هوالقم
چرا درستنویسی؟
هر نویسندهای با این هدف متن مینویسد که معنای ذهنی و قصد درونی و دریافت علمیِ خود را به مخاطب خود بهگونهای برساند که مخاطب هم عیناً همان معنا را بفهمد. ابزار این انتقال معنا، از ذهن نویسنده به ذهن خواننده، زبان در صورت نوشتاری آن است. بهدلایل گوناگون، این انتقال معنا همیشه کامل و سالم و روان صورت نمیگیرد و گاه، خواننده درحین خواندن متن با مشکلاتی روبهرو میشود که بهطور ناخواسته از چشم نویسنده پنهان ماندهاند. برخی از این مشکلات از این قرارند: ناآشنایی خواننده با واژگان بهکاررفته، حشو، درازنویسی، کژتابی، دشوارنویسی، مکث مفهومی، رفتوبرگشت چشم، طولانیسازی جملات، املای نایکدست، غیرمعیاربودن زبان نوشته، بیمعنایی جمله، عبارتهای کلیشهای، حروفچینیِ غیراستاندارد و... . اینجاست که جایگاه ویراستار مهم میشود و از همین روست که میگویند: «هر متنی نیاز به ویرایش دارد.»
نزدیککردن متن به زبان معیار، ملاک اصلی در ویرایش است.
زبان معیار زبان نوشتاریِ عمومی و فراگیر طبقۀ متوسط فرهنگیِ کشور است
که در رسانهها و مدارس و محافل علمیفرهنگی و ادارهها و... به آن مینویسند و به آن میخوانند.
هر متنی اگر مخاطب عمومی دارد، باید به زبان معیار درآید.
ویراستار
دایهای است که سهم عمدهای در پرورش کودکانی دارد که فرزند شخص دیگری به شمار میروند. او گاه تمایل پیدا میکند که سهمش شناخته گردد و گاه ترجیح میدهد که گمنام بماند[…]ویراستاران چه نفرتی دارند از مغالطهها و مجادلههای عوامفریب، ابهامها، و مبهم اندیشیها، ناهمسازیها و فصول نامتناسب، زبان حرفهای، زبان زرگری و زبان ادارهجاتی. آنان معتقدند که ویرگول و نقطه معنا دارد و به املای صحیح کلمات اهمیت میدهند. ویراستار شاد میشود از اینکه به دیگران کمک کند. او نیروی ظریفی در اختیار دارد که در خدمت هر کسی قرار میگیرد که طالب آن است. بهعلاوه، والدین کودک معمولاً در برابر خدماتی که به فرزندانشان میشود از دایه سپاسگزارند. بهترین نویسندگان نیز نسبت به ویراستاران خوبِ خود حقشناسند. و این همان چیزی است که به ویراستار انگیزش معنوی و رضایت عاطفی میبخشد.
بنابر آنچه گفته شد شعار ویراستار این است: «من دلسوزی میکنم»، نسبت به کلمهها و جملهها و پاراگرافها در مقاله و جزوهها و کتابهایی که در دست ویرایشاند. وظیفهٔ ویراستار حکم میکند که بکوشد نثر این مقالهها و جزوهها و کتابها برای خوانندگان مفهوم باشد: تفهیم و تفاهم. این هدف کوچکی در زندگی نیست.
از این لحاظ بخردانه مینماید که ویراستار اشتیاق فعالی نسبت به اندیشههایی داشته باشد که با آنها سر وکار دارد. ویراستار خوب میکوشد که به اندیشهٔ مبهمی وضوح دهد و اندیشهٔ درخشانی را تلألو بخشد.
ویراستار نباید متن را «زیبا»تر کند.
ویراستار نباید متن را «علمی»تر کند.
ویراستار نباید متن را «فاخر»تر کند.
ویراستار نباید متن را «بازنویسی» کند.
ویراستار نباید... .
ویراستار فقط
زبان متن را «درست» میکند
تا خواننده بتواند
معنای مدنظر نویسنده را
روشنتر و سریعتر بفهمد.
همین!
و البته همین خیلی است!
***
فارسی را درست بنویسیم لطفاً.
غلطهای نگارشی زیادی به واسطه غیررسمیشدن زبان نوشتاری، بین مردم ما رواج پیدا کردهاند.
آنقدر زیاد که خیلی از افراد دیگر نمیدانند صورتِ درستِ یک کلمه یا جمله چهجوری است.
غلطنوشتن دو مشکل اساسی بهوجود میآورد:
آنهایی که سواد کافی دارند، فکر میکنند ما بیسوادیم و آنها که سوادِ کافی ندارند، فکر میکنند اینجوری درست است.
پس بیاییم به خودمان و دیگران رحم کنیم و فارسی را درست بنویسیم.
دستور زبان
تنوین
در زبان فارسی تنوین « ً» و « ٌ» و « ٍ» وجود ندارد و تنها کلمات دخیل عربی در فارسی با تنوین بهکار رفته است.
از میان سه تنوین مذکور، تنوین «اً» به کثرت و تنوین «اٌ» در تعداد معدودی از کلمات و تنوین «اٍ» بهندرت در خط فارسی بهکار رفته است:
اتفاقاً، غالباً، تماماً، کراراً،
مثلاً، مضاف و مضافٌ الیه،
موضوعٌله، مشارٌالیه، سلامٌعلیکم،
بعبارةٍ اُخری، علی ایِّ حالٍ و... .
قاعدهٔ اول
در زبان عربی کلمهٔ غیرمنصرف تنوین نمیگیرد. از میان کلمات غیرمنصرف عربی، به دو کلمه در زبان فارسی تنوین دادهاند که غلط محسوب میشود: اقلاً، اکثراً.
میتوان بهجای این دو کلمه در خط فارسی، ترکیبهای حداقل و حداکثر یا کلماتی مترادف آنها گذاشت.
قاعدهٔ دوم
همانطور که گفته شد، تنوین خاصِ زبان عربی است و نمیتوان به قیاس زبان عربی،
به کلمات غیرعربی اعم از فارسی، ترکی، مغولی و لاتین تنوین داد.
کلمهٔ غیرعربیِ تنویندار (منوّن)، غلط محسوب میشود. برای مثال کلمات زیر که در زبان فارسی تنوین گرفتهاند، در زبان معیار غلط محسوب میشوند:
ناچاراً، زباناً، گاهاً، تلفناً،
دوماً، سوماً، خواهشاً، نژاداً و... .
قاعدهٔ سوم
در زبان فارسی تمام کلمات تنویندار با «اً» قید مختص هستند؛ بنابراین میتوان آنها را
بهصورت قید فارسی بیان کرد. برای مثال برای کلمات بالا میتوان کلمات زیر را پیشنهاد کرد:
بهناچار، زبانی، گاهی، تلفنی،
دوم اینکه، سوم اینکه،
با خواهش، از نظر نژادی و... .
قاعدهٔ چهارم
کاربرد کلمات عربی تنویندار در خط فارسی غلط نیست؛ ااما در زبان معیار فارسی بهتر است بهجای این گونه کلمات، واژهها و ترکیبهای فارسی قرار داد:
ندرتاً: بهندرت
تدریجاً: بهتدریج
سریعاً: بهسرعت
شدیداً، بهشدت
کلاً: بهکلی، بهطور کلی
حتماً، بهطور حتم
غالباً: اغلب، بیشتر
تماماً: بهتمامی، بیشتر
اخیراً: بهتازگی
دستور زبان
جنسیتگرتهبرداری
یکی از موارد خروج از قواعد دستوری در زبان فارسی، تبعیت از دستور زبان عربی در مطابقت صفت و موصوف ازنظر جنس است.
در زبان عربی صفت و موصوف در چهار ویژگی، ازجمله ازنظر جنس، با هم مطابقت میکنند؛
یعنی برای موصوف مذکر، صفت مذکر و برای موصوف مؤنث، صفت مؤنث میآورند؛ برای مثال در عربی میگویند: معلمٌ جیدٌ و معلمةٌ جیدةٌ.
