نتایح جستجو

دلتنگی هایم را مرور می‌کنم و می‌بینم که حتی اگر تمام دنیا هم برای من باشد ، باز دلتنگی من از تمام مردم دنیا بیشتر است . اما در میان همه دلتنگی هایم ، تنها کسی که مرا در تنهایی ام تنها نگذاشته کسی نیست جز خود خودم !

من به تنهاییم عادت کرده‌ام … با این همه ، در این بین ، تنها من نیستم که هر روز از تنهایی می‌نویسم … تنهایی یک حس عمیق و خالصه که می‌تواند هر کسی را از هر کجای دنیا به خود مشغول کنه و بعضی وقت ها مانند یک زخم عمیق بر زندگی کسی میافته و ... .

من هیچ وقت با این دل و با این دست خالی برای همیشه زندگی نخواهم کرد اگر همه من را در آ*غ*و*ش بگیرند و بهم لبخند بزنند از زندگیم چیزی نخواهم فهمید . من محزونم ! من غمگینم ! در قلب خودم می‌سوزم ولی لبخند می‌زنم و می‌نویسم ...

نام دلنوشته : محزون نام نویسنده : علی برادر خدام خسروشاهی دلنگار انجمن راشای ژانر : عاشقانه ، تراژدی مقدمه: من هیچ وقت با این دل و با این دست خالی برای همیشه زندگی نخواهم کرد اگر همه من را در آ*غ*و*ش بگیرند و بهم لبخند بزنند از زندگیم چیزی نخواهم فهمید . من محزونم !

https://rashay.ir/threads/228/unread اتمام

ممنونم از همه دوستانی که روز معلم رو تبریک گفتن امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید 🌹

هرمزگان عزیزم، در دل این روزهای سخت و تاریک، غم از دست دادن هم‌وطنانم بر دلم سنگینی می‌کند. زمین و زمان در سوگ شما نشسته‌اند و دل‌هایمان برایتان می‌تپد. هر کدام از شما، داستانی دارید که با خود به سفر بردید؛ داستان‌هایی پر از عشق، امید و تلاش. هرمزگان، تو با دریاهایت، آسمان‌هایت و آفتاب گرم‌ات،...

اولین سینگل دکلمه از کتاب مُلخار (سومین دلنوشته) از کتاب مُلخار نویسنده : علی برادر خدام خسروشاهی

این روزها تنها با این دنیا می‌جنگم، نه با تو، که با هیچ‌کس دیگر. می‌جنگم با تمام دنیایم. می‌جنگم زیرا می‌دانم که فرداهای بهتری را برای خود خواهم ساخت. فرداهایی که از آن‌ها به خوبی یاد خواهم کرد. پایان!

دل‌های شکسته مانند شیشه‌ای هستند که شکسته و نمی‌توان تکه‌تکه‌هایش را جمع کرد و دوباره وصل کرد. در این میان، هرچه باشد، بازهم جای خالی عشق در دل شکسته‌ها، حس می‌شود و تنها چیزی که می‌تواند این دل‌های بی‌قرار را به آرامشی ابدی و همیشگی برساند، عشق است. عشق!

یه سیگار یه فندک بازم شده همدم این دیوانه حالا دیگه به‌خاطر همه‌چیز می‌سوزم دیگه به هیچی فکر نمی‌کنم حالا دیگه هیچی نیست و زندگی فقط یه خوابه.

بغض بی‌صدا که توش یه دل شکسته بذاره راحت خوابه. یه دل شکسته که با یه ثانیه شکستن، دیگه هیچ احساسی نداره! یه دل شکسته که بازم بهونه‌ای واسه موندن نداره!

دلم شکسته، از همه‌چیز! دلم یه بغض عمیق می‌خواد؛ یه بغض که از تو گلوم میاد! یه بغض که هرچی ازش می‌گذرم آروم‌تر میشه. بغضم مثل بغض توی صدامه. بغضم مثل بغض توی چشمام...

دل شکسته از نامردی زمانه از همه‌چیز بیزار و بیزار، از همه درد و رنج دل خسته، از اشک‌هایی که توی چشم‌هام جمع شده از خودم، از همه‌چیز، از همه‌کس!

امروز از زندگی خسته‌ام امروز از بودن در این دنیا خسته‌ام این روزها همه‌ی دنیا را از خودم می‌بینم و به هرجایی که می‌نگرم پر از سیاهی و سیاهی است.

آسمان از باریدن خسته است دنیا از زندگی خسته است این روزها در قلبم غوغایی برپاست دل به دنیای بی احساس دنیا دادم.