عنوان: فردای بیتو
نویسنده: زری
ژانر: تراژدی
مقدمه: سلاخ وجودم میگریست، گویا دلباختهی قناری کوچکی شده بود. کجا رفت آن قناری؟ وجود بیوجودم، تلاقی عشق تو بود.کجا رفت آن همه امید؟ به طرف هم آمدیم که امید بسازیم؛ ولی تو ناامیدمان کردی! آمدیم بسی زندگی کنیم، خانهام را ویران کردی. چه فقان است این زندگی! کجا رفت این همه دلخوشی؟ دلخوشی، دستان پوچ تو بود یا دستان پینه بستهی من؟ روی قلبم پر از رد تیغههای توست، دیگر بس است! این زن نا ندارد. آرام برو، میخواهد به خواب ابدیاش برود با یک شاخه گل رز، عطر گلایول به دیدنش نیا. او مثل همیشه، به تنهاییهایش عادت کرده است. برو خوش باش، کنار هر آنکه خوشی را لایقت میداند. به قول خودت، این زن، لایق تو و دستانت نیست!
نویسنده: زری
ژانر: تراژدی
مقدمه: سلاخ وجودم میگریست، گویا دلباختهی قناری کوچکی شده بود. کجا رفت آن قناری؟ وجود بیوجودم، تلاقی عشق تو بود.کجا رفت آن همه امید؟ به طرف هم آمدیم که امید بسازیم؛ ولی تو ناامیدمان کردی! آمدیم بسی زندگی کنیم، خانهام را ویران کردی. چه فقان است این زندگی! کجا رفت این همه دلخوشی؟ دلخوشی، دستان پوچ تو بود یا دستان پینه بستهی من؟ روی قلبم پر از رد تیغههای توست، دیگر بس است! این زن نا ندارد. آرام برو، میخواهد به خواب ابدیاش برود با یک شاخه گل رز، عطر گلایول به دیدنش نیا. او مثل همیشه، به تنهاییهایش عادت کرده است. برو خوش باش، کنار هر آنکه خوشی را لایقت میداند. به قول خودت، این زن، لایق تو و دستانت نیست!