در نثر فارسی نیز بسیاری از نویسندگان تحت تأثیر زبان عربی تا سالها پیش، از این قاعده تبعیت میکردند.
در منشآت قائم مقام فراهانی میتوان به نمونههایی اشاره کرد:
- رقیمهٔ کریمه بود یا قصیدهٔ فریده یا کاروان شکر که از مصر به تبریز آمد.
- رقیمهٔ مرسله رسید.
- وصول مکاتبات به قاعدهٔ مشهوره، بدلی از حصول مقامات میتواند شد.
یا ترکیباتی مثل: غیرمترقبه، غیرمنتظره و... .
البته چون در فارسی اسم، جنس ندارد، این قاعده نمیتواند موضوعیتی داشته باشد؛
مثلاً در فارسی برای کلماتی که برای اسمهای مؤنث وضع شده یا کلماتی که به «ه، ه» ختم شدهاند.
نمیتوان صفت مؤنث آورد؛ بنابراین ترکیبهای وصفی زیر غلط محسوب میشود:
بانوی محترمه، دوشیزهٔ مکرمه،
همشیرهٔ متدینه، نامهٔ مربوطه،
پروندهٔ مختومه، کاغذ باطله،
نامهٔ شریفه، نامهٔ مورخه و...؛
چون کلمات خواهر، دوشیزه، همشیره، نامه و پرونده فارسی هستند و نیازی به صفت مؤنث ندارند؛ بنابراین باید گفت:
بانوی محترم، دوشیزهٔ مکرم،
همشیرهٔ متدین، نامهٔ مربوط،
پروندهٔ مختوم، کاغذ باطلشده،
نامهٔ شریف و نامهٔ مورخ.
بهعلاوه، در زبان فارسی برای اسامی مؤنث عربی نیز صفت مؤنث نمیآورند؛ مثلاً در زبان عربی میگویند:
دولت (دولة) کریمه،
آیت (آیة) شریفه،
سوره (سورة) مبارکه
و مدینه (مدینة) معظمه.
اما در زبان فارسی باید گفت:
دولت کریم،
آیهٔ شریف،
سورهٔ مبارک
و مدینهٔ معظم.
نکتهٔ اول
در زبان فارسی، پارهای از ترکیبهای وصفی بهشکل عربی مرسوم شده است:
امور خارجه، روابط حسنه،
قوهٔ مقننه، قوهٔ مجریه،
قوهٔ قضائیه، مکهٔ معظمه،
مدینهٔ منوره، گناهان کبیره،
وسایل نقلیه، مرحومهٔ مغفوره،
زن حامله و... .
همچنین در زبان عربی برای اسامی جمع مکسر نیز صفت مؤنث میآورند:
علوم مختلفه، دول متعهده،
امکانات متعدده، آثار اولیه،
اصول مسلّمه
که در فارسی باید گفت:
علوم مختلف، دول متعهد،
امکانات متعدد، اولین آثار،
اصول مسلّم.
نکتهٔ دوم
گاه در زبان فارسی، بهقیاس زبان عربی، بعضی از اسامی یا ترکیبهای فارسیِ مربوط به زنان را به ة مؤنث متصل میکنند:
بازرسه (بازرس زن) و اینجانبه
در نامههای اداری.
حتی در زبان فارسی
گاه اسامی و صفات عربیِ
مربوط به زنان را با ة مؤنث میآورند:
شاعرهٔ گرامی (برای زنان)،
حافظهٔ قرآن (برای زنان)،
حاجیه خانم و...
که این موارد غلط محسوب میشود و شایسته است بگوییم:
بازرس، اینجانب، شاعر گرامی،
حافظ قرآن، حاجخانم و... .
دستور زبان
جمع_مکسر
جمع مکسر (شکسته، بیقاعده، خلاف قیاس) نیز خاص زبان عربی است و کلمات جمع مکسرِ متداول در فارسی، از عربی گرفته شده است.
این جمع، برخلاف جمعهای قیاسی، هیچگونه علامتی ندارد و به گونههای مختلف ساخته میشود و تابع قاعدهٔ خاصی نیست.
برای ساختن جمع مکسر از کلمهٔ مفرد، ممکن است چند حالت اتفاق افتد:
۱. حرکات کلمهٔ مفرد تغییر کند:
اَسَد (شیر): اُسُد (شیرها)؛
۲. یکی از حروف حذف شود و گاه در حرکات نیز تغییری حاصل شود:
کتاب: کُتُب ملّت: ملل رسول: رسل؛
۳. به کلمهٔ مفرد، حرف یا حروفی اضافه شود:
مسجد: مساجد علم: علوم وطن: اوطان؛
۴. جای حروف کلمه مفرد عوض شود:
شاعر: شعرا فاضل: فضلا
کاربرد وسیع جمع مکسر عربی در فارسی، همراه با تغییر سبک نثر فارسی از ساده به فنی و مقارن اواخر قرن ششم هجری است.
نکتهٔ اول
همهٔ انواع جمع مکسر عربی به زبان فارسی راه نیافته است؛ بنابراین باید از افراط در کاربرد جمعهای مکسر در زبان فارسی پرهیز کرد.
نکتهٔ دوم
در زبان معیار فارسی، تا آنجا که ممکن است، باید از علائم جمع فارسی، یعنی «ها، ان، گان» استفاده شود.
واژهٔ فارسی را با راههای جمعسازی در عربی نباید جمع بست.
اینها غلطاند:
ات: گزارشات، دستورات؛
ین: بازرسین، داوطلبین؛
مکسر: بساتین، میادین، اساتید. این سه واژه از فارسی به عربی رفتهاند.
واژههای عربی را با جمعسارهای عربی میتوان جمع بست. البته تغییردادن اینها «بهتر» است و نه واجب.
مسافرین: درست
مسافران: بهتر
شعَب: درست
شعبهها: بهتر
انتقادات: درست
انتقادها: بهتر
نکتهٔ سوم
جمع مکسر تابع قاعده عامی نیست؛ ولی این بدان معنا نیست که بتوان هر کلمهای را به هرصورتِ دلخواه جمع بست؛
بنابراین در زبان فارسی باید از بهکاربردن جمعهای مکسری که در زبان عربی بهکار نرفته، اجتناب کرد و کاربرد اینگونه
جمعها غلط فاحش محسوب میشود.
مثلاً فارسی زبانان بهقیاس بعضی کلمات عربی، برای اسمهای مفرد زیر جمعهایی ساختهاند که در زبان عربی بهکار نرفته است:
حجم: احجام سهم: اسهام
قشر: اقشار عرب: اعراب
بنابراین کاربرد آنها در زبان معیار فارسی غلط محسوب میشود و باید آنها را بهصورت حجمها، سهمها قشرها و عربها بهکار برد؛
زیرا جمع مکسر صحیح این کلمات در عربی عبارت است از:
حجوم
اَسُهم، سُهمان، سُهمَة
قشور
اَعرُب، عُروب، عُربان
البته این جمعها به عربی راه نیافته است و اصولاً خود کلمهٔ عرب، در زبان عربی، جمع کلمهٔ عربی است.
دستور زبان
جمع_مکسر
مکسر
نکتهٔ چهارم
همانگونه که گفته شد، جمع مکسر خاصّ زبان عربی است؛ بنابراین، جمعبستن کلمات غیرعربی
اعم از فارسی، ترکی، مغولی و لاتین بدین صورت غلط محسوب میشود
و در زبان معیار فارسی باید از آن اجتناب کرد. برای مثال جمعهای زیر غلط هستند:
بنادر، خوانین، اساتید، دراویش و... .نکتهٔ پنجم
در زبان فارسی گاه بعضی از جمعهای مکسر عربی، مفرد تلقی شده
یا برای آن مفرد بهکار نرفته یا مفردی غیر از آنچه در عربی وضع شده، در نظر گرفته شده است.
پارهای از این جمعها دوباره جمع بسته شدهاند:
جمع مکسر: اجنّه
مفرد در عربی: جنین
مفرد در فارسی: جنّ
جمع جایز در فارسی: جنّیان، اجنّه
جمع مکسر: اوصاف
مفرد در عربی: وصف
مفرد در فارسی: صفت
جمع جایز در فارسی: صفات، صفتها
نکتهٔ ششم
هر جمع مکسری که در فارسی مفرد بهکار رفته باشد، نمیتوان آن را دوباره جمع بست و اگر جمع بسته شود، غلط محسوب میشود:
جمع مکسر: اسلحه
مفرد در فارسی: سلاح
جمع صحیح کلمه: اسلحه، سلاحها
جمع غلط: اسلحهها
جمع مکسر: اشعه
مفرد در فارسی: شعاع
جمع صحیح کلمه: شعاعها، اشعه
جمع غلط: اشعهها
جمع مکسر: عجایب
مفرد در فارسی: عجیب
جمع صحیح کلمه: عجیبها، عجایب
جمع غلط: عجایبها، عجایبات
نکتهٔ هفتم
در زبان فارسی برای پارهای کلمات مفرد، جمعهای مکسری در نظر گرفته شده
که در زبان عربی این جمعها برای کلمات دیگر آمده و درواقع نوعی تداخل معنایی رخ داده است.
البته اغلب این جمعها در زبان فارسی پذیرفته شده است.
جمع مکسر: شرایط
مفرد آن در عربی: شریطه
مفرد آن در فارسی: شرط
جمع مکسر صحیح: شروط
جمع دیگر: شرطها
شریطه: قسم، عهد، پیمان.
جمع مکسر: خصایل
مفرد آن در عربی: خصیله
مفرد آن در فارسی: خصلت
جمع مکسر صحیح: خصال
جمع دیگر: خصلتها
خصیله: تکه گوشتی پیهدار، بهکاربردن
*خصایل بهجای خصال غلط است و باید از آن اجتناب کرد.
جمع مکسر: خواص
مفرد آن در عربی: خاص
مفرد آن در فارسی: خاصیت
جمع مکسر صحیح: ــ
جمع دیگر: خاصیتها، خاصیات
جمع مکسر: معایب
مفرد آن در عربی: معاب، معابة
مفرد آن در فارسی: عیب
جمع مکسر صحیح: عیوب
جمع دیگر: عیبها
معاب و معابة: عیب، پیرایه.
نکتهٔ هشتم
در زبان عربی کلمهٔ اَعراب بر عربهای بیاباننشین و صحراگرد و خانهبهدوش دلالت میکند، نه عربهای شهرنشینن یا متمدن.
در زبان فارسی، گاه به قیاس کلمهٔ اَعراب، بعضی از اسمهای قبایل و اقوام را جمع مکسر بستهاند
که چون حالت چادرنشینی و صحراگردی آنها مراد نیست، غلط محسوب میشود و باید با علایم جمع فارسی، آنها را جمع بست:
*نام قوم: کرد
جمع مکسر: اکراد
جمع صحیح: کردها، کردان
*نام قوم: لر
جمع مکسر: الوار
جمع صحیح: لرها
*نام قوم: افغان
جمع مکسر: افاغنه
جمع صحیح: افغانها، افغانان
عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا هنگام بهکاربردن جمع مکسرِ تراکمه (ترکمنها)، صحرانشینی آنها را نیز ذکر کرده است:
«ایل ارسلان... تمامت صحرانشینان تراکمه که از قراکول تا بجند بود، با خود به سمرقند برد.»
نکتهٔ نهم
گاهی پارهای از کلمات فارسی، عیناً با کمی تغییر، به زبان عربی راه یافته و سپس جمع مکسر بسته شدهاند:
فرمان (فرامین)، دیوان (دواوین)،
میدان (میادین)،
وچیر به وزیر تبدیل شده (وزرا)،
دهگان به دهقان تبدیل شده (دهاقین)،
دَستور به دُستور تبدیل شده (دساتیر)
که شایسته است از اینگونه جمعها در زبان فارسی معیار پرهیز شود.
ادامه در پست بعد ...
مدیرکل راشای
مدیرکل راشای
