✾ دفتر اپیزود ✎ سکوت های بلند | علی خسروشاهی | دل‌نگار راشای

سکوت های بلند | علی خسروشاهی | دل‌نگار راشای
◀ نام مجموعه اپیزود
سکوت های بلند
◀ نام دل‌نگار
علی برادر خدام خسروشاهی
◀ ژانر / سبک
تراژدی ، فلسفی
✍️ دلنوشته هفتم – فصل دوم: هیچ‌کس از سکوت‌هایم چیزی نپرسید


در این دلنوشته با موقعیتی روبه‌رو هستیم که در آن «سکوت»، نه نشانه‌ی آرامش، بلکه صدای اضطراب است.
نه یک رضایت درونی، بلکه فریادی‌ست بی‌صدا.
و اطرافیان؟
یا نمی‌بینند، یا ترجیح می‌دهند نشنوند.


اینجا «سکوت» تبدیل می‌شود به زنگ خطری که کسی به آن گوش نمی‌دهد.
دلنوشته‌ای درباره‌ی دردهایی که دیده نمی‌شوند چون فریاد نمی‌زنند.
و آدمی که آرامش ندارد، اما آرام به‌نظر می‌رسد.




🧩 طرح کلی دلنوشته – «هیچ‌کس از سکوت‌هایم چیزی نپرسید»


موضوع محوری:

سکوت به‌عنوان نشانه‌ای از درد
بی‌توجهی دیگران به اضطراب‌های پنهان
فریادهایی که فقط درون اتفاق می‌افتند




📐 ساختار :


ساکت شدم، اما نه از آرامش
سکوت، واکنشم بود به نفهمیده‌شدن
کسی نپرسید چرا ساکتم
همه گفتند: «چه آدم آرومی»
و من، آرام‌تر شدم
نه برای خودم، برای این‌که کسی نپرسد




✍️ بخش اول: ساکت شدم، اما نه از آرامش


من آدم پرحرفی نبودم.
اما ساکتم هم از آرامش نبود.
سکوت، لباس روزهای بی‌پناهی‌ام بود.
تن کرده بودم چون راحت‌ترین پناهگاه بود.


🎴
وقتی خسته باشی از توضیح،
سکوت می‌پوشی.



✍️ بخش دوم: سکوت، واکنشم بود به نفهمیده‌شدن


بارها گفته بودم.
اما کسی نشنیده بود.
یا شاید نخواست بشنود.
سکوت، تنها جایی بود که خودم را گم نمی‌کردم.


🎴
درد را وقتی نمی‌شنوند،
نه اینکه تمام شود—
فقط خاموش می‌شود.



✍️ بخش سوم: کسی نپرسید چرا ساکتم


نه مادرم
نه دوستم
نه آن کسی که می‌گفت دوستم دارد


هیچ‌کس نگفت:
«چرا این‌قدر ساکتی؟»


همه فقط گفتند:
«تو همیشه قشنگ سکوت می‌کنی»


🎴
سکوت من،
برایشان آرامش‌بخش بود—
برای من، عذاب.



✍️ بخش چهارم: همه گفتند: «چه آدم آرومی»


مردم، سکوت را با ادب اشتباه می‌گیرند
با نجابت، با کنترل
و من یاد گرفتم:
اگر ساکت بمانی، راحت‌تری برایشان


🎴
حرف زدنم نگرانشان نمی‌کرد،
سکوتم هم نه—
فقط راحتشان می‌کرد.



✍️ بخش پنجم: و من، آرام‌تر شدم


پس ساکت‌تر شدم
کم‌حرف‌تر
کم‌درخواست‌تر
بی‌صدا و بی‌خطر


نه برای این‌که خوبم
برای اینکه نپرسند، نگران نشوند، ترکم نکنند


🎴
سکوت را انتخاب نکردم،
تحمیل شد—
از طرف جهانی
که حوصله‌ی شنیدن نداشت



📜 بیت‌ها:


در سکوت افتاده‌ام
بی‌کلام و بی‌صدات


ساکتم نه از رضا
بلکه از بغضِ پنهات


هیچ‌کس نپرسید از
این سکوتِ ممتدم


فکر کردند خوبم و
مانده‌ام بی‌مددم


این سکوت، فریاد بود
زخمی از فهمی ندید


درد را با خاموشی
پوششی کردم سفید
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا