♦ فن فیکشن ✎ جنون خون | رویا پرداز تاریک | نویسنده راشای

جنون خون | رویا پرداز تاریک | نویسنده راشای
◀ نام رمان
جنون خون
◀ نام نویسنده
رویا پرداز تاریک (dark dreamer)
◀نام ناظر
Mahdis
◀ ژانر / سبک
جنایی، تخیلی، طنز، عاشقانه

رویا پرداز تاریک

نویسنده راشای
نویسنده راشای
تاریخ ثبت‌نام
2025-05-02
نوشته‌ها
11
پسندها
64
امتیازها
13
عنوان: جنون خون

ژانر: جنایی، تخیلی، طنز، عاشقانه

نویسنده: رویاپردازتاریک(Dark dreamer)
ناظر: @Mahdis

خلاصه:

در جهانی که به برخی از آدمیان موهبت‌هایی عطا شده است، زندگی عده‌ای به واسطه این موهبت ها بهتر شده است اما عده‌ای از این موهبت ها رنج می‌کشند.



این رمان روایتگر داستان دختریست صاحب موهبتی آلوده به خون، که استفاده آن برخلاف عقایدش است اما چرخ روزگار چنان می‌کند که او در تنگنای انتخاب بین استفاده از موهبت و نجات یا عدم استفاده و اسارت انتخاب کند.





بر اساس انیمه سگ های ولگرد بانگو
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Screenshot_۲۰۲۵۰۴۰۶-۱۸۱۵۳۳_   .jpg
« به نام یزدان پاک »


« اصالت نویسنده نه در سبک و شیوه بلکه در نحوه تفکر و اعتقادات اوست. »



نویسنده گرامی؛ تشکر از اعتماد شما بابت قرار دادن اثر هنری‌تان در مجموعه تخصصی رمان راشای.
لطفا جهت اطلاع از قوانین تایپ رمان بر روی لینک زیر کلیک کنید:




نویسنده گرامی رعایت قوانین تایپ رمان و قوانین انجمن رمان نویسی راشای الزامی‌ست.


«قلمتان مانا»

« پرسنل مدیریت راشای
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
پارت۱
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی عقل و منطق شکست می‌خورد؛ شیطان به کمک انسان می‌آید.
فئودور داستایوفسکی

ژاپن_ یوکوهاما
ماه کامل در آسمان می‌درخشید؛ در آن شب تاریک هیچ ابری را به قلمرو خود راه نمی‌داد و به تنهایی درحال تماشای زمین بود.
صدای خوش عود و قانون در هم آمیخته بود، موسیقی عربی خوش ریتمی ساخته شده بود.
صدای سازها ساحل یوکوهاما را به تسخیر خود در آورده بود، امواج ملایم دریا به آنان را همراهی کرده، به آرامی با صدای آن می‌رقصیدند.
هم‌زمان ر*ق*اصان جوان و زیبا به نرمی بدنشان را با هزار ناز و کرشمه حرکت می‌دادند، توجه همه کسانی که در عرشه کشتی بودند، را جلب کرده بود.
پارچه‌ها و تورهای سفید، که پر گلدوزی‌های درشت و ریز زیبا بود، بر روی لباس‌هایشان نقش بسته بود؛ گ با حرکت آنان روی...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
پارت۲

درحالی که بغض گلوی دازای را می‌فشرد گفت:

- نمی‌دونی با چه دل خونی من دست رد به سینه اون دخترا زدم؟ این رقصان عرب واقعاً چشمان زیبا و عمیقی دارن‌!

سپس جرعه‌ای نوشیدنی قرمز رنگ داخل گلاسه‌اش را سر کشید، با اندوه بیشتری ادامه داد:

- اونم توی همچین شب زیبایی مهتابی که دریا در کمال آرامش هست، جون می‌ده با یه دختر خودت رو توی آب بندازی و بکشی!

کونیکیدا دازای را که در لبه عرشه درحال حرکت بود؛ را می‌دید، باد موهای آشفته و فرفری‌اش را در هوا به نرمی تکان می‌داد.

کونیکیدا با عصبانیت درحالی که دستانش مشت شده بود گفت:

- دازای الان وقت این حرف ها نیست! روی مأموریت تمرکز کن.

در همین حین که دازای میان آن شلوغی جمعیت به دنبال قاتل بود، متوجه شد که بیشتر کسانی که به عنوان بادیگارد در آن‌جا...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبت‌نام کنید.
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا