نتایح جستجو

  1. Biti

    ▣ دفتر شعر ✎ بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد" | محدثه رستگار | شاعر راشای

    به خدا جانم می‌سوزد از این همه درد دوری دل بیچاره‌ی من خسته شده از این تقدیر تلخ زوری هر اتفاق برخلاف خواسته‌‌ام و هربار از من صبوری هرچه را دل طلب می‌کرد گفتند برای ترکش مجبوری ای سعادت به راستی چیستی که برای قلبم این چنین مغروری ای سعادت، برای آمدنت به سویم بگو منتظر کدامین دستوری؟ ❥❥❥
  2. Biti

    ▣ دفتر شعر ✎ بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد" | محدثه رستگار | شاعر راشای

    بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد قلب من حتی دگر از شادی می‌ترسد مگر لحظه‌ای خوشی به این همه غم می‌ارزد؟ با زلزله‌ی خاطرات هردم وادی دل می‌لرزد نابود است هرکس که به آدمی عشق می‌ورزد ❥❥❥ *بیت آخر به بی‌رحمی آدم‌ها در برابر کسانی که به آن‌ها عشق و محبت خالصانه می‌ورزند، اشاره دارد.
  3. Biti

    ▣ دفتر شعر ✎ بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد" | محدثه رستگار | شاعر راشای

    آن‌که برفت از دیده هرگز از دل و از یاد نرفت مال باد آورده‌ی بی‌رحمان عاقبت هیچ‌گاه بر باد نرفت به سوی آسمان بی‌کران آخرش این همه فریاد نرفت گفتیم غم‌ها به مرور می‌روند اما از دل چیزی جز اعتماد نرفت درد این همه التماس و خواهش آخر به خورد این دنیای جلاد نرفت
  4. Biti

    ▣ دفتر شعر ✎ بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد" | محدثه رستگار | شاعر راشای

    لبخند می‌زنم هردم ولی رنجی در سینه پنهان دارم انگارنه‌انگار که بر دوش خود غمی به وسعت جهان دارم نه دگر می‌خواهم بجنگم و نه دگر ذره‌ای توان دارم من ساحلی‌ام که در پس خود یک دریا اندوه خروشان دارم عاشق شدم به خیال سعادت اما حالا یک درد دگر بی‌درمان دارم از تمام آرزوهای حسرت شده‌ام در...
  5. Biti

    ▣ دفتر شعر ✎ معرا | محدثه رستگار | شاعر راشای

    آخرش «ما» شدنمان تنها یک افسانه شد نام تو در سوز نوای ساز من، زخم هر ترانه شد! ❀❀❀ غم عشق چون رعد آسمان در اوج کولاک هردم وادی دل را خانه‌ی طوفان می‌کند! ❀❀❀ واژه‌ی عشق را هربار در عمق نگاهم خواندی اما باز آتش به دل زدی... یارا خانه‌ات را سوزاندی! ❀❀❀ نیستی و در رویا هرشب نگاهت می‌کنم با...
  6. Biti

    ▣ دفتر شعر ✎ معرا | محدثه رستگار | شاعر راشای

    شرح دو جهان، نهفته در سبز_آبی چشمان تو منم آن محرومِ ز دو عالم که دربند است میان دوزخ ❀❀❀ آن‌که نیست، زخمش می‌ماند تا ابد بر عمق دل بغض می‌رود اما؛ ردش از شعرها مگر گم می‌شود؟ ❀❀❀ بارها از غمت مُردم در هر گریه‌‌ی بی‌اشک نفهمیدی و گفتی خوش به حالت، ذره‌ای غصه نداری! ❀❀❀ من در شهر عشقت...
عقب
بالا