قطعهی ۴: انتشار
یکی از اولین تمرینهای کلاس نویسندگی خلاق نوشتن یک یادداشت روزانه است. من سالها یادداشت روزانه مینوشتم ولی برای آن کلاس یادداشت روزم را سه بار بازنویسی کردم. سعی کردم از نوشتن واژههای تکراری بپرهیزم و مترادف آنها را بیابم، غلطهای دستوری آزادنویسیام را تصحیح کنم و از همه مهمتر متن را برای مخاطبی که ذهنیتی از ماجرای یادداشت من ندارد بهگونهای روشن بنویسم که ابهامی برایش ایجاد نشود.
دفتر آزادنویسی و دفتر تمرینهای بازنویسی شده را مقایسه میکردم و باورم نمیشد هر دو را خودم نوشتهام. اگر قرار نبود نوشتههایم را در کلاس بخوانم دلیلی برای بازنویسیشان نداشتم. با پایان آن دوره نگاهم به نویسندگی تغییر کرد و به تأثیر بیرون آوردن نوشتههایم از خلوت پی بردم و به توصیهی استاد با نام خودم وبگاهی راهاندازی کردم تا با مسئولیتی که نامم برایم ایجاد میکند با دقت بیشتری بنویسم.
خودم را به انتشار دو مقاله در ماه متعهد کردم. تصمیم گرفتم دربارهی موضوع هرکدام بهخوبی مطالعه کنم و پس از چند بار بازنویسی با دقت مقاله را منتشر کنم.
هنوز به این روش پایبندم. سبب میشود یک موضوع را کامل فرابگیرم؛ ولی نوشتن چنین مقالههایی در آغاز راه برایم دشوار بود. گاهی ساعتها فکر میکردم که نوشتنشان را از کجا بیاغازم. گاهی هم مراحل نوشتن بیش از برنامهریزی من طول میکشید و در ماه فقط یک مقاله منتشر میکردم.
انتشار روزانه چگونه نویسندگیام را نجات داد؟
از روز اول در کلاس نویسندگی از استاد دربارهی اهمیت انتشار روزانه میشنیدم ولی به آن توجه نمیکردم. فکر میکردم انتشار یادداشتهای روزانه ساده است و اثر ویژهای بر رشد نوشتنم نخواهد داشت. بااینحال به استاد اعتماد کردم و چند روز یکبار در کانال تلگرامم یادداشتی منتشر میکردم. کار لذتبخشی بود؛ چون هر وقت ایدهای به ذهنم میرسید که به آن تسلط داشتم برای کانال مینوشتم و با حوصله چند بار بازنویسیاش میکردم.
پس از مدتی با پذیرش تعهد به انتشار روزانه فهمیدم نویسندگانی که به انتشار روزانهی خود مفتخرند دقیقا به چه میبالند. هرچند این روش را دوست نداشتم چون میخاستم حاصل همهی توانم در نوشتن را منتشر کنم. محدودیت زمانی یکروزه را عامل کیفیت پایین کار میدانستم چون گاهی تا نیمههای روز ایدهیی برای نوشتن نداشتم. بااینحال بر نظرم پافشاری نکردم و از تجربهی استاد و دوستانم بهره بردم. استاد میگفت: «در ابتدای راه تمرکزت بر کمیت باشد و مطمئن باش کیفیت هم در پیاش میآید».
چرا انتشار مهم است؟
انتشار | عامل مهم رشد نویسنده
پس از سه ماه تعهد به انتشار یادداشت روزانه بالاخره توانستم یکشب بدون اضطراب برای یادداشت روز بعد بخوابم چون دو ایده برای روزهای بعد داشتم. اولین مشکل من در انتشار روزانه نداشتن ایده بود. پس از مدتی ایدهیابی بیستوچهارساعته و افزایش آزادنویسی، وقتی وفاداریام ثابت شد ایدهها خودشان سراغم میآمدند و بهمرور راحتتر افکارم را به واژه تبدیل میکردم.
وقتی در روز چند ایده داشتم، ایدهی کُندرو را رها میکردم و به ایدهی بعدی میپرداختم. میپنداشتم پیشرفت کردهام و حالا راحتتر مینویسم ولی ناباورانه بهجای چند روز، همان شب اول از نوشته دلزده میشدم. فهمیدم این احساس راحتی همان درجا زدن است. انتخاب راه آسان پسروی است و ایدهها هم از آدم سهلگیر میگریزند.
تلاش برای به ثمر نشاندن ایدهیی خاص یکی از کارکردهای انتشار روزانه است که به زحمت مغز و دستم میافزاید؛ چون مجبورم در فرمهای گوناگون بنویسمش تا به ایدهآلم نزدیک شود و با این کار به هدفم از انتشار روزانه میرسم.
تصمیم گرفتم به فراوانی ایدهها بیتوجه باشم و فکر کنم مثل ماههای اول هرروز فقط یک ایده دارم و هر طور شده به متنی قابلانتشار تبدیلش کنم.
افزایش کمیت و کیفیت مطالعه
اولین بار که در کلاس نویسندگی استاد شروع کرد به گفتن از داستانها وسوسه شدم لیسانس ادبیات بگیرم. سراغ کتابهای دانشگاهی رشتهی ادبیات رفتم و نظرم برگشت. این کتابها میتواند معلم و کارشناس بسازد اما نویسنده نه.
تحصیلات ما هر چه باشد برای نوشتن کافی نیست. نویسنده به اطلاعات گسترده نیاز دارد و حتی موقع نوشتن داستان هم کمبود دانش آزاردهنده است. چند سال طرح یک داستان بلند در سرم بود. منتظر زمانی برای نوشتنش بودم که دستهای خود را خالی یافتم. به قول استاد کلانتری: «کسی که نمیتواند یادداشتی کوتاه بنویسد چگونه میخواهد رمان و مقاله بنویسد؟»
انتشار روزانه سبب میشود برای پر کردن خلأ دانستههای خود بکوشیم و از دانشاندوزی تکبعدی فاصله بگیریم. حتی سراغ کتابهایی که قبلا خواندهایم برویم و نکاتی در آنها بیابیم که بار اول به آنها بیتوجه بودهایم.
دارم فکر میکنم چرا نشکستم وقتی فهمیدم بیهوده به مدرک دانشگاهی و کتابخانهام غرّه بودم؟ شاید چون نیکبختانه راه پیش پایم گذاشته شد و بیش از این در بیراهه پرسه نزدم.
کاهش فاصلهی بین دست و مغز
چند روز پیش از ۱۰ صبح تا ۹ شب کلاس داشتم. میدانستم اگر قبل از کلاس ننویسم تا شب از بیمحتوایی پوزشخواه و مضطربم. از ۸ صبح نوشتم و بخشی را برای انتشار در کانال ویرایش کردم و آسودهخیال در کلاس همهی حواسم به درس بود. در راه خانه با لذت خیابانها را مینگریستم و کتابهایم را ورق میزدم. بعد از شام گرم بازی با خواهرزادهام شدم و تازه ساعت ۱۱ یادم آمد هنوز یادداشتم را منتشر نکردهام. یکبار دیگر مطلبم را خواندم و دیدم نمیخواهم منتشرش کنم. بهاندازهی همهی آسودهخیالی روزم دچار اضطراب شدم. بیدرنگ فقط نوشتم و تا قبل از پایان روز یادداشت جدیدی آماده کردم. هیچکس ما را مجبور نکرده این اضطراب را تحمل کنیم؛ ولی اگر آن شب به خودم استراحت میدادم هدف از تعهد به انتشار روزانه زیر سؤال میرفت.
بسیاری از مقالهها و کتابها به خاطر متعهد نبودن نویسنده به زمان هرگز نوشته نمیشوند. آنها مدام به نوشتن میاندیشند، ایدهها را در ذهن میپرورانند و به اسم کمالگرایی وقت زیادی برای جمعآوری اطلاعات صرف میکنند.
درحالیکه نوشتن با نوشتن به وجود میآید و این کارها نویسنده را از نوشتن دور میکند. تعهد به انتشار روزانه تمرینی است برای سرعت یافتن در نوشتن؛ یعنی بتوانیم در هر موقعیتی فکرمان را به واژه تبدیل کنیم تا روزی که خاستیم مقاله یا کتاب بنویسیم، نصف روز به مانیتور خیره نشویم…
چگونه بر ترس از انتشار غلبه کنیم؟
یکی از دغدغههای همیشگی نوآموزان نویسندگی ترس از انتشار است چون میدانند بهاندازهی کافی خوب نیستند. از شنیدن این حرف تعجب میکردم ولی بعد یادم آمد خودم حاضر به انجام خیلی از کارها نشدهام و زود رهایشان کردهام؛ اما نه از ترس خوب نبودن؛ بلکه به خاطر نداشتن تحمل بد بودن در آن کارها. حاضر نبودم برایشان خاکخوری کنم و انتقاد بشنوم. در یک کلام حاضر به پرداخت بها نبودم. ولی شیفتهی نوشتنم و به خاطر خیلی چیزها را میپذیرم. یک نفر برای کارش غر زدنهای رئیسش را تحمل میکند و دیگری شببیداری را. من و شما هم اولین چیزی که باید بپذیریم هوا کردن گندکاریهایمان است. شوق نوشتنتان را با چنین مانع رایجی نابود نکنید چون تکلیف شما با نویسندگی تازه پس از انتشار روشن میشود. پس بیایید از بد بودن نگریزیم و احساس شرم از بد بودن نوشتههایمان را در جهت ارتقای روزانهشان به کار بگیریم.
Ξ پرسشهای مهارتسنج:
چرا انتشار مستمر برای نویسنده شدن ضروری است؟
چگونه انتشار سبب پیشرفت نویسنده میشود؟
چگونه هر روز برای انتشار ایده داشته باشم؟
تعهد به انتشار روزانه چه تأثیری بر مهارت نویسندگی میگذارد؟
چه عواملی سبب طفره رفتن از انتشار میشود؟
چگونه بر ترس از انتشار غلبه کنیم؟