▣ دفتر شعر ✎ حزین | حافظ وطن دوست | راشای

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Tavan
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
حزین | حافظ وطن دوست | راشای
◀ نام مجموعه اشعار
حزین
◀ نام شاعر
حافظ وطن دوست
◀ ژانر / سبک
عاشقانه، تراژدی

Tavan

شاعر راشای
شاعر راشای
تاریخ ثبت‌نام
2025-04-28
نوشته‌ها
23
پسندها
68
امتیازها
18
نام مجموعه اشعار: حزین
شاعر: حافظ وطن دوست
قالب اشعار: غزل
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
ای که یادت اندرین رگ‌های تن دست برده
صبر من از بهر تو جان مرا افشرده
آه ز آن گیسوی تو پیچ و خم ابروی تو
که عیان گشت بر من و هوش مرا در برده
پرسشی کن، حالی پُرس و گر نمی‌دانی بدان
مهر دردی، بند در این سینه به نامم خورده
حال زارم را فقط دوران درکش می‌کند
این هزارتوی نقاب جان مرا افشرده​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم کشید
من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید
من چه دانستم درین صحرای بی‌آب و علف
زیر چشمانم به دریا ماتمی خواهم کشید
بی‌تو انگار که زمان رفت و رها شد از قفس
سیر لبخند را با خود به خاتمی خواهم کشید
می‌رود ز دست و بالم شب و روزها پیش و پس
یاد گیسوی تو را به شبنمی خواهم کشید
زهر پنهان در می عشق است اما دلکش است
کشته هم گر می‌شوم زین می دمی خواهم کشید
مرده‌ام شاید ولی هر چند که تدفینی نبود
این چنین مرگی به یاد محرمی خواهم کشید​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
چشم به سوی من کشید، عشق به قلب من چکید
صبح چه آهنگی نواخت، در گیسوان او دوید
قلبِ مرا داد تکان این موجِ عشقِ خون فشان
تیر به زهر کرده نشان، عقل و روانم را درید
تیر به جان من نشست، شیشه‌ی عمرم را شکست
رفت و ز من دست گسست، باران مِهرم را ندید
انگار قصد جان بداشت که بذر به قلب من بکاشت
طرح به بوم دل نگاشت، ریشه‌ی آن عشق را بُرید
جور و جفا بود ساز او، جان مرا فرسوده او
کام دلم نگشود از او، درد به روح خود دمید​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
رفتی سنگ بودم ولی در هم شکستم بی‌گناه
مبتلا رخت عزا بر تن ببستم بی‌گناه
غم چه هشدارها بداد از سمت تو بر جانبم
جاهلانه سمت او فریاد ببستم بی‌گناه
یا نگار افکار من با تو گره خورده ولی
همچو مرده زندگی را دست گسستم بی‌گناه
ترسم این فرسودگی جهان را نابودی کشد
آوخ زنجیر فریبت هست به دستم بی‌گناه
عشق تو در قلب من آری هنوز هست که هست
با وجودی که به تخت درد نشستم بی‌گناه​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
دچار دردی گشته‌ام که قلبم را می‌لرزاند
مرا کوچ نگار، هر شب به خواب‌هایم می‌ترساند
دمی رویا، دمی افسوس، دمی شب‌ها به صد کابوس
خدایا یک نفر باشد که این حس را بفهماند
دلا حرمان نصیبت شد در این دشت غبار آلود
نگاری نیست غبارها را ز چشمم دور بگرداند
به هر جا چشم می‌چرخانم روی ماه او را بینم
چگونه دلبری این قدر تواند عشق بیفشاند
به پیش رفتم به قصد عشق ولیکن او جفا سر داد
خوشا دردی که از سوی او قلبم را برنجاند​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
او که همدردم شده؛ گویا خودش هم درد بود
او خودش زخم همان مرهم که می‌آورد بود
من چه باطل باختمش دل را به رسم عاشقی
بودِ او یک درد، نبودش صد هزاران درد بود
او دلش جای دگر بود و ولی حرفی نزد
حس من نسبت به خود را دید ولی دلسرد بود
گفتمش من عاشقم ولیکن او خندید و رفت
مرحبا باد بر دلش که این چنین نامرد بود
گوییا باور نمی‌داشت این همه شعر و غزل
من سرودم از برای او که عشق آورد بود
حال من بد بود و هر که دید ولی باور نکرد
مرهم دردهای من همان که درد آورد بود​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
می‌وزد باد صبا، تنگ غروب است ولی
رفتنش حال مرا آشفته پیوست ولی
مانده است جریان درد بر گونه‌های خیس من
بر دل بیچاره بغض، راه عبور بست ولی
ریخته‌ام بار دگر باده به ل*ب سر می‌کشم
یاد او هست هنوز، ایمان من رست ولی
توبه کردم تا نباشد او دگر معبود من
شرمسارم یا خدا که توبه‌ام بشکست ولی
رفته و تنها گذاشت سرو جمال من، مرا
جان او داشت مرا از بوی خود م**س.ت ولی​
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آمدی از عمق جانم قلبی شیدا دگر
یا نگار برگرد و این حس را که پیدا شد نگر
بی‌خبر عشق تو با جان و دلم پیوند خورد
کشته هم گر بشوم خارج نخواهد شد دگر
طرح لبخندت برایم خود جهانی دیگر است
لذتی والاتر از این هم وجود دارد مگر
با نفس‌های تو من زنده می‌مانم تا ابد
ترسی از اجل ندارم بر سرم آید اگر
این دلم با عطر تو گویی که سال‌هاست آشناست
لحظه‌ای فراق تو سخت است، می‌سوزد جگر​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
مثل مرحومی که خاکش نام و تصویری نداشت
مرده بودم گرچه مرگم شرح و تفصیری نداشت
اشک‌هایم را نبین، احوال زارم را نبین
من کسی بودم که لبخند از لبش سیری نداشت
خوش خیال بودم از این رویای وارونه ولی
جز حقیقت‌های کابوس‌وار تعبیری نداشت
می‌رسد از لابه‌لای خاک صدای فاتحه
واژه‌هایی که برایم نقش تاثیری نداشت
زنده‌ام یا مرده‌ام؟ این را نمی‌دانم خودم
هیچ کس شبیه صاحب چنین تقدیری نداشت


*دو بیت اول تضمین​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
جهان را شمع سوزانش نهانی فتنه انگیزد
از این فتنه همی قلب‌ها درونش عشق برخیزد
اگر در راه آن نرگس، رود جانم باکی نیست
که از هر زلف او حاشا هزاران جان می‌ریزد
در او یافتم آرامش درین گرداب پر آشوب
ولی پروانه شد او تا ز دستم هی بگریزد
نمی‌دانم نمی‌خواهد بداند یا نمی‌داند
که از عشقش هزار رویا به قلبم نقش آویزد
نگار، عاشق‌کشی رسم نیست چنین که پیشه‌اش کردی
نباشد مرسوم، معشوق، جان عاشق بستیزد
دلا در حسرت لعلش باز باید خمار مانی
در این آلودگی صاحب، سراسر درد آمیزد​
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا