هر متنی دریچهای است به جهانِ نویسنده؛ و نقد کوششی برای دیدن افقهایی که در نگاه نخست پنهان ماندهاند...
نویسندهی گرانقدر؛ از اعتماد شما به تیم آنالیز راشای سپاسگزاریم.
نقد رمان زخمهی خلقان به شرح زیر میباشد.
پاسخگوی هرگونه سوال شما در رابطه با نقد رمانتون هستیم.
نام رمان:
عنوان انتخابی شما
« زخمهی خُلقان » هست که با ترکیب دو کلمه توانستید نامی منحصر به فرد و جذاب برای رمان خود انتخاب کنید.
نام زخمهی خُلقان به زخمها و ضربههایی اشاره دارد که از دل روابط میآید. باتوجه به محتوای رمان، نام انتخابی شما کاملا به درستی انتخاب شده است.
اما این نام در نگاه اول برای مخاطب گنگ بنظر میرسد البته این موضوع باعث ایجاد حس کنجکاوی در مخاطب میشود که معنی این نام چه است؟ علت گنگ بودن این نام به شرح زیر میباشد:
واژهی « زخمه » و «خلقان» از نظر معنی کمی ناآشنا هستند.
معنای دقیق «زخمه» شفاف و روشن نیست.
واژهی «خُلقان» این واژه میتواند حس قدیمی یا شاعرانه ایجاد کند، ولی برای برخی خوانندگان کمی گنگ است.
و این گنگ بودن یک امتیاز منفی یا به عبارت دیگر یک نقطه ضعف برای رمان شما به حساب میآید چرا که در ابتدای رمان به ارائهی معنی اسم نپرداختید.
پیشنهاد:
در پست اول که شامل نام رمان، خلاصه و... میشود در یک خط کوتاه معنی اسم را به مخاطب ارائه دهید. قطعا با این کار نام رمان برای مخاطب شفاف خواهد شد.
به صورت مثال:
پساخون: زندگی بعداز خون
با توجه به مثال بالا میتوانید معنی نام رمان خود را به محتوای رمان اضافه کنید.
نامی که انتخاب کردهاید با محتوای رمان و ژانر انتخابی همخوانی دارد.
خلاصه:
خلاصهای که زیبا و جذاب بود.
خواننده تمام نکات مهم «رازها، عشق و وجود مانع» را در این خلاصه دریافت میکند و میفهمد قرار است چه موضوعی را مطالعه کند.
معمولا تاکید داریم که در خلاصه از جملات سوالی استفاده نشود! اما با سوالی که در آخر خلاصه به کار بردید باعث ایجاد حس کنجکاوی در ذهن مخاطب شدید و او را وادار به خواندن رمان کردید.
اما لحن خلاصه در بعضی بخشها بیشازحد انتزاعی و سنگین است. «مقهور لایزالی تبعید» یا «چلهنشین روزهای تیرهفام» که ممکنه برای بعضی خوانندگان دشوار باشد؛ اگر کمی سادهتر و شفافتر بیان شود باعث جذب خواننده میشود.
پیشنهاد:
از کلمات جایگزین استفاده کنید که خلاصه برای مخاطب شفافتر شود.
خلاصه کاملا با نام انتخابی و ژانر درام همخوانی دارد.
مقدمه:
مقدمهی رمان زخمهی خلقان کاملا شاعرانه و سرشار از استعاره آغاز میشود و فضایی از زخم، رنج و نابودی را به تصویر میکشد. این انتخاب با عنوان اثر هماهنگی چشمگیری دارد؛ چرا که واژهی «زخمه» در اسم رمان نیز بار معنایی درد و جراحت را تداعی میکند. از سمت دیگر، لحن اندوهگین و تراژیک مقدمه با ژانر درام همخوان است و خواننده را از همان ابتدا در فضایی احساسی و پرتنش قرار میدهد. با اینحال، مقدمه بیشتر حالتی ذهنی و انتزاعی دارد و بهطور مستقیم به شخصیتها و موقعیت داستانی وصل نمیشود؛ بنابراین لازم است روایت اصلی پس از آن سریعتر وارد فضای عینی شود تا این سنگینی و ابهام به تعادل برسد.
جلد رمان:
جلد رمان زخمهی خلقان با تصویر زن در پسزمینهای تاریک و دودآلود و استفاده از رنگهای غالب مشکی و قرمز، بهخوبی فضای درام و بار عاطفی عنوان را منتقل میکند. حالت تراژیک چهرهی زن و فونت درشت و شکستهی قرمز رنگ، نماد زخم و رنج را تقویت کرده و جلد را چشمگیر کرده است. این طراحی حرفهای و تأثیرگذار است و مخاطب را جذب میکند. با اینحال، تمرکز کامل بر یک تصویر فردی ممکن است بخشی از جنبههای اجتماعی و جمعی رمان که در واژهی «خلقان» پنهان است را کمتر نشان دهد. در مجموع، جلد اثری هماهنگ با نام و ژانر محتوای رمان است و ویرایش جلد کاملا اختیاری است. هیچگونه اجباری نیست چرا که خود جلد به تنهایی مفهوم رمان را به مخاطب میرساند و جذاب است.
شروع رمان:
شروع رمان با فضاسازی و آشنایی محرم آغاز میشود و با استفاده از جزئیات حسی، خواننده را سریعاً به زمان و مکان داستان میبرد.
استفاده از توصیفات کارههای روزمره در ابتدای رمان، حس باور پذیری را در ذهن خواننده افزایش داده است، اما با وجود لحن آرام و تصویری که به ژانر درام هم مرتبط است، شروع کمی طولانی بوده و بخش قابل توجهی صرف توصیف کارهای روزمره شده است و باعث شده ریتم شروع رمان کمیکند شود.« پست اول داستان»
و این ممکنه باعث دلزدگی خواننده شود.
خبر آمدن «امیرعلی» اولین جرقه در ذهن خواننده است.
این جرقه در نیمهی شروع رمان زده شده و خواننده را کنجکاو میکند که رابطهی گذشته و آیندهی این دو چه خواهد بود؟
پیشنهاد:
بهتر است کمی از توصیفات در شروع رمان کاسته شود که از حالت یکنواختی خارج شود.
باتوجه به محتوای رمان علاوه بر ژانر درام میتوانید ژانر اجتماعی را هم اضافه کنید.
جمع بندی نهایی شروع رمان:
• فضا سازی دقیق انجام شده است.
• ایجاد حس باورپذیری و معرفی فرهنگها.
• ایجاد گرهی اولیه« آمدن امیرعلی »
• کاسته شدن از توصیفات کارهای روزمره « درحدی که به تعادل برسد. »
• همخوانی شروع رمان با ژانر و نام رمان.
• اضافه شدن ژانر اجتماعی.
شخصیت پردازی:
ماه بانو کاراکتر اصلی در همان ابتدای رمان، با کارهای روزمره و روابطش با اطرافیانش معرفی شده است و حس نزدیکی مخاطب به کاراکتر را ایجاد میکند.
دختری مهربان که با بقیهی اطرافیان روابط خوبی دارد و زندگی روزمرهاش را همراه با عشق پنهانش سپری میکند.
این کاراکتر به خوبی به تصویر کشیده شده است و مخاطب خیلی راحت میتواند با ماهبانو ارتباط برقرار کند.
کاراکتر حسام، ورودی چالشی در رمان داشته است.
مخاطب با این کاراکتر در هنگام جدل با خواهرش آشنا میشود و در همان برخورد اول شخصیت حسام را به خوبی به تصویر کشیدید.
مخاطب میداند با فردی که زود از کوره در میرود و عصبی میشود روبهرو است.
رفتار و واکنشهای این کاراکتر هم به خوبی به تصویر کشیده شده است و خواننده حس مرموز بودن را از این کاراکتر دریافت میکند. این یک امتیاز مثبت برای این کاراکتر است. چرا که فکر مخاطب را به خود مشغول میکند.
کاراکتر امیرعلی فردی که به تازهگی به جنوب منتقل شده است.
او علاوه بر ماهبانو عاشق کارش است و در اواسط رمان بین عشق و کار ابتدا کارش را انتخاب میکند، اما زمانی که دیر شده، از این انتخاب پشیمان و سعی در جبران دارد.
در پی این اتفاقات، رفتار و واکنشهای این شخصیت به خوبی نوشته شدهاند و مخاطب به خوبی با کاراکتری که سعی دارد اشتباه خود را درست کند ارتباط برقرار میکنند.
کاراکترهای اصلی و فرعی در زمان مناسب وارد رمان و یا خارج شدهاند.
ورود هریک با برنامه ریزی صحیح همراه بوده است.
اسامی کاراکترها با توجه به سن و شخصیتدرونیشان به درستی انتخاب شدهاند.
کاراکتر ها کاملا با موضوع اصلی رمان، اسم و ژانر رمان هماهنگ هستند.
جمعبندی:
• شخصیت پردازی صحیح کاراکترها.
• ایجاد حس ارتباط بین کاراکترها و خواننده.
• ورود و خروج صحیح کاراکترها.
• به تصویر کشیدن رفتار و واکنشهای صحیح یک کاراکتر متناسب با سن و شخصیت او.
• انتخاب اسامی مناسب برای هر کاراکتر.
• هماهنگ بودن شخصیت پردازی ها با اسم و ژانر رمان.
توصیفات « مکان، چهره، احساسات، لباس » :
توصیفات مکان کاملا درست به تصویر کشیده شدهاند.
خواننده میتواند مکانی که کاراکتر در آن قرار دارد را تجسم کند.
استفاده از جزئیات حسی « بو، رنگ، صدا، دما » بهخوبی احساسات را منتقل میکند.
مثال:
«بوی خوش آرد سوخاری…» حس بویایی را منتقل میکند.
«قالیهای سرخ پررنگ…» حس بینایی را منتقل میکند.
«صدای مداحی از اسپیکر…» حس شنوایی را منتقل میکند.
چهره و احساسات کاراکترها پله، پله به تصویر کشیده شدهاند و این انتخاب کاملا درستی است!
خواننده به جای توضیح مستقیم چهرهها و نوع احساسات کاراکترها که کلیشهای است؛ از عمق خود رمان با چهره و توصیف احساسات و نوع حالت بیان شخصیتها آشنا میشود. و این باعث ماندگاری تصویر کاراکترها و نوع حالت بیانشان در ذهن خواننده میشود.
مثال توصیف چهره:
«هلال پفی زیر چشمهای درخشانش…»
مثال توصیف حالت بیان یا واکنش کاراکتر:
«چانهی برجستهی فاطمه هنگام عصبانیت…»
جمع بندی:
• توصیفات به درستی به کار برده شدهاند.
• همخوانی ژانر و نام رمان با توصیفات.
نثر:
برای دیالوگها « عامیانه» ، برای مونولوگها « ادبی»
نثر انتخابی شما، تصویری و پرجزئیات است و حس نوستالژی و صمیمیت را منتقل میکند و یک امتیاز مثبت دیگر که نثر انتخابی خود را صحیح به تصویر کشیدید و کاملا با ژانر درام در ارتباط است.
دیالوگها و مونولوگها:
نقد دیالوگ رمان زخمهی خلقان:
دیالوگهای رمان تا حد زیادی طبیعی و باورپذیر نوشته شدند. خصوصا در گفتوگوهای روزمره بین ماهبانو و فاطمه، لحنها به زندگی واقعی نزدیک و حس صمیمیت زنانهی درون یک محله سنتی رو منتقل میکند. این باعث میشود خواننده با شخصیتها احساس نزدیکی کند.
با این حال، گاهی بعضی دیالوگها کمی توضیحی میشوند، یعنی به جای اینکه حالت طبیعی داشته باشند، صرفاً برای انتقال اطلاعات به کار میروند. برای نمونه، در گفتوگوی طلعتخانم با ماهبانو:
«چیه؟ تعجب کردی، ها؟ پسره همه چیز داره ماهبانو! خونه، ماشین، حجره؛ از همه مهمتر پاک و سالمه. به بابات گفتم، ازم خواست اول مزهی دهن تو رو بدونیم. خوب فکرات رو کن دختر! شاهماهی رو از دست نده.»
این جمله بیشتر از اینکه شبیه یک گفتوگوی واقعی مادرانه باشد، شبیه فهرستبرداری از ویژگیهای یک خواستگار است. اگر نویسنده این اطلاعات را بین چند جملهی کوتاه و همراه با واکنشهای احساسی پخش میکرد، طبیعیتر جلوه میکرد.
با این حال، نقطه قوت مهم دیالوگها حفظ لحن متفاوت شخصیتهاست؛ مثلاً غرغرهای مادر با شوخطبعی فاطمه و نجابت ماهبانو کاملاً متمایزِ و همین تفاوت باعث جان گرفتن شخصیتها میشود.
نقد مونولوگ رمان زخمهی خلقان:
مونولوگهای رمان، بهویژه در مقدمه و جاهایی که ماهبانو با خودش خلوت میکند، بار احساسی و شاعرانهی زیادی دارند. این بخشها فضای دراماتیک اثر رو تقویت میکنند و به خواننده فرصت میدهند عمق درونی شخصیت را بشناسد.
برای نمونه، مونولوگهای پر استعاره مثل «ای معبود زخمی!» یا یادآوری خاطرات، بار فلسفی و احساسی خاصی دارند.
با این حال، گاهی مونولوگها بیش از حد طولانی و گزارشی میشوند. برای نمونه، در جایی که ماهبانو به گذشته و فشارهای خانواده فکر میکند:
«در گذشته سن کم، درس و دانشگاه بهانهاش بود؛ اما به محض این که لیسانسش را گرفت خانوادهاش به او گوشزد کردند که سریع جواب رد ندهد و اگر هر آدم خوبی آمد، بهتر است راجبش فکر کند. از نظر مادرش او یک دختر ترشیده بود...»
اینجا بهجای اینکه حس فشار روانی از طریق تصویر یا واکنش لحظهای منتقل شوند، همهچیز مستقیم توضیح داده میشود. اگر نویسنده این حس را با چند تصویر (مثل دستهای لرزان، یا تپش قلب در لحظه) نشون میداد، تأثیرگذاری عاطفی خیلی بیشتر میشد.
نقطهی قوت اصلی این مونولوگها، هماهنگیشان با فضای درام و رنجهای پنهان شخصیتهاست؛ چیزی که با اسم رمان («زخمهی خلقان») همخوانی دارد.
جمعبندی:
در کل، دیالوگها به داستان شادابی و باورپذیری میدهند و مونولوگها بعد درونی و فلسفی شخصیتها را پررنگ میکنند. ترکیب این دو باعث شده هم روایت بیرونی قصه پیش برود و هم لایههای درونی کاراکترها آشکار شود. نقطهی بهبود اصلی، کوتاهتر کردن مونولوگهای سنگین و جلوگیری از توضیحی شدن بعضی دیالوگهاست.
دیالوگها و مونولوگها با اسم و ژانر رمان همخوانی دارند.
سیر رمان:
با شروعی آرام رمان را آغاز کردید که شروع آرام برای ژانر درام کاملا مناسب است، روند پیشبرد رمان در حد تعادل است، نه تند که باعث گیجی و نه آرام که باعث دلزدگی خواننده شود، پیش میرود.
درجای مناسب گره را ایجاد کرده و به وقتش آن گره را برای خواننده باز میکنید.
بعضی از گرهها باعث کنجکاوی نویسنده میشوند که رمان را ادامه دهند و باعث میشود از یکنواختی رمان جلوگیری شود.
مثلاً مهمترین گرهی رمان؛
چه راز و دشمنی بین حسام و امیرعلی وجود دارد؟
ازدواج حسام با ماهبانو فقط برای نجات جان اوست یا هدفی پشت آن هست؟
امیرعلی میتواند ماهبانو را به خود برگرداند؟ یا عشقی میان حسام و ماهبانو ایجاد میشود؟
دشمن مشترک حسام و امیرعلی قرار است چه فاجعهای را برای آن دو به ارمغان بیاورد؟
تمام این گرهها باعث جذابیت رمان میشود و گرههایی هستند که برای پیشبرد رمان کمک میکنند.
موردی که باعث شده رمان کاملا از یکنواختی دور شود عشق بین خواهر امیرعلی و برادر ماهبانوست که باعث ایجاد تنش میان آنها شده است.
از سمت دیگر عشق دکتر و خواهر حسام رنگ وبوی دیگری به رمان داده است.
جمع بندی:
• سیر رمان در حد تعادل قرار دارد.
• گرههای اولیه به خوبی حس کنجکاوی را در ذهن خواننده ایجاد کردهاند.
• ایجاد گرههای مهم برای پیشبرد داستان.
• همخوانی روند رمان با ژانر و نام رمان.
علائم و اشتباهات نگارشی:
از آنجایی که همزمان با پستگذاری فرایند ویراستاری توسط ناظر همراه انجام میشود، از این مرحله گذر میکنیم؛ اما رعایت نیمفاصلهها الزامیست.
جمع بندی پایانی:
• اضافه کردن معنی « زخمهی خُلقان » به پست اول رمان
• استفاده از کلمات جایگزین در خلاصه جهت درک بهتر مخاطب
• اضافه شدن ژانر اجتماعی
• کاسته شدن از توصیفات کارهای روزمره در شروع رمان« درحدی که به تعادل برسد. »
• کوتاه کردن مونولوگها و به تعادل رساندن مونولوگها و دیالوگها.
• برطرف کردن دیالوگهایی که حالت توضیحی دارن.
با آرزوی موفقیت برای نویسنده عزیز، قلمتان مانا