▣ دفتر شعر ✎ بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد" | محدثه رستگار | شاعر راشای

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Biti
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد" | محدثه رستگار | شاعر راشای
◀ نام مجموعه اشعار
بر بام خانه‌ی دل ویرانگی می‌رقصد
◀ نام شاعر
محدثه رستگار
◀ ژانر / سبک
تراژدی، اجتماعی، عاشقانه
بر بام خانه‌ی دل
ویرانگی می‌رقصد

قلب من حتی دگر
از شادی می‌ترسد

مگر لحظه‌ای خوشی
به این همه غم می‌ارزد؟

با زلزله‌ی خاطرات
هردم وادی دل می‌لرزد

نابود است هرکس که
به آدمی عشق می‌ورزد

❥❥❥

*بیت آخر به بی‌رحمی آدم‌ها در برابر کسانی که به آن‌ها عشق و محبت خالصانه می‌ورزند، اشاره دارد.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
به خدا جانم می‌سوزد
از این همه درد دوری

دل بیچاره‌ی من خسته شده
از این تقدیر تلخ زوری

هر اتفاق برخلاف خواسته‌‌ام
و هربار از من صبوری

هرچه را دل طلب می‌کرد
گفتند برای ترکش مجبوری

ای سعادت به راستی چیستی
که برای قلبم این چنین مغروری

ای سعادت، برای آمدنت به سویم
بگو منتظر کدامین دستوری؟

❥❥❥
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش:
آن‌که شادی‌‌ام گرو بوده در لبخندش
فاتحه‌ی خوشبختی‌ام را امروز خوانده چرا؟

این جهان هر سیه‌دلی را رسانده به اوج مسرت
هر فرد پر مهری را از ذره‌ای خوشی رانده چرا؟

یک نفر قدم‌زنان در زیباترین ورق سرنوشت
دیگری در حسرت یک آرزوی ساده هم مانده چرا؟

یک نفر هر دم شکمش سیر می‌شود
دیگری از داشتن تک نانی شده درمانده چرا؟

آن‌که دستش خالی‌ست هم انسان است
پس عشق ورزی و محبت کردن فقط به دارنده چرا؟

❥❥❥
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
در کالبد ویرانه‌‌‌ی خود
یک دنیا فریاد بی‌صدا دارم

در ساحل قلب تَرَک‌خورده‌ام
دردی به اندازه دریا دارم

فرهادی‌ام که بر دوش دلم
عشقی به سنگینی کوه‌ها دارم

در پس این ل*ب‌های بسته‌ام
منِ زمین‌خورده حرف‌ها دارم

در وجود پر درد و عذابم
گورستان هزار آرزو و رویا دارم

❥❥❥
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
ای مرگ کجایی تو
که در زندگی می‌سوزم

هربار به امید آمدنت
چشمانم را به در می‌دوزم

ای مرگ گر به سویم آیی
من پاهای تو را می‌بوسم

در آرزوی رهایی ز دنیا
دارم در خودم می‌پوسم

ای مرگ ویرانی‌ام را باور کن
من همان دختر شاد دیروزم

مثال نزن جهنم را برایم
که من در زندگی می‌سوزم

❥❥❥
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
خنده‌ها و شادی‌ها محو شدند
چیزی که ماندگار گشته غم است

هرچقدر فریاد زنم و گریه کنم
باز برای این دل فرسوده کم است

در اوج جوانی و مثلاً بهار عمر
کمرم زیر بار رنج این دنیا خم است

سهم خیلی‌ها شده اقبال بلند
سهم من فقط بغض و ماتم است

در دنیا، عدالت دروغی بیش نبود
تنها چیزی که به خوبان رسد ستم است

❥❥❥
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
دردی درون سینه دارم
که دگر نمی‌شود هرگز درمان

از کوله‌بار این دنیا
به من رسیده یک دل پریشان

خانه‌ی مملو از شادی دل
نابود شد به دست ساکنان

مسافر زخمیِ دل‌مُرده‌ای‌ام
که جایی ندارد در این جهان

با این روح آغشته به غربت
افتاده‌ام دگر از تاب و توان

اگر این تازه آغاز راه‌ست
پس صد ای وای بر پایان

هزاران من درونم منقرض شد
روحم هنوز پر نکشیده به آسمان

خوشبختی برای قصه‌ها بود
در دنیا هرچه دیدم، بوده تاوان

لبخند ل*ب‌هایم آشکار است
بغضی میان هر لبخند شده پنهان

بارها و بارها ایستاده مُردم
بی‌آنکه دفن شوم درون گورستان

❥❥❥
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا