❃ دفتر دلنوشته ✎ محزون | علی خسروشاهی | دل‌نگار راشای

علی برادر خدام خسروشاهی · 2025-05-06

دلم گرفته است
از بس که گریه کرده‌ام از گریه خسته‌ام
در کوچه‌های شهر دلم گشته‌ام اسیر
از بس که گفته‌ام که تو را عاشقانه دوست دارم

علی برادر خدام خسروشاهی · 2025-05-06

امشب برای فراموش کردنت دستهایم و کل بدنم میلرزند
و میدانم که باید به خاطر تو از تمام وجود و وجودم برایت بنویسم …
دوست دارم تمام وجودم پر شود از حس‌های خوب .
چه کنم که این حس خوب فقط با تو دست یافتنی است.

علی برادر خدام خسروشاهی · 2025-05-06

محزون یعنی دلشکسته یعنی من
می‌خواهم ببینمت اما چشمای خیس و بارونی
هر لحظه می‌خوام ببینمت اما نمی‌توانم
وقتی که نیستی تنها در بغض و غم می‌سوزم
وقتی که نیستی تنها در قلب من می‌سوزی !

علی برادر خدام خسروشاهی · 2025-05-06

تنگی نفس و ضربان قلب تند بعد رفتنت .
این را می‌دانم که من هنوز هم دوستت دارم .
از آن روز‌ها که همه چیز برایم رنگ و بوی سخت زندگی داشت ، از روز‌های سخت و شیرین و از شب‌های سرد و تاریک متنفرم.
از روز هایی که به فکر از دست دادن لحظه‌های ناب و زیبای زندگیم بودم ، از روز هایی که با تمام وجودم به تو عشق می‌ورزیدم و از روز هایی که به تو امید داشتم متنفرم.

علی برادر خدام خسروشاهی · 2025-05-06

من مجنون که محزون شدم از تو هنوز هم عاشقت هستم
تو مرا از یاد بردی و من از عشق تو هرگز سیر نشدم
اما تو در قلبم نشستی و قلب مرا شکستی
اما من با قلبی شکسته تا به امروز به عشقت ادامه دادم و ادامه خواهم داد

❃ دفتر دلنوشته ✎ محزون | علی خسروشاهی | دل‌نگار راشای

علی برادر خدام خسروشاهی

نویسنده و دل‌نگار راشای

علی برادر خدام خسروشاهی

نویسنده و دل‌نگار راشای

علی برادر خدام خسروشاهی

نویسنده و دل‌نگار راشای

علی برادر خدام خسروشاهی

نویسنده و دل‌نگار راشای

علی برادر خدام خسروشاهی

نویسنده و دل‌نگار راشای