به نام نامی مادر!
دلنوشته: ر*قص نامرئی
نویسنده: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
در هیاهوی روزمرگیها، جایی میان صدای زنگ ساعت، بوی نان تازه، و اضطراب نرسیدنها…
زنی هست که دیده نمیشود،
صدایش در غوغای دنیا گم میشود،
اما حضورش، مثل نبضی آرام، زندگی را جاری میکند.
او نمیرقصد روی صحنههای روشن،
لباس پر زرق و برق ندارد،
تماشاگر ندارد،
اما در سکوتِ خانه، در بیصداترین لحظهها،
رقصی آغاز میکند که ریشه در عشق دارد و جان در فداکاری.
روایت زنیست که نامش مادر است…
روایتی از رقصی نامرئی،
که با هر حرکتش، آجر به آجر آیندهی فرزندانش را بنا میکند…
بیآنکه حتی لحظهای به دیده شدن بیندیشد.
«ر*قص نامرئی» حکایت عاشقانهایست از یک زن…
که با دل، با درد، با دستان خسته،
اما با نگاهی...
دلنوشته: ر*قص نامرئی
نویسنده: مینا مرادی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
در هیاهوی روزمرگیها، جایی میان صدای زنگ ساعت، بوی نان تازه، و اضطراب نرسیدنها…
زنی هست که دیده نمیشود،
صدایش در غوغای دنیا گم میشود،
اما حضورش، مثل نبضی آرام، زندگی را جاری میکند.
او نمیرقصد روی صحنههای روشن،
لباس پر زرق و برق ندارد،
تماشاگر ندارد،
اما در سکوتِ خانه، در بیصداترین لحظهها،
رقصی آغاز میکند که ریشه در عشق دارد و جان در فداکاری.
روایت زنیست که نامش مادر است…
روایتی از رقصی نامرئی،
که با هر حرکتش، آجر به آجر آیندهی فرزندانش را بنا میکند…
بیآنکه حتی لحظهای به دیده شدن بیندیشد.
«ر*قص نامرئی» حکایت عاشقانهایست از یک زن…
که با دل، با درد، با دستان خسته،
اما با نگاهی...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبتنام کنید.