▧ عمومی ▧ داستان سازی زنجیره‌ای

داستان سازی زنجیره‌ای

TifanI

مدیر ارشد اجرایی + مدیر واحد دیزاین
کادر مدیریت راشای
► ❤ مدیر ارشد اجرایی ❤ ◄
دیزاینر سطح ۲
نویسنده راشای
دل‌نگار راشای
⚜ تیم آنالیز ⚜
✉ فایلر ✄
♬ پادکستر ☊
تاریخ ثبت‌نام
2025-03-10
نوشته‌ها
330
پسندها
2,254
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
تو قلبت
هوالقلم

سلام به هم‌قلمان راشای

امید که حال‌قلم‌تون خوب باشه و ذهن‌هاتون گرمِ خیال!
اومدیم با یه دورهمی تازه، یه بازی جدی اما شیرین،
تا با هم داستان‌هایی بنویسیم که هیچ‌کدوم‌مون نمی‌دونیم آخرش به کجا ختم می‌شن.

اسم این طرح هست:
📜 «داستان‌سازی زنجیره‌ای»

قراره با هم یه ماجراجویی ذهنی راه بندازیم. نه یکی، بلکه چندتا داستان جمعی!



✨ چجوریه ماجرا؟

یکی از ما یه شروع می‌ذاره. یا یه تصویر الهام‌بخش، یا فقط یک جمله‌ی ساده.
از اون‌جا به بعد، هر کسی فقط می‌تونه یه تیکه از داستان رو ادامه بده.
هر ادامه‌نویسی باید حدود ۵۰ تا ۱۵۰ کلمه باشه، نه بیشتر.
یعنی هر کسی یه آجر می‌ذاره روی دیوار خیال، و با هم قصری از کلمه می‌سازیم.



🌀 هدف چیه؟

تمرین خلاقیت. دیدن این‌که چطور ذهن‌ها با...​
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
اما وقتی خواستم دوباره بخوابم، متوجه شدم چیزی در اتاق تغییر کرده. پرده کمی تکان می‌خورد با اینکه پنجره بسته بود. نفس عمیقی کشیدم، اما بوی عجیبی به مشامم خورد… بویی مثل چوب سوخته و گوشت فاسد. دوباره همان صدای خراش شنیده شد، نزدیک‌تر.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
اتاق یخ‌زده بود، انگار زمستان در رگ‌هایم جریان داشت. خراش‌ها از زیر دیوارها نزدیک‌تر شدند، مثل پنجه‌هایی که به سمت من می‌خزیدند. بوی گندیدگی حالا تیزتر بود، گلویم را می‌سوزاند. ناگهان، تخت تکان خورد. چیزی سنگین و سرد روی پاهایم لغزید و صدایی نجوا کرد:...
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
«یک روح ابدی در انتظار توست!» به خودم لرزیدم، هجوم محتویات معده‌ام رو حس کردم و عوق زدم. حالم از صدایی که شنیده بودم بد شد، هنوزم حس می‌کنم این یک کابوس باشه اما چرا تموم نمی‌شه؟ حس سنگینی بدی روی شونه‌هام باعث شد برای چند لحظه نفس کشیدن رو فراموش کنم. ل*ب‌هام می‌لرزید و قدرت هیچ حرکتی رو نداشتم. سرمای عجیبی به پشت کمرم می‌خورد که تمام تنم رو مور مور می‌کرد. نکنه مُردم؟
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا