فکر کن یکی قتل یا دزدی میکنه و بعد میگه: «این کار من یه اثر هنریه!» عجیب به نظر میاد، نه؟ اما مجرمانی مثل چارلز منسون یا حتی دزد معروف استفان بلومبرگ این کارو کردن. منسون، که تو دهه ۶۰ تو آمریکا یه فرقه راه انداخت و قتلهای وحشتناکی کرد، میگفت جنایتاش یه پیام برای دنیاست. چرا بعضیا انقدر عاشق اینن که جنایتشونو هنر ببینن؟ روانشناسا میگن این رفتار از نارسیسیسم میاد. این مجرما فکر میکنن کاراشون یه جور خلاقیته که فقط خودشون میفهمنش. مثلاً منسون شعر مینوشت و میگفت قتلهاش بخشی از یه «انقلاب فرهنگی»ه. انگار جنایتشو یه بوم نقاشی میدید که داره روش شاهکار میکشه.
بیان هویت
بعضی مجرما از جنایت بهعنوان یه راه برای نشون دادن خودشون استفاده میکنن. مثلاً استفان بلومبرگ، یه دزد آثار هنری تو سوئد، نقاشیهای گرونقیمتو میدزدید و میگفت این کار یه نوع هنره چون نیاز به مهارت داره. حتی نقاشیایی که دزدیده بود رو تو خونهش مثل گالری نگه میداشت! روانشناسا میگن این آدما جنایتو راهی برای جبران کمبودهای شخصیشون میبینن. این رفتار گاهی از کودکی میاد. کسایی که حس میکنن دیده نشدن، ممکنه تو بزرگسالی با جنایت بخوای بیان خودشونو فریاد بزنن. مثلاً منسون که تو بچگی طرد شده بود، با جنایتاش میخواست یه جورایی «معروف» بشه. انگار هر جرم یه امضا بود که میگفت: «من اینجام!»
تاثیر روی جامعه
وقتی جنایت بهعنوان هنر دیده میشه، جامعه به هم میریزه. مثلاً بعد از قتلهای منسون، مردم تو لسآنجلس از ترس درا رو قفل میکردن. رسانهها هم این داستانا رو بزرگ کردن، که باعث شد منسون یه جور سلبریتی بشه. جرمشناسا میگن این کار میتونه خطرناک باشه چون بقیه رو تشویق به تقلید میکنه. از یه طرف، این نگاه هنری به جنایت باعث شده بعضیا مثل نقاشای قاتل (مثل جان وین گیسی که نقاشی میکشید) تو بازار سیاه معروف بشن. این موضوع یه سوال بزرگ میذاره: آیا باید آثار این آدما رو بهعنوان هنر دید یا نه؟ این بحث هنوزم تو دنیای هنر و جرمشناسی داغه.
چطور جلوی اینا رو بگیریم؟
برای پیشگیری، باید روی ریشههای روانی این رفتار کار کرد. روانشناسا میگن کسایی که حس خلاقیتشون سرکوب شده یا دنبال توجهن، باید راههای سالم برای بیان خودشون پیدا کنن، مثلاً از طریق هنر واقعی یا ورزش. جامعه هم باید مراقب باشه که جنایت رو «بزرگ» نکنه، چون این کار به مجرما حس قدرت میده. پلیس هم باید سریعتر این آدما رو شناسایی کنه. مثلاً بلومبرگ چون بارها دزدیهای نمایشی کرد، بالاخره گیر افتاد. جرمشناسا میگن اگه به رفتارای نمایشی مشکوک بشیم، میتونیم زودتر جلوی این جرمها رو بگیریم.
سؤال از خوانندگان
فکر میکنی جنایت میتونه هنر باشه؟ چطور میشه جلوی این نگاه بیمارگونه رو گرفت؟
نظر شخصی
این موضوع حسابی منو به فکر برد. اینکه یه مجرم قتلشو یه اثر هنری ببینه، مثل یه کابوسه. انگار این آدما تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن. امیدوارم با آگاهی بیشتر، بتونیم جلوی این ذهنهای بیمار رو بگیریم. این داستان بهم یادآوری کرد که هنر باید زندگی بسازه، نه نابودش کنه.