✍مقاله آموزشی ▤ «اصول ویرایش ویژه ویراستاران»

«اصول ویرایش ویژه ویراستاران»
◀نام مقاله
«اصول ویرایش ویژه ویراستاران»
⭐امتیاز سطح
5.00 ستاره
◀ نام گردآورنده
طلایه
◀ منبع محتوا
انجمن راشای - Rashay

هوالقم

چگونه-یک-متن-را-ویرایش-کنیم؟.jpg



چرا درست‌نویسی؟


هر نویسنده‌ای با این هدف متن می‌نویسد که معنای ذهنی و قصد درونی و دریافت علمیِ خود را به مخاطب خود به‌گونه‌ای برساند که مخاطب هم عیناً همان معنا را بفهمد. ابزار این انتقال معنا، از ذهن نویسنده به ذهن خواننده، زبان در صورت نوشتاری آن است. به‌دلایل گوناگون، این انتقال معنا همیشه کامل و سالم و روان صورت نمی‌گیرد و گاه، خواننده درحین خواندن متن با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود که به‌طور ناخواسته از چشم نویسنده پنهان مانده‌اند. برخی از این مشکلات از این قرارند: ناآشنایی خواننده با واژگان به‌کاررفته، حشو، درازنویسی، کژتابی، دشوارنویسی، مکث مفهومی، رفت‌وبرگشت چشم، طولانی‌سازی جملات، املای نایکدست، غیرمعیاربودن زبان نوشته، بی‌معنایی جمله، عبارت‌های کلیشه‌ای، حروفچینیِ غیراستاندارد و... . اینجاست که جایگاه ویراستار مهم می‌شود و از همین روست که می‌گویند: «هر متنی نیاز به ویرایش دارد

نزدیک‌کردن متن به زبان معیار، ملاک اصلی در ویرایش است.
زبان معیار زبان نوشتاریِ عمومی و فراگیر طبقۀ متوسط فرهنگیِ کشور است
که در رسانه‌ها و مدارس و محافل علمی‌فرهنگی و اداره‌ها و... به آن می‌نویسند و به آن می‌خوانند.
هر متنی اگر مخاطب عمومی دارد، باید به زبان معیار درآید.



ویراستار

دایه‌ای است که سهم عمده‌ای در پرورش کودکانی دارد که فرزند شخص دیگری به شمار می‌روند. او گاه تمایل پیدا می‌کند که سهمش شناخته گردد و گاه ترجیح می‌دهد که گمنام بماند[…]
ویراستاران چه نفرتی دارند از مغالطه‌ها و مجادله‌های عوام‌فریب، ابهام‌ها، و مبهم اندیشی‌ها، ناهمسازی‌ها و فصول نامتناسب، زبان حرفه‌ای، زبان زرگری و زبان اداره‌جاتی. آنان معتقدند که ویرگول و نقطه معنا دارد و به املای صحیح کلمات اهمیت می‌دهند. ویراستار شاد می‌شود از اینکه به دیگران کمک کند. او نیروی ظریفی در اختیار دارد که در خدمت هر کسی قرار می‌گیرد که طالب آن است. به‌علاوه، والدین کودک معمولاً در برابر خدماتی که به فرزندانشان می‌شود از دایه سپاسگزارند. بهترین نویسندگان نیز نسبت به ویراستاران خوبِ خود حق‌شناسند. و این همان چیزی است که به ویراستار انگیزش معنوی و رضایت عاطفی می‌بخشد.
بنابر آنچه گفته شد شعار ویراستار این است: «من دلسوزی می‌کنم»، نسبت به کلمه‌ها و جمله‌ها و پاراگراف‌ها در مقاله و جزوه‌ها و کتاب‌هایی که در دست ویرایش‌اند. وظیفهٔ ویراستار حکم می‌کند که بکوشد نثر این مقاله‌ها و جزوه‌ها و کتابها برای خوانندگان مفهوم باشد: تفهیم و تفاهم. این هدف کوچکی در زندگی نیست.
از این لحاظ بخردانه می‌نماید که ویراستار اشتیاق فعالی نسبت به اندیشه‌هایی داشته باشد که با آنها سر وکار دارد. ویراستار خوب می‌کوشد که به اندیشهٔ مبهمی وضوح دهد و اندیشهٔ درخشانی را تلألو بخشد.

ویراستار نباید متن را «زیبا»تر کند.
ویراستار نباید متن را «علمی»تر کند.
ویراستار نباید متن را «فاخر»تر کند.
ویراستار نباید متن را «بازنویسی» کند.
ویراستار نباید... .


ویراستار فقط
زبان متن را «درست» می‌کند
تا خواننده بتواند
معنای مدنظر نویسنده را
روشن‌تر و سریع‌تر بفهمد.
همین!
و البته همین خیلی است!

***
فارسی را درست بنویسیم لطفاً.
غلط‌های نگارشی زیادی به واسطه غیررسمی‌شدن زبان نوشتاری، بین مردم ما رواج پیدا کرده‌اند.
آن‌قدر زیاد که خیلی از افراد دیگر نمی‌دانند صورتِ درستِ یک کلمه یا جمله چه‌جوری است.
غلط‌نوشتن دو مشکل اساسی به‌وجود می‌آورد:
آن‌هایی که سواد کافی دارند، فکر می‌کنند ما بی‌سوادیم و آن‌ها که سوادِ کافی ندارند، فکر می‌کنند این‌جوری درست است.
پس بیاییم به خودمان و دیگران رحم کنیم و فارسی را درست بنویسیم.


دستور زبان
تنوین


در زبان فارسی تنوین « ً» و « ٌ» و « ٍ» وجود ندارد و تنها کلمات دخیل عربی در فارسی با تنوین به‌کار رفته است.
از میان سه تنوین مذکور، تنوین «اً» به کثرت و تنوین «اٌ» در تعداد معدودی از کلمات و تنوین «اٍ» به‌ندرت در خط فارسی به‌کار رفته است:
اتفاقاً، غالباً، تماماً، کراراً،
مثلاً، مضاف و مضاف‌ٌ الیه،
موضوعٌ‌له، مشارٌالیه، سلامٌ‌علیکم،
بعبارةٍ اُخری، علی ایِّ حالٍ و... .

قاعدهٔ اول
در زبان عربی کلمهٔ غیرمنصرف تنوین نمی‌گیرد. از میان کلمات غیرمنصرف عربی، به دو کلمه در زبان فارسی تنوین داده‌اند که غلط محسوب می‌شود: اقلاً، اکثراً.
می‌توان به‌جای این دو کلمه در خط فارسی، ترکیب‌های حداقل و حداکثر یا کلماتی مترادف آن‌ها گذاشت.

قاعدهٔ دوم
همان‌طور که گفته شد، تنوین خاصِ زبان عربی است و نمی‌توان به قیاس زبان عربی،
به کلمات غیرعربی اعم از فارسی، ترکی، مغولی و لاتین تنوین داد.
کلمهٔ غیرعربیِ تنوین‌دار (منوّن)، غلط محسوب می‌شود. برای مثال کلمات زیر که در زبان فارسی تنوین گرفته‌اند، در زبان معیار غلط محسوب می‌شوند:
ناچاراً، زباناً، گاهاً، تلفناً،
دوماً، سوماً، خواهشاً، نژاداً و... .

قاعدهٔ سوم
در زبان فارسی تمام کلمات تنوین‌دار با «اً» قید مختص هستند؛ بنابراین می‌توان آن‌ها را
به‌صورت قید فارسی بیان کرد. برای مثال برای کلمات بالا میتوان کلمات زیر را پیشنهاد کرد:
به‌ناچار، زبانی، گاهی، تلفنی،
دوم اینکه، سوم اینکه،
با خواهش، از نظر نژادی و... .

قاعدهٔ چهارم
کاربرد کلمات عربی تنوین‌دار در خط فارسی غلط نیست؛ ااما در زبان معیار فارسی بهتر است به‌جای این گونه کلمات، واژه‌ها و ترکیب‌های فارسی قرار داد:
ندرتاً: به‌ندرت
تدریجاً: به‌تدریج
سریعاً: به‌سرعت
شدیداً، به‌شدت
کلاً: به‌کلی، به‌طور کلی
حتماً، به‌طور حتم
غالباً: اغلب، بیشتر
تماماً: به‌تمامی، بیشتر
اخیراً: به‌تازگی



دستور زبان

جنسیت
گرته‌برداری

یکی از موارد خروج از قواعد دستوری در زبان فارسی، تبعیت از دستور زبان عربی در مطابقت صفت و موصوف ازنظر جنس است.

در زبان عربی صفت و موصوف در چهار ویژگی، ازجمله ازنظر جنس، با هم مطابقت می‌کنند؛
یعنی برای موصوف مذکر، صفت مذکر و برای موصوف مؤنث، صفت مؤنث می‌آورند؛ برای مثال در عربی می‌گویند: معلمٌ جیدٌ و معلمةٌ جیدةٌ.
در نثر فارسی نیز بسیاری از نویسندگان تحت تأثیر زبان عربی تا سال‌ها پیش، از این قاعده تبعیت می‌کردند.
در منشآت قائم مقام فراهانی می‌توان به نمونه‌هایی اشاره کرد:
- رقیمهٔ کریمه بود یا قصیدهٔ فریده یا کاروان شکر که از مصر به تبریز آمد.
- رقیمهٔ مرسله رسید.
- وصول مکاتبات به قاعدهٔ مشهوره، بدلی از حصول مقامات می‌تواند شد.
یا ترکیباتی مثل: غیرمترقبه، غیرمنتظره و... .
البته چون در فارسی اسم، جنس ندارد، این قاعده نمی‌تواند موضوعیتی داشته باشد؛
مثلاً در فارسی برای کلماتی که برای اسم‌های مؤنث وضع شده یا کلماتی که به «ه، ه‍» ختم شده‌اند.
نمی‌توان صفت مؤنث آورد؛ بنابراین ترکیب‌های وصفی زیر غلط محسوب می‌شود:
بانوی محترمه، دوشیزهٔ مکرمه،
همشیرهٔ متدینه، نامهٔ مربوطه،
پروندهٔ مختومه، کاغذ باطله،
نامهٔ شریفه، نامهٔ مورخه و...؛
چون کلمات خواهر، دوشیزه، همشیره، نامه و پرونده فارسی هستند و نیازی به صفت مؤنث ندارند؛ بنابراین باید گفت:
بانوی محترم، دوشیزهٔ مکرم،
همشیرهٔ متدین، نامهٔ مربوط،
پروندهٔ مختوم، کاغذ باطل‌شده،
نامهٔ شریف و نامهٔ مورخ.
به‌علاوه، در زبان فارسی برای اسامی مؤنث عربی نیز صفت مؤنث نمی‌آورند؛ مثلاً در زبان عربی می‌گویند:
دولت (دولة) کریمه،
آیت (آیة) شریفه،
سوره (سورة) مبارکه
و مدینه (مدینة) معظمه.
اما در زبان فارسی باید گفت:
دولت کریم،
آیهٔ شریف،
سورهٔ مبارک
و مدینهٔ معظم.

نکتهٔ اول
در زبان فارسی، پاره‌ای از ترکیب‌های وصفی به‌شکل عربی مرسوم شده است:
امور خارجه،‌ روابط حسنه،
قوهٔ مقننه، قوهٔ مجریه،‌
قوهٔ قضائیه، مکهٔ معظمه،
مدینهٔ منوره، گناهان کبیره،
وسایل نقلیه، مرحومهٔ مغفوره،
زن حامله و... .
همچنین در زبان عربی برای اسامی جمع مکسر نیز صفت مؤنث می‌آورند:
علوم مختلفه، دول متعهده،
امکانات متعدده، آثار اولیه،
اصول مسلّمه
که در فارسی باید گفت:
علوم مختلف، دول متعهد،
امکانات متعدد، اولین آثار،
اصول مسلّم.

نکتهٔ دوم
گاه در زبان فارسی، به‌قیاس زبان عربی، بعضی از اسامی یا ترکیب‌های فارسیِ مربوط به زنان را به ة مؤنث متصل می‌کنند:
بازرسه (بازرس زن) و اینجانبه
در نامه‌های اداری.
حتی در زبان فارسی
گاه اسامی و صفات عربیِ
مربوط به زنان را با ة مؤنث می‌آورند:
شاعرهٔ گرامی (برای زنان)،
حافظهٔ قرآن (برای زنان)،
حاجیه خانم و...
که این موارد غلط محسوب می‌شود و شایسته است بگوییم:
بازرس، اینجانب، شاعر گرامی،
حافظ قرآن، حاج‌خانم و... .



دستور زبان

جمع_مکسر



جمع مکسر (شکسته، بی‌قاعده، خلاف قیاس) نیز خاص زبان عربی است و کلمات جمع مکسرِ متداول در فارسی، از عربی گرفته شده است.
این جمع، برخلاف جمع‌های قیاسی، هیچ‌گونه علامتی ندارد و به گونه‌های مختلف ساخته می‌شود و تابع قاعدهٔ خاصی نیست.
برای ساختن جمع مکسر از کلمهٔ مفرد، ممکن است چند حالت اتفاق افتد:

۱. حرکات کلمهٔ مفرد تغییر کند:
اَسَد (شیر): اُسُد (شیرها)؛

۲. یکی از حروف حذف شود و گاه در حرکات نیز تغییری حاصل شود:
کتاب: کُتُب ملّت: ملل رسول: رسل؛

۳. به کلمهٔ مفرد، حرف یا حروفی اضافه شود:
مسجد: مساجد علم: علوم وطن: اوطان؛

۴. جای حروف کلمه مفرد عوض شود:
شاعر: شعرا فاضل: فضلا

کاربرد وسیع جمع مکسر عربی در فارسی، همراه با تغییر سبک نثر فارسی از ساده به فنی و مقارن اواخر قرن ششم هجری است.

نکتهٔ اول
همهٔ انواع جمع مکسر عربی به زبان فارسی راه نیافته است؛ بنابراین باید از افراط در کاربرد جمع‌های مکسر در زبان فارسی پرهیز کرد.

نکتهٔ دوم
در زبان معیار فارسی، تا آنجا که ممکن است، باید از علائم جمع فارسی، یعنی «ها، ان، گان» استفاده شود.
واژهٔ فارسی را با راه‌های جمع‌سازی در عربی نباید جمع بست.
این‌ها غلط‌اند:
ات: گزارشات، دستورات؛
ین: بازرسین، داوطلبین؛
مکسر: بساتین، میادین، اساتید. این سه واژه از فارسی به عربی رفته‌اند.

واژه‌های عربی را با جمع‌سارهای عربی می‌توان جمع بست. البته تغییردادن این‌ها «بهتر» است و نه واجب.
مسافرین: درست
مسافران: بهتر
شعَب: درست
شعبه‌ها: بهتر
انتقادات: درست
انتقادها: بهتر

نکتهٔ سوم
جمع مکسر تابع قاعده عامی نیست؛ ولی این بدان معنا نیست که بتوان هر کلمه‌ای را به‌ هرصورتِ دلخواه جمع بست؛
بنابراین در زبان فارسی باید از به‌کاربردن جمع‌های مکسری که در زبان عربی به‌کار نرفته، اجتناب کرد و کاربرد این‌‌گونه
جمع‌ها غلط فاحش محسوب می‌شود.
مثلاً فارسی زبانان به‌قیاس بعضی کلمات عربی، برای اسم‌های مفرد زیر جمع‌هایی ساخته‌اند که در زبان عربی به‌کار نرفته است:
حجم: احجام سهم: اسهام
قشر: اقشار عرب: اعراب

بنابراین کاربرد آن‌ها در زبان معیار فارسی غلط محسوب می‌شود و باید آن‌ها را به‌صورت حجم‌ها، سهم‌ها قشرها و عرب‌ها به‌کار برد؛
زیرا جمع مکسر صحیح این کلمات در عربی عبارت است از:
حجوم
اَسُهم، سُهمان، سُهمَة
قشور
اَعرُب، عُروب، عُربان

البته این جمع‌ها به عربی راه نیافته است و اصولاً خود کلمهٔ عرب، در زبان عربی، جمع کلمهٔ عربی است.



دستور زبان

جمع_مکسر
مکسر

نکتهٔ چهارم
همان‌گونه که گفته شد، جمع مکسر خاصّ زبان عربی است؛ بنابراین، جمع‌بستن کلمات غیرعربی​

اعم از فارسی، ترکی، مغولی و لاتین بدین صورت غلط محسوب می‌شود​

و در زبان معیار فارسی باید از آن اجتناب کرد. برای مثال جمع‌های زیر غلط هستند:​

بنادر، خوانین، اساتید، دراویش و... .

نکتهٔ پنجم
در زبان فارسی گاه بعضی از جمع‌های مکسر عربی، مفرد تلقی شده
یا برای آن مفرد به‌کار نرفته یا مفردی غیر از آنچه در عربی وضع شده، در نظر گرفته شده است.
پاره‌ای از این جمع‌ها دوباره جمع بسته شده‌اند:
جمع مکسر: اجنّه
مفرد در عربی: جنین
مفرد در فارسی: جنّ
جمع جایز در فارسی: جنّیان، اجنّه

جمع مکسر: اوصاف
مفرد در عربی: وصف
مفرد در فارسی: صفت
جمع جایز در فارسی: صفات، صفت‌ها

نکتهٔ ششم
هر جمع مکسری که در فارسی مفرد به‌کار رفته باشد، نمی‌توان آن را دوباره جمع بست و اگر جمع بسته شود، غلط محسوب می‌شود:
جمع مکسر: اسلحه
مفرد در فارسی: سلاح
جمع صحیح کلمه: اسلحه، سلاح‌ها
جمع غلط: اسلحه‌ها

جمع مکسر: اشعه
مفرد در فارسی: شعاع
جمع صحیح کلمه: شعاع‌ها، اشعه
جمع غلط: اشعه‌ها

جمع مکسر: عجایب
مفرد در فارسی: عجیب
جمع صحیح کلمه: عجیب‌ها، عجایب
جمع غلط: عجایب‌ها، عجایبات

نکتهٔ هفتم
در زبان فارسی برای پاره‌ای کلمات مفرد، جمع‌های مکسری در نظر گرفته شده
که در زبان عربی این جمع‌ها برای کلمات دیگر آمده و درواقع نوعی تداخل معنایی رخ داده است.
البته اغلب این جمع‌ها در زبان فارسی پذیرفته شده است.
جمع مکسر: شرایط
مفرد آن در عربی: شریطه
مفرد آن در فارسی: شرط
جمع مکسر صحیح: شروط
جمع دیگر: شرط‌ها
شریطه: قسم، عهد، پیمان.

جمع مکسر: خصایل
مفرد آن در عربی: خصیله
مفرد آن در فارسی: خصلت
جمع مکسر صحیح: خصال
جمع دیگر: خصلت‌ها
خصیله: تکه گوشتی پیه‌دار، به‌کاربردن
*خصایل به‌جای خصال غلط است و باید از آن اجتناب کرد.

جمع مکسر: خواص
مفرد آن در عربی: خاص
مفرد آن در فارسی: خاصیت
جمع مکسر صحیح: ــ
جمع دیگر: خاصیت‌ها، خاصیات

جمع مکسر: معایب
مفرد آن در عربی: معاب، معابة
مفرد آن در فارسی: عیب
جمع مکسر صحیح: عیوب
جمع دیگر: عیب‌ها
معاب و معابة: عیب، پیرایه.

نکتهٔ هشتم
در زبان عربی کلمهٔ اَعراب بر عرب‌های بیابان‌نشین و صحراگرد و خانه‌به‌دوش دلالت می‌کند، نه عرب‌های شهرنشینن یا متمدن.
در زبان فارسی، گاه به قیاس کلمهٔ اَعراب، بعضی از اسم‌های قبایل و اقوام را جمع مکسر بسته‌اند
که چون حالت چادرنشینی و صحراگردی آن‌ها مراد نیست، غلط محسوب می‌شود و باید با علایم جمع فارسی، آن‌ها را جمع بست:
*نام قوم: کرد
جمع مکسر: اکراد
جمع صحیح: کردها، کردان

*نام قوم: لر
جمع مکسر: الوار
جمع صحیح: لرها

*نام قوم: افغان
جمع مکسر: افاغنه
جمع صحیح: افغان‌ها، افغانان

عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا هنگام به‌کاربردن جمع مکسرِ تراکمه (ترکمن‌ها)، صحرانشینی آن‌ها را نیز ذکر کرده است:
«ایل ارسلان... تمامت صحرانشینان تراکمه که از قراکول تا بجند بود، با خود به سمرقند برد.»

نکتهٔ نهم
گاهی پاره‌ای از کلمات فارسی، عیناً با کمی تغییر، به زبان عربی راه یافته و سپس جمع مکسر بسته شده‌اند:
فرمان (فرامین)، دیوان (دواوین)،
میدان (میادین)،
وچیر به وزیر تبدیل شده (وزرا)،
دهگان به دهقان تبدیل شده (دهاقین)،
دَستور به دُستور تبدیل شده (دساتیر)
که شایسته است از این‌گونه جمع‌ها در زبان فارسی معیار پرهیز شود.


ادامه در پست بعد ...


مدیرکل راشای

/rashaaaaaaaaaaaaay

 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »

فعل‌ها


1 - درباره ی فعل بایستن :

در نوشته های بسیاری از نویسندگان معلوم نیست که صیغه های گوناگون فعل بایستن چه فرقی یا هم دارد و یا به چه زمانی اشاره می کند.
فعل بایستن به معنی لازم بودن، ضرورت داشتن و مورد نیاز بودن است و در 2 مورد به کار رفته است :
-هنگامی که لازم بودن چیزی را برای کسی بیان کند. مانند : مرا کلاه باید، یعنی من کلاه لازم دارم. این مورد از فعل بایستن البته امروزه دیگر کاربردی ندارد.
-هنگامی که لزوم انجام دادن فعل دومی از آن بر می آید. مانند : باید رفت، می باید رفت، باید بروید، بایست رفت، می بایست رفت. می بایستی می رفتی.
که فعل دوم را در این کاربرد، فعل تابع می نامند. و هر کدام از صورت های گوناگون فعل تابع نیز، در معنی ِ جمله، تغییر ایجاد می کند.
اکنون به صورت های رایج فعل بایستن و فعل تابع آن، در زبان فارسی امروز نگاهی می اندازیم :


1 - زمان حال :

باید : که لزوم انجام دادن فعل تابع را در زمان حال بیان می کند و با دو صورت از این فعل به کار می رود :
الف ) فعل تابع به شخص خاصی اشاره ندارد و به صورت مصدر مرخم ( یعنی با حذف نون از فعل تابع ) است. مانند :
باید رفت یعنی رفتن لازم است.
برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش معمولا لازم است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند: می باید رفت یعنی ( امروزه ) رفتن لازم است.
ب ) فعل تابع به شخصی اشاره دارد و به صورت مضارع التزامی است ( یعنی با افزودن ب به فعل تابع صرف می شود) که در این صورت می تواند با حرف ربط " که " نیز نوشته شود. مانند :
باید بروم ( یا باید که بروم ) یعنی رفتن برای من لازم است. ( لازم است بروم )
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش معمولا برای شخصی لازم است می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می باید بروم ( یا می باید که بروم ) یعنی ( امروزه ) رفتن برای من لازم است.



2- زمان گذشته :

1- 2 بایست : که لزوم انجام دادن فعل تابع را در زمان گذشته بیان می کند ( چه انجام شده باشد و چه نشده باشد ) و با دو صورت از فعل تابع به کار می رود :
الف) فعل تابع به شخص خاصی اشاره ندارد و به صورت مصدر مرخم ( یعنی با حذف نون از فعل تابع ) می باشد. مانند :
بایست رفت یعنی رفتن لازم بود ( چه رفتن انجام شده باشد و چه نشده باشد )
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش معمولا لازم بوده است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می بایست رفت یعنی ( در آن دوره ) رفتن لازم بود.
ب ) فعل تابع به شخصی اشاره دارد و به صورت مضارع التزامی است ( یعنی با افزودن ب به فعل تابع صرف می شود ) که در این صورت می تواند با حرف ربط " که " نیز نوشته شود. مانند :
بایست بروم ( یا یایست که بروم ) یعنی : رفتن برای من لازم بود ( لازم بود بروم )



در نوشته های بسیاری از نویسندگان معلوم نیست که صیغه های گوناگون فعل بایستن
چه فرقی یا هم دارد و یا به چه زمانی اشاره می کند.


در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که برای شخصی انجام اش معمولا لازم بوده است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می بایست بروم ( یا می بایست که بروم ) یعنی ( در آن دوره ) رفتن برای من لازم بود.
2– 2 بایستی : این صورت از فعل بایستن برای نشان دادن کاری است که انجام اش در گذشته لازم بوده است اما انجام نگرفته است و دو مورد کاربرد دارد:
الف ) فعل تابع به شخص خاصی اشاره ندارد و به صورت مصدر مرخم ( یعنی با حذف نون از فعل تابع ) می باشد. مانند :
بایستی رفت . یعنی رفتن لازم بود ( اما انجام نشد )
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش معمولا لازم بوده است اما انجام نمی شده است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می بایستی رفت. یعنی ( در آن دوره ) رفتن لازم بود، اما کسی نمی رفت.
ب ) فعل تابع به شخصی اشاره دارد و به صورت مضارع التزامی است ( یعنی با افزودن ب به فعل تابع صرف می شود ) که در این صورت می تواند با حرف ربط " که " نیز نوشته شود. مانند :
بایستی بروم ( یا بایستی که بروم ) یعنی رفتن من لازم بود ( لازم بود بروم ) اما نرفتم.
در این جا نیز برای نشان دادن استمرار، یعنی کاری که انجام اش برای شخصی معمولا لازم بوده است، اما انجام نمی داده است، می توان همین صورت را با "می" به کار برد. مانند :
می بایستی بروم ( یا می بایستی که بروم ) یعنی ( در آن دوره ) رفتن من لازم بود، اما نمی رفتم.

صورت های دیگری از فعل بایستن یا فعل تابع آن نیز در گذشته وجود داشته است ( مانند : بباید، همی باید، ببایست، ببایستی، می ببایست، بایدم، بایدم رفتن، بایستم رفتن، باید آمدن و از این دست، ) که امروزه دیگر متروک شده و به کار بـرده نمی شود.



2- درباره ی است و هست

میان دو واژه ی است و هست در ریشه و معنی اصلی هیچ تفاوتی نیست. این دو لفظ دو صورت یک کلمه و به یک معنی است و اختلافی که در کاربرد آن ها وجود دارد بیش تر از جنبه ی معنی و بیان است تا از جنبه ی لغت و دستور.
نکته تنها در این جا است که در کلمه ی هست در مقایسه با است تاکیدی هم وجود دارد، اما در کاربرد کلمه ی است تاکیدی در کار نیست و تنها رابـ ـطه ی میان نهاد و گزاره بیان می شود.
به این دو جمله توجه کنید:
آیا هوا روشن است ؟
آیا هوا روشن هست ؟


در مورد نخست مراد بیان رابـ ـطه ی میان هوا و روشن است و در مورد دوم تاکید بر روشن است. به این دلیل است که مثلا در مقام انکار، در مورد نخست رابط را و در مورد دوم مورد تاکید ( روشن ) را باید انکار کرد :

آیا هوا روشن است ؟. نه هوا تاریک است
آیا هوا روشن هست ؟ نه، هوا روشن نیست
یعنی در برابر هست همیشه نیست و در برابر است بیشتر همان است تکرار می شود و وصف برعکس به کار می رود. ( روشن، تاریک )

اکنون به دو نمونه ی دیگر توجه کنید:
آیا او هنوز زنده است ؟ نه او دیگر مرده است.
آیا او هنوز زنده هست ؟ نه او دیگر زنده نیست.


آقای ابوالحسـن نجفی نیز در کتاب " غلط ننویسـیم " در ارتباط با این دو کلمه چون این می نویسـد:

« بعضی از فضلا میان این دوکلمه تفاوت قایل اند: هـسـت را به معـنای " وجود دارد " یا نشـانه ی تأکید و اسـت را فقط رابـ ـطه ( یا فعل اسـنادی) می دانند و بنابراین جمله های زیر از نظر آنان غلط یا لا اقل غیر فصیح است: « او هـنوز جوان هـسـت » به جای« او هنوز جوان اسـت ». یا « درختی در خانه ی ماسـت » به جای « درختی در خانه ی ما هـسـت ». این حکم تا اندازه ای درســت اسـت، زیرا در آثار ادبی فارسی نیز غالبا هـسـت به معـنای" وجود دارد" به کار رفـته اسـت:
انگار که هست هرچه در عالم نیست /پندار که نیسـت هرچه در عالم هـسـت ( خیام )
مرا خود با تو چیزی در میان هـسـت /وگرنه روی زیبا در جهان هـسـت ( سـعدی)


واگر هم هـسـت ، به جای اسـت به کار رفته باشـد به منظور تأکید معـنای جمله اسـت. مثلا در دوجمله ی زیر: احمد عاقل است و احمد عاقل هـسـت. جمله ی نخست عاقـل بودن احمد را خبرمی دهـد و حال آن که جمله ی دوم این خبر را به تاکید بیان می کند و گویی به مخاطب اطمینان می دهد که در عاقل بودن احمد نباید تردید کرد. با این همه این تمایز معنایی در همه جا و با این دقت مراعات نشده اسـت و در ادبیات فارسی مواردی را می توان یافـت که در آن ها هـسـت و اسـت به جای یکدیگر به کار رفته اند. در نتیجه می توان گفت که کاربرد کلمه ی هـسـت به جای اسـت و بر عکس غلط نیسـت، اما اگر هر کدام از آن ها، برطبق آن چه گفته شد، به جای خود به کار رود البته بهتر اسـت».



بخش دوم :

3- درباره ی گفتی و گویی

گفتی صیغه ی ماضی و گویی صیغه ی مضارع از فعل گفتن می باشد و هر دو برای بیان شباهت به کار بـرده می شود.
-گفتی برای فرض انجام شدن فعلی ( فعل تابع ) در زمان گذشته می باشد.
که فعل تابع می تواند هم به صورت مضارع باشد، مانند : تو گفتی آسمان دریاست ( آسمان شبیه به دریا بود ).
و هم به صورت ماضی، مانند : تو گفتی آن جا بهشت بود ( آن جا شبیه به بهشت بود ).
-گویی برای فرض انجام شدن فعلی ( فعل تابع ) می باشد که :
- اگر فعل تابع آن به صیغه ی مضارع باشد، این فرض برای زمان حال یا آینده است، مانند:
گویی شب است ( انگار شب است ).
گویی به سفر رود ( انگار به سفر خواهد رفت ).
- اگر فعل تابع به صیغه ی ماضی باشد، فرض انجام آن در گذشته است. مانند :
گویی خواب بود ( انگار خواب بود ).
گویی دیوانه شده است ( انگار دیوانه شده است ).
یعنی گفتی همیشه برای فرضی در گذشته می باشد و گویی برای فرضی است که می تواند هم برای حال و آینده و هم برای گذشته باشد.


۳- درباره ی گذاشتن و گزاردن:

یکی از غلط های بسیار رایج املایی، در کار برد درسـت و به جای این دو واژه قرار دارد. به ویژه در نوشـتن ترکیبات آن ها، مانند: قانون گذار، بنیادگذار، نماز گزار، خدمت گزار و غیره . نخست باید دانست که نوشتن این دو فعل به صورت گزاشـتن و گذاردن نادرست اسـت و درسـت آن ها همان گذاشـتن و گزاردن اسـت.

گذاشـتن به معنی قرار دادن چیزی به طور عینی و مشـهود در جایی اسـت. مثلا « او کتاب را در قـفـسـه گذاشـت .» و مجازاً نیز به معنی پی انداختن، وضع کردن و بنیاد نهادن چیزی است، مانند قانون گذار که کسی اسـت کـــه قانون را وضع می کند یا بنیاد گذار که چیزی را تاسیس می کند، یا نام گذاری که وضع کردن نام برای چیزی است.

گزاردن را نیز می توان در دو معنی کلی به شـرح زیر خلاصه کرد:

1- به معنای « به جاآوردن » ، « اداکردن» ، « انجام ‌ادن» . مثلاً نمازگزاردن یعنی « ادا کردن نماز» ، یا وام گزاردن یعنی « ادا کردن وام »، بنا برین وام گزاردرسـت اسـت نه وام گذار. به همین ترتیب باید نوشـت: حج گزار، خراج گزار، سپاس گزار، شکرگزار، خدمت گزار، حق گزار، پاسخ گزار، مدح گزار، پیغام گزار، گله گزاری، خبرگزاری، کارگزار( اجرا کننده وانجام دهـنده ی کار )، پیغام گزار( کسی که پیغام را باز گو می کند یا پیغام را می آورد) و...

2- به معنای « برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر، یا از نظامی به نظام دیگر اسـت» بنا براین برابر اسـت با ترجمه کردن و گزارنده وگزارش به معنای مترجم و ترجمه.می باشد. خواب‌گزاری نیز یعنی « تعبیر خواب» و خواب گزار یعـنی تعبیرکننده خواب ( معّبر) و اصطلاحات دیگری همچون گزارشـگر .



اصطلاح

ترکیب‌_اضافی

"معطوف‌کردن ترکیب‌های اضافی"

در زبان محاوره، گاه پاره‌ای ترکیب‌های اضافی و وصفی به‌صورت معطوف تلفظ می‌شوند
و این غلط فاحش گاه وارد زبان مکتوب نیز شده است و باید از آن پرهیز کرد:

ترکیب غلط معطوف: باقیات‌وصالحات
ترکیب اضافی صحیح: باقیات صالحات

غلط: خواروبار
صحیح: خواربار

غلط: قوس‌وقُزَح
صحیح: قوس قزح

غلط: سهل‌وممتنع
صحیح: سهل ممتنع


غلط: حیص‌وبیص
صحیح: حیصِ‌بیص (گیرودار)

غلط: زادوبوم
صحیح: زادبوم

غلط: سازوکار
صحیح: سازکار (سامان‌دادن به‌کار)

غلط: یدوبیضا
صحیح: ید بیضا

غلط: اضغاث‌واحلام
صحیح: اضغاث احلام (خواب‌های آشفته)

غلط: غیروذلک
صحیح: غیر ذلک (غیر آن)

غلط: دوروزمانه
صحیح: دور زمانه (گردش روزگار)

غلط: دردودل
صحیح: درد دل

به‌علاوه، در فارسی امروز، پاره‌ای از افعال معطوف را بدون واو عطف تلفظ می‌کنند که به زبان معیار شفاهی نزدیک‌تر است:

ترکیب غلط معطوف: خواه‌وناخواه
ترکیب صحیح معطوف: خواه‌ناخواه

غلط: بده‌وبستان
صحیح: بده‌بستان

غلط: بزن‌وبکوب
صحیح: بزن‌بکوب

غلط: بگیروببند
صحیح: بگیرببند


کژتابی‌ها


حمید دوست چهل‌ساله‌ی من است.
1. حمید دوست من است و چهل سال دارد.
2. حمید بیش از چهل سال دارد، ولی چهل سال است که با من دوست است.

امروز هم مثل هر روز نمازت را به آخر وقت نینداز.

1. امروز هم نمازت را به‎‌موقع و اول وقت بخوان، مثل همیشه.
2. امروز برعکس همیشه و عادت همیشگی‌ات، نماز را در اول وقت بخوان.
***
پدر مولوی، صاحب عوارف‌المعارف، اهل بلخ بود.
چه کسی صاحب عوارف‌المعارف است، مولوی، یا پدرش؟

او مردی سخت‌کوش و به سختی معتاد بود.
به سختی‌ها و شداید عادت داشت یا خوگر شده بود.
به شدت به مواد مخدره و امثال آن «معتاد» بود.
***
باید در سنین کهولت بیشتر به پدر و مادر خود احترام بگذاریم.

« سنین کهولت» متعلق به ماست یا پدر و مادر ما؟

دیشب دزد با داد و هوار از خانۀ همسایۀ ما گریخت.

« داد و هوار» متعلق به کیست؟ به دزد یا همسایۀ ما؟
***

در اشاره به یک بیمار روانی:

یک‌بار برادرش را در خواب کتک زده است.

۱) او خواب دیده است و در خواب، برادرش را کتک زده است.

۲) او خواب بوده است و مثل خوابگردها، برادرش را به زیر باران مشت و لگد گرفته است.

۳) او درحالی‌که خودش بیدار بوده است و درحالی‌که برادرش خواب بوده است، او را کتک زده است.

حشو


اگرچه باران می‌بارید؛ اما به سفر رفتیم.
در این نمونه، دو واژه بیاب که هر دویشان یک کارکرد دارند.
یافتی؟ بله، «اگرچه» و «اما» هر دو تضاد را می‌رسانند.
خب، به‌نظرت درست است که هر دو بیایند؟ نه. در ویرایش زبانی، به این نادرستی می‌گویند.

ویراستارها می‌کوشند حشوها را بیابند و از نوشته‌ها بزدایند.
جملهٔ نخست دو چهرهٔ درست دارد: اگرچه باران می‌بارید، به سفر رفتیم. باران می‌بارید؛ اما به سفر رفتیم. یعنی اگر این دو قید آمد، هرکدام را خودت خواستی، حذف کن.
ببین بودنِ کدامشان بیشتر خوش می‌نشیند.

حشوِ «اگرچه» «اما» خیلی هم رایج است.
امشب اخبار را گوش کن: بدون ردخور می‌یابی. قول! فرقی هم نیست بین بیست‌وسی و بی‌بی‌سی! البته فقط خبرهایی که آقای حیاتی می‌خواند، به‌دور است از این غلط‌ها. چرایی‌اش بماند طلبت.
خب، اصلاً فارسی هیچی! از قول آن‌طرفی‌ها بشنو: در بخش نوشتارِ تافل و آیلتس هم اگر although و but را با هم در ابتدای دو جملهٔ مربوط به هم بگذاری، خط می‌کشند رویش
! راستی، این دو تا را حفظ نکنی یک‌وقت! دلیلش را که یاد بگیری، «شبیه»هایش را هم خواهی دانست. منظور این‌هاست:
اگرچه... ولی...
بااینکه... اما....
بااینکه.... بااین‌حال...
باوجوداینکه.... اما...
بااین‌حال که....
باوجوداین...

نکات مهم


«عدم» ننویس بَبَم‌جان!
زهرمار است این عدم. منفی‌ساز عربی است که خود عرب‌ها هم استفاده نمی‌کنند!
این‌همه منفی‌سازِ فارسی هست:
نا، نــ، بی، نبود، نبودن، نکردن، نشدن، نیافتن، نداشتن... .

عدم‌توجه به: بی‌توجهی به
عدم‌آگاهی از: ناآگاهی از
عدم‌تلاش برای: تلاش‌نکردن...
عدم‌گذاشتن زباله: نگذاشتن..

***
پیشنهاد رفاقتمندانه‌ این است که به‌جای واژهٔ بی‌ریختِ «اُکی» از این‌همه امکان جاری در زبان مادری‌مان استفاده کنیم:
  • باشه
  • خوبه
  • چشم
  • به‌چشم
  • به‌روی چشم
  • رو تخم چشمام
  • حلّه (ازنظر من اکیه)
  • حلّه آقا
  • ردیفه (همه‌چیز اکی شده.)
  • تأیید (شما اکی می‌کنی؟)
  • قبوله (همهٔ شرط‌هات اکیه.)
  • یا علی (پس اکی. من رفتم.)
  • آهان، هان (اکی، اکی)
  • موافقم (من اکیم.)
  • پابه‌رکابم
  • تشکر
  • فهمیدم
  • جا افتاد
  • روشنه؟ (اکی؟)
  • هماهنگه (طرف اکی هست.)
  • مشکلی نیست؟ (اکی؟)
  • مشکلی ندارم.
  • آقا، من هستم.
  • من یکی پایه‌ام.
«به‌تناسب موقعیت»، یک یا چند تای این‌ها در کلام خوش می‌نشیند.
نمونه: اگه اکی هستید...
به‌جایش: اگه موافقید...
یا اگه پایه‌اید...
یا اگه مشکلی ندارید...
یا اگه هم‌نظرید...
یا اگه پابه‌رکابید...


اعداد


بیست بنویسیم یا ۲۰؟ در متن‌هایمان، اعداد را باید با حروف بنویسیم یا با رقم؟

قانون:
اعداد یک‌تکه (بی‌واو)
به‌حرف:
هشت، یازده، بیست، هفتاد، سیصد.

اعداد چندتکه (واودار)
به‌رقم:
۲۱، ۳۵، ۹۴، ۳۸۶

گفتیم که اعداد یک‌تکه (بی‌واو) را باید به‌حروف نوشت:
شش، شانزده، شصت، ششصد.
این یعنی اعداد کمتر از بیست، دهگان‌ها، صدگان‌ها.

اعداد چند تکه (واودار) را باید به‌رقم نوشت:
۲۱، ۴۹، ۸۸، ۴۴۸
این «و» باید «واو عطف» باشد.
یک‌وقت نگویی «دوازده» را باید «۱۲» نوشت؛ چون وسطش «و» دارد!

* برای نُه و دَه همیشه ُ و َ بگذار تا با «خیر» و «روستا» اشتباه نشود!
البته گاهی‌وقت‌ها بافت متن به‌قدری گویاست که محال است کسی این‌ها را اشتباه بخواند. درآن‌صورت نیازی به حرکت‌گذاری نیست.


............
اکنون، ادامهٔ درس «عددنویسی»:

اعداد «ترتیبی» را همیشه به‌حرف بنویس. ترتیبی یعنی «ـــُم ـــُمین» دارد:
ششم، بیست‌ویکم، سی‌وششمین،
هفتادوهشتم، صدوبیست‌ونهمین.
پس، دیگر مهم نیست یک‌تکه‌‌ای باشد یا چندتکه‌ای. «هر» عددی اگر ترتیبی باشد، باید به‌حروف بیاید، نه به‌رقم.
خنده‌دار است بنویسی: ۲۶ام، ۶۵مین، ۵۵مُ، ۱۲۵اُمین.

البته در متن‌های خلاق، مانند متن پوستر و تیترها و روی جلد، اجازه داری قواعد را بشکنی و بنویسی مثلاً ۷۴مین؛ اما در متن‌های غیرخلاق، مانند مقاله و کتاب و پایان‌نامه و خبر، حق نداری از قاعده گذر کنی.

خلاصه

اعداد یک‌تکه: با حرف
اعداد چندتکه: با رقم
اعداد ترتیبی (ــُم ــُمین): با حرف
***
اگر جمله‌ات با عدد شروع می‌شود، آن عدد را به‌حرف بنویس.
فرقی نمی‌کند که عددِ یک‌تکه باشد یا عددِ چندتکه. کلاً جمله نباید با عدد شروع بشود.

غلط:
۱۶۰ نفر از این مرحله گذر کردند.
۲۱ کیلو برنج خراب شد.

درست:
صدوشصت نفر از این مرحله گذر کردند.
بیست‌ویک کیلو برنج خراب شد.

اگر احساس می‌کنی این‌جوری عجیب است و «صدوشصت» طولانی است، خب قاعده را نشکن؛ بلکه آن را دور بزن!
یعنی کاری کن که همین جمله‌ها با کلمه شروع شود، نه عدد:
از این مرحله، ۱۶۰ نفر گذر کردند.
پس ۲۱ کیلو برنج خراب شد.


سه استنثنای رقمی:

عددهای خاص، با رقم: پ۱۲، منطقۀ ۵ شهرداری، اتاق ۱۹
درصدها، با رقم:‌ [درس امروز]
برای اصل یکدستی، با رقم: [درس آینده]
***
درصدها را همیشه با رقم بنویس و همواره در «همین قالب»:
۲درصد، ۳۶درصد، ۹۹درصد، ۱۰۰درصد.
یعنی: عدد به‌رقم + کلمهٔ «درصد» چسبیده.
با اینکه «۲» و «۱۰۰» یک‌تکه‌اند و «و» عطف ندارند، وقتی درصد می‌شوند باید با رقم بیایند. پس تمام درصدها با چی؟ با رقم.

نادرست‌ها:
۲۵%، %۲۵، ۲۵/۰، دو درصد، دودرصد.

چرا نشانۀ % را نیاوریم؟ چون:
هم در وُرد جابه‌جا می‌شود و گاهی می‌رود قبل و گاهی بعد از عدد، هم اینکه این نشانه را ممکن است خواننده با اعشار اشتباه بگیرد؛ زیرا «صفر» و «نقطه» در قلم‌های فارسی خیلی شبیه هم‌اند.
به‌هرحال، اگر جایی اصرار کردند که % بیاور، آن را سمت راستِ عدد درج کن.

* نکته
فرض کن در متنیهم عدد نوزده هست که باید به‌حرف بیاید و هم عدد ۲۴ هست​

که باید به‌رقم درج شود. حالا اگر این دو عدد نزدیکِ هم بیایند، صورت خوشی ندارد که یکی‌شان به‌حرف باشد و دیگری به‌رقم. درست است؟
از میان ۲۴ حوزهٔ انتخابی،
رأی‌های نوزده صندوق را تاکنون شمرده‌اند.

این‌جاها، پای اصلی بس فراگیر به‌میان می‌آید که در خیلی از مباحث ویرایش و نگارش و حتی صفحه‌آرایی و طراحی جلد و... کارساز است: اصل یکدستی.

وقتی چند عددِ حرفی و رقمی نزدیکِ هم آمدند، همه را باید یکدست کرد به...؟ آهان! حالا باید همه را «رقمی» کنیم یا «حرفی»؟
جواب: همه باید رقمی بشوند.
یعنی نوزده بشود ۱۹.

از میان ۲۴ حوزهٔ انتخابی،
رأی‌های ۱۹ صندوق را تاکنون شمرده‌اند.

پس در یکدست‌سازی عددها رقمی‌کردن به حرفی‌کردن می‌چربد.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »

گرته_برداری


چند نمونه گرته‌برداری از زبان عربی


یکی از موارد رایج گرته‌برداری از زبان عربی، آوردن «واو» یا «اما»‌ی استیناف (آغازین) در ابتدای جمله است. وجود واو یا اما در آغاز جمله‌های عربی با قالب و طبیعت زبان عرب هماهنگ است؛ اما در زبان فارسی هیچ ضرورتی ندارد. در زیر، از چند نمونۀ دیگر گرته‌برداری از زبان عربی یاد می‌شود:
۱. «آنگاه حکومت زمین از آنِ صالحان و مستضعفان از بندگان مؤمن خدا خواهد شد.»
گرته‌برداری از: «المستضعفین مِن عباد الله المؤمنین» (مِن بیانیه)‌.
صحیح:
بندگان مؤمن و مستضعف خدا.

۲. «این فطرتی است که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده است.»
گرته‌برداری از: «خَلَقَ الناسَ علیها».
صحیح:
انسان‌ها را طبق آن آفریده است.

۳. «اظهارنظر در مسائل اسلامی تنها از خواص دانشوران و پژوهشگران دینی ساخته است.»
گرته‌برداری از: «خواصُّ العُلماء.»
صحیح:
دانشوران خاص.

۴. «خداوند، فقیهان شایسته را از سوی امامان معصوم منصوب به نصب عام کرده است.»
گرته‌برداری از: «نَصَبَهُم بالنصب العام.»
صحیح:
به‌نحو عام منصوب کرده است.

۵. «...و آن نیز به‌منزلۀ ردّ بر خدا است.»
گرته‌برداری از: «الردّ عَلَی الله.»
صحیح:
ردّ خدا یا انکار خدا.

۶. «از سعادت مرد، داشتن فرزند شایسته است.»
گرته‌برداری از: «مِن سعادة المَرء».
صحیح:
مایۀ سعادت مرد یا یکی از نشانه‌های سعادت مرد... .

۷. «نویسنده دربارۀ مسائل فوق، بر روایات بسیار دست یافته است.»
گرته‌برداری از: «حَصَل عَلَی الروایات.»
صحیح:
به روایات بسیار دست یافته است.

۸. «امام از سؤال او چنین جواب داد... .»
گرته‌برداری از: «أجاب عنه.»
صحیح:
به سؤال او جواب داد.

۹. «در پاسخ می‌گوییم به اینکه... .»
گرته‌برداری از: «نقُولُ بِأَن... .»
صحیح:
می‌گوییم که...
***

چرا نه؟ ----›
این ترکیب که گرته‌برداری از pourquoi فرانسوی و why not انگلیسی است، بر اثر شتابزدگی و غفلت مترجمان وارد ترجمه‌ها و سپس وارد رسانه‌ها و نوشته‌ها شده است.
مثلاً در جواب این سوال: «امشب از خانه بیرون نمی روی؟» می گویند: «چرا نه؟»
حتی ممکن است جمله استفهامی و منفی نباشد: «می‌دانم که تو امشب از خانه بیرون می روی» و باز هم مخاطب جواب می‌دهد: «چرا نه؟»
(عبارت مضحک «چرا که نه؟» هم گاهی به کار می‌رود!)
بهتر است که از استعمال این ترکیب خودداری شود. در زبان فارسی، در جواب هر دو جملهٔ فوق به طور طبیعی می‌گفتند و هنوز هم می‌گویند: «چرا نروم؟»
در متون قدیم فارسی نیز همین شیوه معمول بوده است: «گفت: اگر حاجت آید، بر روی قاضی گواهی توانی داد؟ گفت: چرا نتوانم داد؟» (سیاست نامه،۱۲۸).


علائم نگارشی


مهم ترین نشانه‌های نگارشی که برای پیوند یا جدایی واژه ها و عبارات به کار بـرده می شود عبارت است از:

نقطه (.)، نشانه ی پرسش (؟)، نشانه ی تعجب (!)، ویرگول (،)، نقطه ویرگول (؛)، دو نقطه ، نشانه ی تعلیق (...)، نشانه ی نقل قول (« ») و خط تیره (-).

افزون بر این نشانه‌های اصلی ، نشانه های دیگری نیز در نوشته‌ها به کار می‌رود که دارای معانی معینی است. از جمله: پرانتز ( ) و قلاب [ ]. (و چند تای دیگر که در فرصت دیگری به آن ها می پردازیم.)

ما در آغاز ، با کارکرد و موارد کاربرد این نشانه ها و سپس با چگونگی به کارگیری و نوشتن درست آن ها آشنا می شویم.

نقطه (.)

نقطه در موارد زیر به کار می‌رود:

- در پایان جمله ی خبری. مانند: کار امروز را به فردا میفکن.

- در کوتاه‌نویسی نام ها و عناوین، مانند: ع. اقبال آشتیانی (عباس اقبال آشتیانی)

توجه : در موارد زیر به افزودن نقطه نیازی نیست:

- پس از ص (صفحه)، قس (قیاس کنید)، نگ (نگاه کنید)، رک (رجوع کنید)؛

- پس از پانوشت‌هایی که به صورت جمله نیست.

نشانه ی پرسشی (؟)

نشانه ی پرسشی در موارد زیر به کار می رود:

-پس از جمله ی پرسشی. مانند: از معده‌ی خالی چه قوت آید و از دست تهی چه مروت؟

توجه: در نقل قول مستقیم ، نشانه ی پرسش نوشته می‌شود.

گفت: « ای برادران، چه توان کرد؟ مرا روزی نبود و ماهی را هم چنان روزی مانده بود».

اما، در نقل قول غیر مستقیم، در پایان جمله ی پرسشی به جای نشانه ی پرسش، نقطه گذاشته می‌شود.

ریشی درون جامه داشتم و شیخ هر روز بپرسیدی که چون است و نپرسیدی کجاست.

-برای نشان دادن گمان و تردید (درون پرانتز)

تلفات این زلزله 3500 نفر (؟) گزارش شده است.


نشانه ی تعجب (!)

نشانه ی تعجب در موارد زیر به کار می‌رود:

- پس از اصوات. مانند: حاشا! ، آفرین! ، زهی! .

- در پایان جمله ی تعجبی. همچنین برای نشان دادن تحسین، تحقیر، استهزا و عواطفی نظیر آن‌ها. مانند:

به‌به از آفتاب عالم تاب! ، چه هوای خوشی!

- برای برحذرداشتن یا تاکید، مانند: به هوش باش! ، زود باش!

ویرگول یا کاما (،)

برای کاربرد ویرگول قواعد بسیاری نهاده شده است، لیکن در یک قاعده‌ی کلی می توان گفت که هر آن جا که گوینده یا نویسنده در گفتار یا نوشتار خود (با هر نیتی که دارد) مکث می‌کند و بدین سان جزئی از اجزای جمله را از اجزای دیگر آن جدا می‌سازد، ویرگول نهاده می‌شود.

پس از این قاعده ی کلی می توان گفت که ویرگول در موارد زیر به کار می‌رود:

- پس از منادا، مانند: گفت: « ای پسر، خیال محال از سر به در کن».

- برای جدا کردن و در عین حال ایجاد ارتباط میان اجزای هم‌پایه در یک جمله، مانند:

اجزای اسمی: سرداران ، برادران ، خواهران ، به شهر ما خوش آمدید.

اجزای وصفی : مردی آزموده ، جهان دیده ، تلخ و شیرین ِ روزگار چشیده.

اجزای قیدی: شب و روز، تنها یا در جمع، آشکارا و نهانی، یاد خدا می‌کرد.

-پس از قید (در آغاز جمله) و پیش و پس از آن (در میان جمله).

پس از وقوع زلزله، سازمان‌های امدادی دست به کار شدند.

-برای جدا کردن بدل و جملات معترضه. مانند:

سعدی، شاعر شیرین سخن شیراز، در نظامیه ی بغداد درس خواند.

-برای جداکردن عبارت توضیحی . مانند:

در این ناحیه، انواع غلات، به ویژه گندم، کشت می‌شود.

معلمی، که شغلی شریف است.

دکتر هوشمند، که همسایه ی ماست، دیروز به عیادت من آمد.

-به جای حرف عطف، میان جمله‌های هم پایه. مانند:

می‌آیند، می‌‌روند، حوایجی دارند، با ما کاری ندارند.

بد مکن که بد افتی، چَه مَکَن که خود افتی.

-برای جدا کردن اجزای جملات شرطی :

هرکه سخن ناصحان، اگر چه درشت و بی‌محابا گویند، استماع ننماید، عواقب کارهای او از پشیمانی خالی نماند.

اگر شب‌ها همه قدر بودی، شب قدر بی‌قدر بودی.

اگر از مه‌رویان به سلامت بماند، از بدگویان نماند.

-به جانشینی بخش های حذف شده در جمله. مانند:

سرداران بهرام چوبین رفتند تا کار دشمن بسازند، سرداران خسرو، تا به باده گساری پردازند.

(ویرگول به جای «رفتند» در جمله ی دوم نشسته است)

-برای جدا کردن اجزای تاریخ یا نشانی. مانند:

پنجشنبه، 14مهر. نشانی: شماره ی 15، خیابان انقلاب، تهران (ایران)


نقطه‌ ویرگول (؛)


نقطه ویرگول در موارد زیر به کار می‌رود:

۱- برای جداکردن و در عین حال ایجاد ارتباط میان جمله‌های هم‌پایه‌ای که در درون خودِ آن ها نشانه‌های دیگری (مثلا ویرگول) به کار رفته است. مانند:

تا بیمار را صحتی کامل پدید نیاید، از خوردنی مزه نیابد؛ و حمال، تا بارگران ننهاد، نیاساید؛ و مردم هزار سال، تا از دشمن مستولی ایمن نگردید، گرمی سـ*ـینه ی او نیارامد.

۲- در پایان جمله ی نخست به جای نقطه، پیش از جمله‌ ی هم پایه ی دومی که با واو عطف آغاز شده و یا این واو عطف به قرینه حذف شده باشد. مانند:

سوز فراق، اگر آتش در قعر دریا زند، خاک از او برآورد؛ و اگر دود به آسمان رساند، رخسار سپیدِ روز سیاه گردد.

تهران قدیم شهری بود آبادان؛ قنات‌های متعدد داشت.

۳- در پایان هر شاهد از یک مجموعه ی شواهد، اگر به صورت جمله نیامده باشد.

چارکس از چارکس به رنج‌اند: حرمای از سلطان؛ دزد از پاسبان؛ فاسق از غماز؛ روسپی از محتسب.


دو نقطه

دو نقطه در موارد زیر به کار می‌رود:

۱- پیش از مجموعه‌ای از شواهد، مثال‌ها، اقسام و اجزا. مانند:

و این نوشید*نی انواع دارد: نوشید*نی محبت، نوشید*نی عشق، نوشید*نی وصال، نوشید*نی جمال.

۲- پیش از عبارت توضیحی در بیان یا تایید مطلبی. مانند:

نتیجه ی این حادثه دور از انتظار بود: دولت استعفا داد.

۳- پیش از نقل قول مستقیم، اگر با حرف ربط «که» آغاز نشده باشد. مانند:

گفت: « نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید».

۴- برای جدا کردن اجزای ساعت. مانند 1:35 بعد از ظهر.


نشانه‌ی تعلیق (...)

نشانه ی تعلیق برای نشان دادن ناتمام ماندن یا حذف پاره‌ای از سخن به کار می‌رود.

حسنک، با عزمی راسخ و خاطری آزاد، زن و فرزند و جاه و مقام و ... را بدرود گفت.


نشانه ی نقل قول( « » )

نشانه ی نقل قول در موارد زیر به کار می‌رود:

۱-برای نقل قول مستقیم.

غزالی گوید: «بدان که هرچه در دست سلطانیان روزگار است، که از خراج مسلمانان ستده‌اند یا از مصادره یا از رشوت، همه حرام است».

توجه: در نوشته ی بسیاری از نویسندگان به جای نشانه ی فارسی ِ (« ») نشانه ی انگلیسی " - " به کار بـرده می شود که البته به دلیل بهره گرفتن از خطوط کامپیوتری غیر فارسی می باشد. لیکن در آن جا که امکان نوشتن نشانه های فارسی وجود دارد، به کارگیری آن ها را سفارش می کنم.

۲- برای جای دادن مواد زیر در درون آن:

1) اصطلاحات علمی و فنی، عناوین، واژه ها و تعبیرات مهجور و نا آشنا. مانند:

علم تحول واژه ها را « سمانتیک» می نامند.

2) کلمه یا عبارتی که لفظ آن مراد باشد نه معنی و مفهوم آن. مانند:

«اقبال» مصدر باب افعال است، «انوشیروان» پنج هجا دارد.

3) واژه یا عبارتی که کاربرد آن از خود نویسنده یا نظر او نیست. مانند:

در قرار داد 1907، ایران به «مناطق نفوذ» روسیه و انگلستان تقسیم شد.

دوستان او را «رشید السلطان» لقب داده بودند.

توجه: هرگاه عبارتِ درون نشانه ی نقل قول، در پایان جمله ی اصلی باشد، نقطه‌ی پایان جمله بیرون از نشانه‌ی نقل قول قرار می‌گیرد.

در تعریف اصطلاح عرفانی هیبت آورده‌اند: «اثر، مشاهده ی جلال حق است در قلب؛ و آن درجه ی عارفان است».


خط تیره ( - )


خط (-) در موارد زیر به کار می‌رود:

۱- برای جدا کردن عبارات معترضه (یعنی عبارتی خارج از موضوع که آن را میان کلام می آورند)؛

یک روز تمام - اگر حاجت باشد، دو روز- برای انجام دادن این کار فرصت دارید.

۲- برای جداکردن کلمه و عبارت توضیحی یا تاکیدی

شهر و هرچه در آن بود – ساکنان و چهارپایان و بناها- در آتش سوخت.

۳- به جای تا و به در بیان فاصله های زمانی و مکانی و مقداری

قطار تهران- مشهد، (1386 – 1335)، 20 – 15 کیلو

۴- برای نوشتن فهرست انواع، اگر شماره گذاری آن ها لازم نباشد

برای نشان دادن تغییر سخن‌گو، به ویژه در نمایش‌نامه یا بخش ‌های مکالمه‌ای داستان.


پرانتز ( ) (دو کمانک)

پرانتز ( ) در موارد زیر به کار می‌رود:

۱- برای در بر گرفتن عبارتی توضیحی، تکمیلی، معترضه و عموما فرعی که حذف آن‌ به اصل مطلب صدمه‌ای نمی زند. مانند:

اسیوط بزرگترین شهر مصر (مصر علیا) بود بر ساحل غربی رود نیل.

۲- برای در بر گرفتن موارد زیر:

1) معرفی ماخذ. مانند: (لغت نامه ی دهخدا)

2) سال های ولادت و وفات. مانند: (1386 – 1335)

3) معنی واژه مانند: ورد (گُل)


قلاب [ ]

قلاب برای در بر گرفتن موارد زیر به کار می‌رود:

۱- اضافات، تصحیحات و توضیحات نویسنده بر نقل قول‌های دیگران.

ابوعلی رودباری گوید: «مردان چهار [تن] بودند [در روزگار خویش]. یکی از ایشان [آن بود که] نه از سلطان ستدی نه از رعیت [و آن] یوسف بن اسباط بود».

۲- دستورهای اجرایی در نمایش نامه

بورکمن [با صدایی آرام‌تر] خب، البته در این چیزها خبره نیستم.

فولدال [سرش را تکان می‌دهد] من دروغ نگفته‌ام، جان گابریل.

۳- مطلبی در حاشیه ی اصل سخن

ناطق گفت: «با تصویب این لایحه، همه ی کارها اصلاح خواهد شد». [خنده ی حضار]
***

اکنون پس از آشنایی با کارکرد و موارد کاربرد نشانه‌های نگارشی، به چه‌گونگی به‌کارگیری و نوشتن درست آن‌ها می‌پردازیم.

نشانه‌های نگارشی را می‌توان به دو گروه بخش نمود:

1- تکی مانند نقطه (.) یا ویرگول (،)

2- دوتایی مانند نشانه ی نقل قول « » یا پرانتز ( )

به کارگیری و نوشتن درست نشانه‌های تکی:

الف ) نشانه ی تکی بدون فاصله با آخرین حرف کلمه‌ی پیش از خود نوشته می‌شود.

ب) میان نشانه‌ی تکی با نخستین حرف کلمه ی پس از آن یک فاصله وجود دارد.

نادرست:

دارا انار دارد.سارا انار ندارد.

دارا انار دارد .سارا انار ندارد.

دارا انار دارد . سارا انار ندارد.

درست:

دارا انار دارد، سارا انار ندارد.

به کارگیری و نوشتن درست نشانه های دوتایی

جزء نخست نشانه ی دوتایی را باز و جزء دوم آن را بسته می نامند.

الف) جزء باز با یک فاصله از آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود و نخستین حرف کلمه ی پس از آن بدون فاصله می باشد.

ب) جزء بسته بدون فاصله با آخرین حرف کلمه ی پیش از خود نوشته می شود و نخستین حرف کلمه ی پس از آن یک فاصله دارد.

نادرست:

«دارا(برادر سارا) انار دارد.»

«دارا ( برادر سارا) انار دارد.»

«دارا (برادر سارا)انار دارد.»

«دارا (برادر سارا )انار دارد.»

«دارا ( برادر سارا ) انار دارد.»

« دارا (برادر سارا) انار دارد.»

و موارد ممکن دیگر

درست:

«دارا (برادر سارا) انار دارد.»

نمونه ویرایش‌ها



جمله‌ی زیر نازیبا و نتراشیده است:
«طیف دوم، شبهاتی هستند که مطرح می‌شوند تا سنت دینی را مورد بازخواست قرار دهند.»
کلمات «هستند»، «مطرح می‌شوند»، «مورد... قرار دهند»، هر جمله‌ای را سنگین و بی‌ریخت می‌کنند.
از قضا معمولاً به وجودشان هم نیازی نیست و با حذف آن‌ها جمله سبک‌تر و زیباتر می‌شود:

«طیف دوم، شبهاتی است که سنت دینی را بازخواست می‌کنند.»

***
اجزای فعل نباید از هم دور بیفتد:

حسابداری به‌طور کلی وظیفۀ ثبت فعالیت‌های مالی، طبقه‌بندی اقلام ثبت‌شده، تلخیص اقلام و تفسیر نتایج حاصل‌آمده از بررسی را دارد.

بین «وظیفه... دارد» چه خبر است؟!

ویراسته:
حسابداری به‌طور کلی چند وظیفه دارد: ثبت فعالیت‌های مالی، طبقه‌بندی اقلام ثبت‌شده، خلاصه‌سازی اقلام و تفسیر نتایج حاصل از بررسی اقلام.

***
در دوران پهلوی شاهد اوج ساخت و ساز شهری با ورود معماران خارجی که اکثرآنها اروپایی و غربی هستند وبرای ساخت شهر مدرن به ایران سفر کرده اند ،هستیم ،البته در این میان نباید از دانشجویانی که برای ادامه تحصیل به خارج رفته وبازگشته اند غافل شویم.

ویراسته:
در دوران پهلوی، شاهد اوج‌گیری ساخت‌وساز شهری با ورود معمارانی خارجی هستیم که بیشترشان اروپایی‌اند و برای ساخت شهر مدرن به ایران سفر کرده‌اند؛ البته در این میان نباید از نقش دانشجویانی غافل شویم که برای ادامه‌تحصیل به خارج از کشور رفته و به وطن بازگشته‌اند.

***
سازماندهی مقاله به این صورت است که پس از مقدمه، به ذکر مبانی نظری و مطالعات انجام داخلی و خارجی می پردازیم و سپس داده های مورد ‏استفاد در این مطالعه معرفی می گردند و در ادامه به ذکر انواع متدولوژیهای مورد استفاده در این مقاله پرداخته شده است و در بخشهای بعدی نیز بعد از ‏استخراج بخش سیکلی سریهای زمانی مورد استفاده در مدل با استفاده از دو فیـلتـ*ـر مختلف، اقدام به بررسی نحوه حرکت آنها از نظر تقدم، تأخر و یا ‏همزمانی پرداخته شد.

ویراسته:

در این مقاله، پس از مقدمه، مبانی نظری و مطالعات داخلی و خارجی می‌آید و سپس داده‌های استفاده‌شده در این مطالعه معرفی می‌شود. ‏در ادامه، انواع روش‌های استفاده‌شده در مقاله ذکر می‌شود. در بخش‌های بعدی نیز پس از استخراج بخش چرخه‌ایِ سری‌های زمانیِ به‌کاررفته در مدل، با ‏استفاده از دو فیـلتـ*ـر مختلف، نحوۀ حرکت آن‌ها ازنظر تقدم و تأخر یا هم‌زمانی بررسی می‌شود.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
  • برچسب‌ها برچسب‌ها
    آموزش ویراستاری آموزش ویرایش آموزشی اصول ویرایش ویژه ویراستاران راشای سایت و انجمن راشای مقاله ویراستار ویراستاری ویرایش
  • عقب
    بالا