- تاریخ ثبتنام
- 2025-06-05
- نوشتهها
- 65
- پسندها
- 315
- امتیازها
- 53
پارت:۹
حوصله ام سررفته بود،داخل کیفم یک کتاب توسعه فردی سبزرنگ بود.آن رابرداشتم وشروع به خواندن آن کردم. هرفصل کتاب درمورد موضوعی متفاوت بود اما یک شباهت داشت،آن هم این بودکه برای توسعه فردی مناسب بودند.
فصل اول رابازکردم،درمورد اعتماد به نفس توضیح میداد،وقتی که چندصفحه راخواندم غذایم راحاضرکردند و با نوشیدنی قرمزرنگ که بنظرم طعم آن آلوبالو بود روی میز قراردادند.
من:
- ببخشید،نوشیدنی فقط همینه؟
مهماندار:
- مگه شما این غذا نوشیدنی روسفارش ندادید؟
من:
- ازمن نپرسیدید که نوشیدنی چی مخوام؟
فکرکنم اشتباهی آوردید.
مهماندار:
- اوه،فکرکنم ما نوشیدنی رو اشتباه آوردیم،معذرت میخوایم خانم،لطفا بگید نوشیدنی تون چطوری باشه؟
من لبخندی زدم وگفتم:مشکلی نیست،اگه میشه یه دلسترباطعم انگورباشه.
مهماندار:
-...
حوصله ام سررفته بود،داخل کیفم یک کتاب توسعه فردی سبزرنگ بود.آن رابرداشتم وشروع به خواندن آن کردم. هرفصل کتاب درمورد موضوعی متفاوت بود اما یک شباهت داشت،آن هم این بودکه برای توسعه فردی مناسب بودند.
فصل اول رابازکردم،درمورد اعتماد به نفس توضیح میداد،وقتی که چندصفحه راخواندم غذایم راحاضرکردند و با نوشیدنی قرمزرنگ که بنظرم طعم آن آلوبالو بود روی میز قراردادند.
من:
- ببخشید،نوشیدنی فقط همینه؟
مهماندار:
- مگه شما این غذا نوشیدنی روسفارش ندادید؟
من:
- ازمن نپرسیدید که نوشیدنی چی مخوام؟
فکرکنم اشتباهی آوردید.
مهماندار:
- اوه،فکرکنم ما نوشیدنی رو اشتباه آوردیم،معذرت میخوایم خانم،لطفا بگید نوشیدنی تون چطوری باشه؟
من لبخندی زدم وگفتم:مشکلی نیست،اگه میشه یه دلسترباطعم انگورباشه.
مهماندار:
-...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبتنام کنید.
آخرین ویرایش: