❃ دفتر دلنوشته ✎ چند دقیقه تا مرگ 1 | علی خسروشاهی | دل نگار راشای

چند دقیقه تا مرگ 1 | علی خسروشاهی | دل نگار راشای
◀ نام مجموعه دلنوشته
چند دقیقه تا مرگ 1
◀ نام دل‌نگار
علی خسروشاهی
◀ ژانر / سبک
تراژدی

علی برادر خدام خسروشاهی

نویسنده و دل‌نگار راشای
نویسنده راشای
دل‌نگار راشای
تاریخ ثبت‌نام
2025-03-10
نوشته‌ها
531
پسندها
1,921
امتیازها
93
مجموعه دلنوشته چند دقیقه تا مرگ 1
نام نویسنده: علی برادر خدام خسروشاهی
ژانر: تراژدی

مقدمه:
در این لحظه‌های آخرم
به یاد لحظه‌های ناب زندگی افتادم.
یاد روزهای پر از خاطره، لحظه‌های شیرین کودکی،
لحظات شاد و شیرین و پر از خنده‌های بچه‌گانه
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
در این لحظه‌های آخرم
به یاد لحظه‌های ناب زندگی افتادم.
یاد روزهای پر از خاطره، لحظه‌های شیرین کودکی،
لحظات شاد و شیرین و پر از خنده‌های بچه‌گانه
یاد روزهایی که به سختی باهم بودیم، روزهای شیرین کودکی و روزهای شیرین و رویایی زندگی
یاد روزهایی که باهم شوخی می‌کردیم و بازی می‌کردیم و در کنار هم زندگی می‌کردیم
یاد روزهایی که باهم بودیم و به یکدیگر کمک می‌کردیم و به‌هم درس زندگی و عشق و زندگی می‌دادیم!
یاد روزهایی که با هم بودیم و به‌هم عشق می‌ورزیدیم
یاد روزهایی که باهم بودیم و با هم می‌خندیدیم و از یکدیگر درس زندگی و عشق می‌آموختیم!
یاد روزهایی که باهم بودیم و باهم شاد بودیم و همدیگر را دوست می‌داشتیم و باهم می‌خندیدیم
یاد روزهایی که قابل برگشت نیستند!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
تصویر و عکس‌هایی که هرروز از تو، جلوی چشمم است
مرا دوباره و دوباره عاشق تو می‌سازد.
از هرچه بگویم کم گفته‌ام
دلم هوای تو کرده است!
این است زندگی من.
شاید این‌بار هم با همین عشق، تو را دوست داشته باشم.
با این حال نمی‌توانم دیگر تو را فراموش کنم.
شاید اگر تو نبودی امروز همه‌ی دنیا را از دست می‌دادم.
شاید اگر در کنارم نبودی تمام دنیا را از دست می‌دادم.
و این است زندگی من.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
دلم گرفته است!
ز عشق چه بگویم که نهایتش دل گرفته است
ز درد دل کنم ناله به هر طرف گریزم
که از فراق تو جانم ز ناله پر گرفته است
ز دست خویش چه گویم که در دلم غم عشقت
ز سوز س*ی*نه من بس زبانه در گرفته است
ز درد و د*اغ تو نالد دلم، چه گویم از این دل
که از فراق تو از خویش ناله سر گرفته است
ز حال خسته دلان دل کجا شود خبرش
که از فراق تو جان از تنم بدر گرفته است
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آرامشی می‌خوام که هیچ‌جا ندیدم.
‌باید سکوت کنم
‌این روزها ‌خیلی خیلی ‌دردناکه. ‌
‌هرکس براش ‌آرزوی خوشبختی می‌کنه
‌می‌خوام برم یه گوشه خلوت و آرامشی بگیرم.
‌باید به تنهایی‌ها و دلتنگی‌هام با تموم وجودم فکر کنم.
‌باید یه گوشه‌ای از زندگیم رو خالی کنم.
باید با خودم خلوت کنم. ‌
‌باید تنهایی‌هام‌ رو با تمام وجودم خالی کنم
که نه از دردهاش کم کنم و نه هیچ‌کسی بیاد توی زندگیم که بهش فکر کنم.
‌شاید هم هیچ‌کس بهم توجه نکنه!
‌باید همه ‌را صدا بزنم. ‌
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
‌شاید کسی که ‌دوستش دارم از کنارم رد نشه
‌می‌خوام تنهایی‌هام رو با تمام وجودم پر کنم. ‌
‌می‌خوام با خودم خلوت کنم‌
‌همه‌ی وقتم رو با خودم خلوت کنم ‌
‌می‌خوام از خودم خالی کنم ‌
‌باید با خودم خلوت کنم! ‌
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
یه شهر بی‌ستاره
یه شهری که نا امیدی به‌ مراهش داره
یه شهری که تورو توش داره؛ ولی هنوزم غم داره
یه شهری که دل نداره و نمی‌دونه چه حالی داره
یه شهری که توش عاشقی داره که یه لحظه عاشق نمی‌مونه
یه شهری که توش یه لحظه دل عاشق نمیشه
یه شهری که همش خاطره و یادیه؛ ولی با یاد اون خاطره می‌مونه
یه شهر خالی از هرچی که آدم‌هاش داره
یه شهر بی‌ستاره
یه دل بی‌دلبر
یه دل بی‌عشق
یه دل پر از غم
یه دل پر از شور و سرگردونی
یه دل پر از درد و پر از شادی
یه دل پر از غصه و پر از خنده
یه دل پر از غصه و پر از گریه
یه دل پر از بغض تو، اون لحظه
یه دل پر از بغض، توی اون لحظه
یه دل پر از اشک
یه دل پر از خالی بودن جات
یه خاطره زیر بارون
یه خاطره توی بیابون
یه خاطره تو دل یخبندون
یه خاطره، ولی بدون اون
یه قطره
یه قطره...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
خستم از خوشحال نبودن
خسته از دوستت دارم‌های دروغین
خسته از عشق مجازی
خسته از این دنیا و آدم‌هایش
خسته از این زندگی که بهش معتادم
خسته از خودم که بهم خیانت می‌کند
خسته از دنیای خودم
خسته از آدم‌های اطرافم
خسته از خودم که درگیر خودم هستم
خسته از این هوای نفس‌گیر که در آن نفس نمی‌کشم
خسته از این دنیای آدم‌ها و آدم‌هایش که برای خودش ساخته شده
خسته از این زندگی که بهم دروغ می‌گوید
خسته از آن آدم‌هایی که بی‌رحم‌اند و با دروغ‌هایشان مرا می‌آزارند
خسته از این همه آدمی که در پشت این دنیای آدم‌ها زندگی می‌کنند.
خسته‌ام، خسته!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
داشتم به ستاره و آسمون نگاه می‌کردم.
یه دفعه به عکس‌‌هایی که باهم داشتیم، خیره شدیم. یاد دلخوشی‌هام افتادم. روزهای سختیه الان برام! الان با کسی حرفی ندارم؛ چون یه دل دارم که کسی به دردودلش دیگه گوش نمیده. روزگار عجیبیه انگار
یه لحظه فکر کردم باید به این ستاره و آسمون نگاه کنم اون هم با یه لبخند مهربون و یه آرزو!
من با این ستاره و آسمون زندگی می‌کنم. با این‌همه سختی‌ها، با این‌همه بی‌مهری‌ها، با این‌همه دلتنگی‌ها، با این‌همه غم‌ها که دلم به اون راه میده؛ اما باز هم بهش نگاه نمی‌کنم؛ چراکه دلم نمی‌خواد!
باید بهش فکر کنم... بهش فکر کنم.
دلم می‌خواست دوباره بهش نگاه می‌کردم؛ اما نشد!
این دل رو به آسمون دادم و با خودم گفتم شاید یه روز دیگه بهش فکر کنم!
از این‌جا به بعد باید به این ستاره و...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
دریا پُرموج بود و من آرام به عکس‌ها خیره شده بودم.
عکس‌هایی که هریک از آن‌ها از یک دنیای کوچک و یک مادر، یک بچه و یک پدر حکایت دارد .
از یک طرف، من تمام این تصاویر را به یاد دارم و از طرف دیگر، دنیای کوچک ما، دنیایی است که ما را به‌هم نزدیک می‌کند. دنیایی که از آن می‌توان به بهترین و زیباترین رنگ‌هایی که در طبیعت وجود دارد و می‌توان با آن‌ها به زیباترین تجربه‌ها، دست یافت.
زندگی ما با این دنیای کوچک، خیلی زود به پایان می‌رسد.
این دنیای کوچک، دنیای زیبایی است.
امید به فردای بهتر!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا