مانیفست چیست؟
مانیفست یا بیانیه، متنیست که افراد یا گروهها از آن برای بیان ارزشها، باورها و اهدافشان خطاب به دیگران استفاده میکنند. این بیانیهها، بسته به محتوایشان و اعتبار گوینده، میتوانند رسمی یا غیررسمی باشند.
چرا باید مانیفست شخصی بنویسیم؟
نوشتن مانیفست شخصی، راهیست برای بازتعریف مسیر زندگیمان. با نوشتن این بیانیه:
۱. ارزشهای بنیادینمان را شفاف میکنیم.
۲. متعهد میشویم که هر روز، قدمی در راستای مهمترین خواستهمان برداریم.
۳. نقشهی راهی برای عبور از چالشها و موانع زندگی ترسیم میکنیم.
۴. نحوهی استفادهی آگاهانه از تمرکز محدود روزانهمان را مشخص میسازیم.
۵. دغدغههای عمیقمان را به خود یادآور میشویم و از غرق شدن در روزمرگی فاصله میگیریم.
6. سبک زندگی مطلوبمان را در ذهن زنده نگه میداریم و برای نزدیکشدن به آن، قدم برمیداریم.
۷. نقش قربانی بودن را کنار میگذاریم و مسئولیت انتخابها و مسیر زندگیمان را میپذیریم.
۸. از دام اهمالکاری رها میشویم و بهجای بهانهتراشی، حتی با کوچکترین قدمها، پیش میرویم.
۹. انتظارات خود از خودمان و دیگران را بازنگری کرده و ارتباطاتمان را واقعبینانهتر میبینیم.
۱۰. با وضوح بیشتر فکر میکنیم و از ابهامهای ذهنیمان عبور میکنیم.
۱۱. به منبعی مداوم از الهام و انرژی برای ادامهی راه دست پیدا میکنیم.
۱۲. با نگاهی نو، به امکانات و داشتههای فعلیمان فکر میکنیم.
۱۳. از اهدافمان دفاع میکنیم و باور داریم که شایستهی رسیدن به آنها هستیم.
نگاهی به مانیفست جوزف کنراد
جوزف کنراد، نویسندهی برجستهی قرن نوزدهم، در مقدمهی رمان کاکاسیاه کشتی نارسیسوس دربارهی ماهیت هنر چنین مینویسد:
«هر اثری که بخواهد حتی در پایینترین سطح، “هنری” تلقی شود، باید در هر سطر خود توجیهی برای بودنش داشته باشد. هنر تلاشیست برای عرضهی والاترین شکل از عدالت به جهان، از طریق بازتاب حقیقت—چه در شکل واحد و چه در ابعاد گوناگون آن. در این مسیر، هنر میکوشد آنچه در رنگ، فرم، نور، سایه، محتوا و واقعیت زندگی پایدار و بنیادین است را آشکار کند. هنرمند همچون متفکر و دانشمند، حقیقت را میجوید و از اعماق وجودش مجذوب آن میشود.»
«خدمت به حقیقت، خدمت به آزادیست.»
— آلبر کامو
او ادامه میدهد که:
«اگر داستانی بخواهد در زمرهی هنر قرار گیرد، باید مانند موسیقی، نقاشی و دیگر هنرها دلنشین و اثرگذار باشد؛ آن هم برای مخاطبانی گوناگون، که با حساسیت خود، معنای عمیقتری به تجربههای گذرا میدهند. برای این تأثیرگذاری، داستان باید ابتدا حواس مخاطب را درگیر کند؛ چرا که سلیقهها را نمیتوان با اجبار شکل داد. تمام هنرها، در نخستین گام، مخاطب را از مسیر حواس درمینوردند، حتی زمانی که به زبان نوشتار بیان میشوند.»
چطور از مانیفست شخصیمان استفاده کنیم؟
بهتر است هر روز، اول صبح یا در لحظاتی که انرژیمان افت میکند، با صدای بلند مانیفست خود را بخوانیم. حتی میتوانیم آن را در یکی از رسانههای شخصیمان منتشر کنیم تا با ایجاد یک تعهد بیرونی، انگیزهمان برای عمل بیشتر شود.
در نهایت، مانیفست ما باید صادقانه، بیواسطه و بیقیدوشرط تکهای از نجاتیافتهی درون ما را به جهان نشان دهد.
از جوزف کنراد چه میآموزیم؟
• هر جملهای که مینویسیم باید دلیل وجودی خودش را داشته باشد.
• فلسفهی پشت اثر باید در تمام اجزای آن منعکس شود: قالب، واژگان، ساختار جمله، فونت، رنگ، لحن و…
• همیشه در پی حقیقتِ پنهان در دل کلمات باشیم.
• اثری موفق است که دل مخاطب را به دست آورد—نه از راه زور، بلکه از مسیر زیبایی و حس.
• پیش از نوشتن باید بدانیم برای چه کسی مینویسیم و چه تأثیری میخواهیم بر او بگذاریم.
• از خود بپرسیم: چطور میتوانم حواس پنجگانهی مخاطبم را درگیر کنم و در ناخودآگاه او رد بگذارم؟
• اگر اثر هنری ما آماده است، زمان آن رسیده که منتشرش کنیم.
آخرین ویرایش: