▧ عمومی ▧ اشعار {نیما یوشیج}

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع DELARAM
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
اشعار {نیما یوشیج}

DELARAM

•{ رَهْسِپٰارِ بٰاد‍ْ }•
کادر مدیریت راشای
► ■ مدیر ارشد راهنما ❤ ◄
⚜ تیم آنالیز ⚜
(تاپیک اختصاصی اشعار نیما یوشیج)
می‌تراود مهتاب
می‌درخشد شبتاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته‌ی چند
خواب در چشم ترم می‌شکند
نگران با من استاده سحر
صبح می‌خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
در جگر خاری لیکن
از ره این سفرم می‌شکند
***
می‌میرم صد بار پس مرگ تنم
می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم
***
از شعرم خلقی بهم انگیخته‌ام
خوب و بدشان بهم درآمیخته‌ام
خود گوشه گرفته‌ام تماشا را
کآب در خوابگه مورچگان ریخته‌ام
***
یک چند به گیر و دار بگذشت مرا
یک چند در انتظار بگذشت مرا
باقی همه صرف حسرت روی تو شد
بنگر که چه روزگار بگذشت مرا
***
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سَرد
هرکه با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
قصه‌ام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند
آتش عشق ست و گیرد در کسی
کاو، ز سوز عشق می‌سوزد بسی…
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه،
من از یادت نمی‌کاهم
تو را من چشم در راهم.
***
پاسها از شب گذشته است.
میهمانان جای را کرده‌اند خالی.
دیرگاهی است
میزبان در خانه اش تنها نشسته.
در نی آجین جای خود بر ساحل متروک می‌سوزد اجاق او
اوست مانده. اوست خسته.
مانده زندانی به ل*ب‌هایش
بس فراوان حرف‌ها اما
با نوای نای خود در این شب تاریک پیوسته
چون سراغ از هیچ زندانی نمی‌گیرند
میزبان در خانه‌اش تنها نشسته
***
من چهره‌ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می‌زنم:
«وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله‌اس»
***
حاصل ز هر آنچه حاصل من هستی
من مایل تو تو مایل من هستی
هر نقش که می‌نهم به دل در آنی
دانستمت اکنون که دل من هستی
***
ایام شد و غبار ایام بماند
رفت از بر و در گوشم از او نام بماند
از جمله رسیده‌ها که دست من چید
هیهات که نورسیده‌ا‌ی خام بماند

 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا