✦ VIP ✦ کنج احساس | طلایه | دل‌نگار راشای

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع طلایه
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
کنج احساس | طلایه | دل‌نگار راشای
◀ نام مجموعه دلنوشته
کنج احساس
◀ نام دل‌نگار
طلایه
◀ ژانر / سبک
تراژدی، عاشقانه

طلایه

مدیر کل راشای
کادر مدیریت راشای
► ♛ مدیر کل راشای ♛ ◄
𓆩♡𓆪 الماس پرسوناژ 𓆩♡𓆪
⁂ سَرَهیدگان ⁂
◈ نویسنده ویژه ✎
✤ دیزاینر سطح ۱ ✐
دبیر
⚜ تیم آنالیز ⚜
تاریخ ثبت‌نام
2025-03-08
نوشته‌ها
347
پسندها
2,407
امتیازها
93
سن
25
محل سکونت
SKY
هوالقلم

نام مجموعه دلنوشته: کُنجِ احساس.
به قلم: طلایه
ژانر: عاشقانه، تراژدی

***
مقدمه:
منم آن با احساسِ نچندان همیشگی
با خستگی‌های تکراری
و روزمرگی‌های عادی
حرف‌های به ظاهر معمولی
می‌نوازم هرآنگاه که نواخته می‌شوم
دست به قلم می‌شوم هرآنگاه که نوشته می‌شوم
چَشم‌هایم بسته‌ش زیباتر است چرا که می‌بینم‌ش آن چیزهایی که نمی‌توانستم ساده ببینم‌ش.
گردنم کمی کج است زمانی که گوش می‌سپارم به کلام‌ش
و آن کلامی که هرگز گفته و شنیده نشده است اما ببین که من چقدر خوش اقبالم با چَشمان بسته می‌بینم‌ش می‌شنوم‌ش و فهم‌ش چه آشناست
روح‌م را نوازشگر قهاری‌ست
با آن می چرخم‌
با آن لبخندی کنج لبم جا خوش می‌کند
با آن می‌رقصم
با آن لحظه‌هایم...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
88134556_509404196638732_6400243994081625088_n.jpg




بنواز ای دل، بنواز من هم می‌نوازم از برایت
هیچ می‌دانی که از ناب‌ترین حس‌های منی؟
اینکه چرا از وصف‌ت عاجزم بماند...بگو از کِی مرا آنقدر خوب شناختی؟
شب به شب با دلتنگی نوایت به خواب می‌روم.
گوش به گوش در صف انتظار تولدت بی‌تابم.
ضَرب کوبِشِ قلب و نفس‌های تندم همیشه کم طاقت است.
آخر می‌دانی؟
زیاد است این ثانیه‌های ساعت گذر...
گفتم بخوانم، بگویم یا فریاد بزنم!؟
اما گزینه هیچکدام مقدم بود!
سکوت زیباترین هدیه من به من است.
آوای نواختن‌ت را بسیار دوست دارم؛
آنقدر که آغـ.ـوش برای بــــغـ.ـــل کردن‌ش کم می‌آورم.
کاش می‌شد من، برای من تمام روز فقط من می‌بودی!می‌نواختی و می‌نواختی و می‌نواختی...چه می‌شد مگر؟
از آب...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
89087710_2509444706039044_4605104406579634065_n.jpg



تا حالا به ساختار و معنای کلمه اشتباه فکر کردی؟
نه صبر کن اصلا بذار یه جور دیگه‌ای برات بگم.
تا حالا به اشتباه و اشتباهی و اشتباهاتت فکر کردی؟
یه وقتایی می‌گیم اشتباهیه که شده دیگه!
کاری‌ش نمی‌شه کرد!
یه وقتایی هم فقط خود اون اشتباه رو می‌بینیم نه دلیل اشتباه بودن‌ش رو!
تا حالا فکر کردی چی شد که اشتباه کردی؟
می‌دونی چرا می‌پرسم؟
چون مهمه!
مهمه که بشینی با خودت فکر کنی آدم اشتباهی زندگی‌ت کی یا کیا بودن و هستن!؟
مهمه که بفهمی چی‌شد و چطوری اون آدم اشتباهی وارد زندگی‌ت شد!؟
ولی می‌دونی مهم‌تر از همه این‌ها چیه؟
اینکه بدونی و بتونی اون آدم اشتباهی زندگی‌ت رو چطوری و کِی و کجا به وقت درست‌ش حذف‌ش کنی!
چون؛ وقتی ندونی آدم اشتباهی زندگی‌ت...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
87480532_1020461328353608_3142996432766982336_n.jpg



نگاه‌ش کن و چَشم بنوازش.
آه بکش، لبخند بزن.
به این زیبایی‌ش.
و اندکی لطافت خرج‌ش کن.
حتی از دور نوازشش کن.
بی‌بهانه دوستش بدار.
می‌بینیش؟
خیره‌ی تیله‌ی زلال چشم‌هایش...
می‌شنویش؟
از آن سکوت با وقارش...
چقدر آرام است، در عین طوفانِ پر عظمت‌ش!
ضعیف و ظریف است در عین استواری و قدرت‌ش!
او تنهای‌ش هم خواستنی و شیرین است.
لمساندی‌ش؟
آن موهای ابریشمیِ رقصان با بادِ زیرک.
دل ربودی‌ش؟
از آن قلبِ دلربای خالص‌ش.
دست گرفتی‌ش؟
انگشتانِ پر مهر و دوست داشتن‌ را.
اعتراف کردانی‌ش؟
که او در همه حال زیبا و محبوبِ دل است.
عشق بخوانی‌ش؛ عاشقی گردد شیدا و فداکار!
زنانگی‌ش با آن مادری‌ش...
قاب عکسی‌ت...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
70802427_752261568619955_8903526873404817262_n.jpg


هی جوکر دیوانه...کسی حواس‌ش بهت نبود.. وقتی یاد گرفتی چطوری دردات رو با یه لبخند بپوشونی؛
که کسی نبینه، که کسی نفهمه!
ولی نمی‌دونستی نگاهت چقدر درد داره...
بعضی چیزا رو هیچ‌جوره نمی‌شه پنهان کرد...
یه روان‌شناس می‌گفت اونایی که طرفدارت‌ن
" اساسا انسان‌های غمگین و افسرده حالی هستن که قطعا انتخاب جوکر به عنوان الگوی زندگی‌شون، انتخاب خطرناکی خواهد بود. "
تا وقتی دچارش نشی نمی‌تونی بفهمی دنیای دیوانه‌ها چه طعم و رنگی داره.
همه‌ی دیوانه بودن که بد نیست!
لااقل دیگه دروغ نمی‌گی!
ولی تو آگاهانه تصمیم گرفتی حقیقت رو به کل دنیا بگی!
حقیقتی که هیچکس دوست نداشت بشنوه...
هیچکس...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
88194255_196109808336725_6092457431480362016_n.jpg


دیدید مادر بزرگ‌ها را؛ که چقدر شیرین و دوست داشتنی هستند؟
به همان اندازه هم عزیز و کمیاب...
تا حالا لپ‌های نرم و مهربان‌شان را دیده‌اید، که هیچ بی شباهت به انجیر نیستند؟
همان‌قدر خواستنی و خوشمزه هستند، به همان اندازه نیز ارزشمند و غنی می‌مانند.
هر چقدر هم که سن ازشان گذر کند، درست همانند انجیر خشک؛ طعم محبت‌هاشان جا افتاده‌تر و دل‌نشین‌تر می‌شود.
اصلا مگر داریم کسی را که توانایی گذشت از این مزه‌ی خاص و شیرین را داشته باشد؟
منکه بعید می‌دانم!
دست کم کسی که یک‌بار طعم انجیر تازه و حتی خشک‌ شده‌اش را چشیده باشد، این احساس زیبا را درک می‌کند.
هرچند که هم‌نشینی و لــ.ـــمس دستان پر از محبت و گرم مادربزرگ‌ها دقیقا همان حس‌ها را به ما منتقل خواهند...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
84673385_1336453609859539_951324438861308660_n.jpg



[نامه‌ای به خانم/آقای قاضی]
من... همونی‌م که می‌گن لبخنداش دردسر داره!
همون که حتی پشت لبخندهاش هم کلی داستان داره!
از وقتی یادم میاد همین‌م...از بچگی و شاید حتی خیلی دورتر... چه اون‌وقت‌هایی که ملت نامه‌های عاشقانه و فراق بَهر یار و یاورشون پست می‌کردن
و چه الآنی که نامه آرزوهاشون رو پَرت می‌کنن تو چاه جهالت... من بازم همونم!
همونی که همیشه حرفاش رو که نه... هذیون‌های تشنج شده‌ش رو روی کاغذهای پوسیده و مچاله شده‌ی زندگی‌ش بالا میاره؛ مُهر و موم‌شون می‌کنه که الکی مثلا کسی جز تو نتونه ببینه!
نه فرستنده‌ش داخل آدمِ که نام و نشانی داشته باشه و نه به گیرنده‌ش امیدیه که حتی وجود داشته...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عکس-گریه-آور-بدون-متن-7.jpg


[ وقتی که تو گریه می‌کنی ]
حالِ من بد، بد است.

[ وقتی که تو گریه می‌کنی ]
می‌شکند آن منی که صدف محافظ‌م از آن اشک‌های باارزش‌تر از مرواریدت...
ذوب می‌شود این قلبِ بی‌قرار از قطره‌‌های گرم نگاه‌َت.
غیرتی می‌شوم و ای کاش ابرهای بارانی هیچ‌وقت سراغ چَشم‌‌‌هایت را نگیرند!

{ می‌شود خشک‌سالی مهمان تیله چَشم‌هایت کنی؟ }

صد است از هزار و هزار ضربه شلاقی که بر اندامم طنین میندازد، صدای گریه‌های تو ...

[ وقتی که تو گریه می‌کنی ]
مرده‌م، شرف‌ش خریدارتر است تا زنده‌م!
چنگ‌هایی که تیز می‌شود بر پوستِ بی‌جانم؛ از آن نوای دردآلودِ هق‌هق‌هایت...

[ وقتی که تو گریه می‌کنی ]
یک دنیایم تمام دنیا غم می‌شود!

{ وقتی که...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
AxPBoghzOGerye.jpg


دیگه هیچ‌وقت حسی غم‌انگیزتر از گریه، سراغ آدم‌‌ها رو نمی‌گیره...
تو شاید ندونی ولی حتی گریه از سر شوق هم غمگینِ...
مظلومانه‌ترین حس و حال یک آدم رو فقط در لحظاتی می‌تونی نظاره گر باشی که داره گریه می‌کنه...
اشک‌هایی که از درد، پناهنده‌ی پشت پلک‌هات می‌شن و تو در بی‌پناه‌ترین حالت ممکن، مثل کودک گم‌شده‌ی در خود مچاله، به اشک‌هات پناه میاری.
و این منظره‌ نمایی داره که حتی زمین هم از تماشاش درد می‌کشه!
وقتی که تو گریه می‌کنی... من می‌دونم چقدر خسته‌ای...
می‌دونم قلب‌ت بدجور لرزیده...
تکه‌های‌ خورد شده‌ش مثل ترکش، لشگر مغول دلت شده...
وقتی که تو گریه می‌کنی‌... من خوب می‌فهمم چطور دست بریدی، چطور کنار کشیدی، چقدر کم...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
144869413_222207456231060_6334927744752745839_n.jpg


دلتنگی عجب درد گرانی‌ست و من این گرانی را هر بار به دوش‌های خسته‌م می‌کشم.
همه چیز بوی دلتنگی‌م را گرفته
حتی قدم‌هایم هم صدای دلتنگی می‌دهد!
تپش قلبم با نوای دلتنگی عجب هارمانی دردناکی را رقم می‌زند...
بی‌قراری‌هایم، لجبازی‌های یک دلتنگی کهنه را در آغـ.ـوش دارد!
تنم از مشت‌های وقت و بی‌وقت‌ش کبود و بی‌رمق، باز هم ناله‌های دلتنگی‌ش را سر می‌دهد...
دیوانه‌ی تنگیِ این دلم
یک مغز دلتنگِ فرسوده و دو دست سرگردان و ناچار از بلایی که دلتنگی بر سرشان آورده!
موهایم رنگ سیاه و سفیدش را کنار گذاشته و رنگ دلتنگی به خود گرفته...
دلتنگم و این دلتنگی گویا درمانی ندارد!
دلتنگم، دلتنگ آن...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا