاویر

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع طلایه
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
افکار تصاویر

طلایه

[ خَسْتِه دِلاٰنْ ]
کادر مدیریت راشای
► ♛ مدیر کل راشای ♛ ◄
𓆩♡𓆪 الماس پرسوناژ 𓆩♡𓆪
⁂ سَرَهیدگان ⁂
✤ دیزاینر سطح ۱ ✐
⚜ تیم آنالیز ⚜
☯ اوتاکو ☯
☠ کارآگاه پرونده ☠
تاریخ ثبت‌نام
2025-03-08
نوشته‌ها
373
پسندها
2,862
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
SKY

هوالقلم

سلام و درود به همگی
بالاخص دست به قلم‌های راشای
از این جهت که «افکار تصاویر» خوراک‌شونه!
اگه برات سوال شده که داستان‌ چیه
و قراره چه کاری انجام بدیم؛ برو بریم
برای توضیحات:

یکی از ما تصویری رو اینجا می‌ذاره
و خودش و بقیه باید در موردش یه متن بنویسم.
اسم این متن میشه «افکار تصاویر»
متنی که به طور مثال من در مورد اون تصویر می‌نویسم ممکنه با متنی که یکی دیگه می‌نویسه، از جهت نوع متن ( شعر، دلنوشته و...) ، ژانر و مفهوم به طور کامل متفاوت باشه. اینجا هستیم تا در دورهمی یک تفریح ادبی داشته باشیم.
این کار به تقویت افکار و قلم شما کمک شایانی می‌کنه. یک تمرین کوچک برای نویسندگی که شاید در حالت عادی، روزمرگی‌های زندگی از ما دریغ‌ش کنه.
پس این تاپیک میشه یه بهونه، تا با هم انجامش بدیم.

-------------------

قوانین:

۱- تمامی اعضای راشای مجاز به فعالیت در این تاپیک هستند.
۲- ارسال اسپم ممنوع! ( سوال، شکلک و چت)

۳- بی‌احترامی و نقد به نوشته‌های یکدیگر ممنوع.

۴- ارسال چندین تصویر در یک پست ممنوع.

۵- در انتخاب تصاویر خود به کیفیت، حجم و مثبت هجده سال نبودنش دقت کنید.

۶- از انتخاب تصاویر سطحی و نامرتبط خودداری کنید.

-----------------------

در ادامه اولین تصویر رو به عنوان نمونه قرار میدم.
بسم الله نویسنده‌های عزیز✨🌹

/rashay



 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
35739c830f58ac750236c00988da9b71.jpg
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »

بیزار!
یک بیزارم با حال نزاری که حتی زار زدن هم نمی‌تونه دردش رو تسکین بده.
این تنِ زار و نزارم پر از خط خطی‌های بدخطیه آدم‌هاست.
حال من این نبود از روز ازل... زخمی شدم... تا جا داشت آزرده خاطر شدم.
من اجازه دادم و حالا از همین منِ رنجور و ضعیف خستم.
خسته از این ظاهر شیک و اتو کشیده که از ده فرسخی برقش چشم‌ها رو کور می‌کنه و از درون؟
خنجرش با هر نفس برنده‌تر از قبل خط می‌ندازه رو روح و روانم.
دیواره‌های این اتاق خاکستری پر از نقش و نگاره...
این خطاطی‌ها چی می‌گن؟ کاش دیگه نبینم‌شون... می‌خوام نبینم‌شون!
بیزارم از این صورت زار... بیزارم از این نقاب تو خالی... از همین لبخندهای خشک و پوشالی.
خسته، کوفته و کلافه از درون به بیرونم انقلاب می‌کنم... من این ماسک رو بر می‌دارم!

#طیفا_نوشت

*
*
*
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »

یک قاب و یک قایق و یک کتاب به من بدهید.
از زندگی چیز بیشتری نمی‌خواهم.
زمین خدا خانه‌ی من است و می‌سازم سقفی امن برایش.
هم مسیرم است این کاغذِ قایقی در تلاطم امواج اقیانوس زندگانی.
هر ورق‌ش دفتری است معرفت کردگار، با هر خطش نقش زندگی را می‌کشم.
در دنیای کوچک خود متکلم وحده‌ام و در دنیای بزرگ تو یک جزء از کل، از بی‌نهایت.
دوستش دارم به همین سادگی، من دنیای خودم را ساختم به همین راحتی.


#طیفا_نوشت


*
*
*
*
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا