❃ دفتر دلنوشته ✎ هایش | مهدیس امیرخانی | دل نگار راشای

هایش | مهدیس امیرخانی | دل نگار راشای
◀ نام مجموعه دلنوشته
هایش
◀ نام دل‌نگار
مهدیس امیرخانی
◀ ژانر / سبک
تراژدی اجتماعی

Mahdis

نظارت رمان + کاندیدای مدیریت ادبیات
کادر مدیریت راشای
▐◆ نظارت رمان ◆ ▐
کاندید مدیریت
نویسنده راشای
دل‌نگار راشای
تاریخ ثبت‌نام
2025-03-14
نوشته‌ها
112
پسندها
592
امتیازها
93
محل سکونت
کوی عشق
دلنوشته هایش
مهدیس امیرخانی
ژانر : اجتماعی_ تراژدی
بدایت:
شب رخ نموده است و از آینه می‌پرسم؛
می‌شود من هم با حال خوش سراغ نوشتن بیایم؟
تهی بودن پرسشم،
تن خودم را به رعشه می‌اندازد.
آخر اگر من دل خوشی‌ای داشتم،
با نوشتن بی‌گانه بودم!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
زندگی سیرم کرد،
بی‌آن‌که بدانم چه طعمی دارد!
زندگی مرا رانده است و از مرگ هراسم می‌شود!
درمانده‌تر از منِ امروز،
منِ گذشته است و که می‌داند که منِ آینده کیست؟
هنوز کودکی کردن می‌طلبم.
دلم خنده می‌خواهد و خودم، زیستن!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آخرین ویرایش:
قلبی شکسته‌ام که با شدت می‌تپد،
در من حوصله‌ای مرده است.
در من صبری ویران است.
من آن غنچه شکوفا نشده‌ام که پای کودکی با شیطنت از رویش رد شد.
به راستی،
کدام نگاه و توجه معطوف گلی کوچک در باغی وسیع است؟
کدام گوش می‌شنود فریاد دردهایم را؟
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
زندگی مرا می‌ترساند،
حتی خوشبختی‌هایش نیز رنگ دلهره دارد.
شب‌های بی‌ستاره‌اش، پر از کابوس است.
صبح‌هایش رنگ غروب دارند.
آدم‌هایش،
آخ از انسان‌ها!
به گمان دود و غبار رنج از همین بشر است!
غم‌هایت هدیه کسانی است که ترک‌ات کرده‌اند.
آمدند، دل بردند و شکستند و زیر پا گذاشتند. در پایان نیز رفتند، با خنده هم رفتند.
حال تو مانده‌ای زانو بــــغـ.ـــل درکنج غم!
حال که می‌داند که اندوه بعدی چیست و برای کیست؟
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آخرین ویرایش:
دلم بی‌قراری می‌کند،
وسط خیابان پا بر زمین می‌کوبد!
چه می‌خواهد؟
نمی‌دانم!
دمدمی مزاج شده است،
گاهی عشق می‌خواهد،
گاهی محبت گدایی می‌کند،
گاهی شادی می‌طلبد،
گاهی دوست دارد آرزوهایش را برایش بخری،
گاهی می‌خواهد غم‌هایش را نوازش کنی،
گاهی دلش همدم می‌خواهد،
گاهی نیز تنهایی،
آری دلم اندکی آرامش می‌خواهد!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
گویند؛ برای زیستن، تلاش کن!
آخ که این زندگی عجیب قلقلکم می‌دهد.
برای نفس کشیدنت شرط می‌گذارد!
ای زندگی!
اجبارم می‌کنی به بودن،
مگر من تو را خواسته بودمت که این‌گونه مرا در قفس می‌کشی؟
زندانت با تمام بزرگی‌اش برای خودت،
آزادی‌ام را از من مگیر!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
باید زبان گشاد بر رازهای سر به مهر،
پس بگذارید بگویم که پیش از بهار کالبدم،
فصل خزانم متولد شد،
گویند آینده ساختنی است.
ولیکن با کدامین آجر؟
من تنها خرابه‌هایی از گذشته به یادگار دارم که یکایک بر سرم آوار شدند.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آخرین ویرایش:
دوری با ما عجین است،
دوریم از آرزوهای‌مان،
از شادی‌های بی‌پایان،
از خوشبختی بی‌پایاب و گاه دوریم از گوشه نشینان دل!
آخ که هر چه بر ما نزدیک است غم است!
کاش بتوانم غم را دوست داشته باشم،
آن زمان او را هم از دست خواهم داد!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
دنیا با تمام فراخی‌اش به تنگم می‌آورد،
آخر تمام کوچه پس کوچه‌هایش را به دنبال عشق زیر پا گذاشتم،
ولیکن عشق اگر عشق باشد که در کوی و برزن پیدایش نمی‌شود!
در شرح حالم چه بگویم؟
زمانی که قصه دل دراز است و زبان قاصر!
دل که لبالب درد باشد و خنده بر ل*ب، همین می‌شود!
آری خنده بر ل*ب زدم تا کس نداند درد من،
شدم شادترین غمگین جهان!
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آخرین ویرایش:
عقب
بالا