❃ دفتر دلنوشته ✎ صبر | علی خسروشاهی | راشای

صبر | علی خسروشاهی | راشای
هرروز صبر کردم و در سکوت روز‌ها به تنهایی‌ام فکر کردم.
صدای باران می‌آید و من همچنان در انتظارم در کوچه‌های دلتنگی.
دلم می‌خواهد که دوباره باران را در زندگی‌ام حس کنم.
دلم می‌خواهد که از ته دل به کوچه‌های تنهایی قدم بگذارم؛
با این حال دلم می‌خواهد که از پنجره‌ی نگاهم به کوچه‌های بی‌کسی نگاه کنم.
شاید ببینمت!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
در خیابان‌ها قدم می‌زنم.
در این خیابان‌ها من تنهام.
صدای دعواها، صدای دادها، صدای ماشین‌ها در این خیابان‌ها به گوش می‌رسد.
موسیقی گوش می‌کنم تا آرامش پیدا کنم.
صدایی جز صدای موسیقی را نمی‌خواهم بشنوم!
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
دگر صبر ایوب هم به درد ما نمی‌خورد.
این روزها درد‌های ما را کسی نمی‌فهمد.
این روزها همه‌چیز را با چشممان می‌بینیم.
نمی‌دانیم که از کجا شروع کنیم.
با دل‌هایمان شروع کنیم
یا با زبانمان
یا با قلب‌هایمان!
من با قلمم شروع کردم؛
قلمم که به سختی می‌نویسد،
قلمم که سخت می‌نوازد،
قلمم که ج*ن*س جوهرش از اشک‌هاست.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
دلم گرفته است امروز!
آسمان ابری است امروز.
گریه می‌کنم؛ اما هیچکس نمی‌شنود.
در تنهایی با خودم حرف می زنم؛
اما جوابی نمی‌آید.
تمام این دلتنگی و غم،
ناشی از دوری یک عزیز است.
به دلیل فاصلهها، هیچکس نمی‌تواند به من کمک کند.
زمانی که تنهایی به من حمله می‌کند،
دلم به یاد او می‌افتد.
چه کنم؟ چگونه این درد را بکاهم؟
هیچکس نمی‌تواند درک کند که چقدر دلم درد دارد؛
اما با این‌همه، من به امید روزی زندگی می کنم که او را دوباره ببینم و دوستش داشته باشم.
تنها فکر به این که شاید همیشه تنها باشم،
مرا از دردم فراتر میراند.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
امروز دلم بسیار غمگین است؛ غمی که هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند آن را توصیف کند. درونم پر از درد و غم است و احساس می‌کنم که هیچ‌چیز نمی‌تواند آن را تسکین دهد.
شاید زندگی یک بازی باشد؛ اما بازی برای من همیشه سخت و پرشور بوده است. به نظر می‌رسد هر کاری که انجام می‌دهم، به موفقیت نمی‌انجامد. همه‌چیز به نظر بی‌معنی و بی‌ارزش است و دلم همیشه پر از تنهایی است.
گاهی اوقات فکر می‌کنم که چرا زندگی به این شکل است؟ چرا هیچکس مرا نمی‌فهمد؟ چرا هیچ‌کس نمی تواند درک کند که درونم چقدر زخمی است؟
اما به هرحال باید پذیرفت که زندگی همیشه به این شکل نیست. شاید امروز بسیار سخت باشد؛ اما فردا با شروع یک روز جدید، چیزهای بهتری نیز رخ خواهد داد. باید به خودمان قول دهیم که هرگز امید را از دست نخواهیم داد و به دنبال...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
امروز دلم پر از درد است. چندین روز است که نمی‌توانم از این غم و اندوه درونی‌ام رهایی پیدا کنم. هیچ‌کاری به ذهنم نمی‌رسد که بتواند این درد را تسکین دهد و دلم را به آرامش برساند.
احساس می‌کنم که همه‌چیز رنگ خود را از دست داده است. روزها به سختی می‌گذرند و شب‌ها همیشه خیلی طولانی است. هیچکس نمی‌فهمد که دلم چه حالی دارد و چقدر آسیب دیده است.
همیشه دلم به دوستی و عشق ایمان داشته؛ اما الان این ایمان از دست رفته است. حتی نمی‌دانم چگونه باید از این شرایط بیرون بیایم. همه‌چیز به نظر سخت و ناامیدکننده است و دلم از این وضعیت خسته شده است.
امیدوارم یک روزی این درد به پایان برسد و دوباره بتوانم به زندگی با امید نگاه کنم؛ اما در حال حاضر، باید برای زندگی و مقابله با این درد تلاش کنم، هرچند که به...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
در این سکوت تاریک و تنهایی، قلب من درد می‌کشد و روحم پر از غم است. هیچ‌کس نمی‌تواند درک کند که چگونه احساس می‌کنم، هیچ‌کس نمی‌تواند به من کمک کند تا از این درد و غم فرار کنم.

هر روز، به تنهایی در این خانه‌ی سرد، بیدار می‌شوم. هیچ‌کس نیست که به من لبخند بزند. هیچ‌کس نیست که به من بگوید که همه‌چیز بهتر خواهد شد. هیچ‌کس نیست که به من بگوید که می‌توانم از این غم فرار کنم.

گاهی اوقات، دلم می‌خواهد که از این‌همه درد و غم فرار کنم؛ اما نمی‌دانم چگونه این کار را بکنم. زندگی برای من یکبار دیگر بی‌معنی شده است و هیچ‌چیز نمی‌تواند این حس تلخ را از من بگیرد.

در این سکوت تاریک، دلم به دنبال کسی است که بتواند من را از این درد و غم نجات دهد؛ اما هیچ‌کس نیست که به این‌جا بیاید و به من کمک کند. به...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا