✾ دفتر اپیزود ✎ نیم فاصله‌های ناتمام | شقایق مهرلوس | دل‌نگار راشای

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع shagha79
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نیم فاصله‌های ناتمام | شقایق مهرلوس | دل‌نگار راشای
◀ نام مجموعه اپیزود
نیم فاصله‌های ناتمام
◀ نام دل‌نگار
شقایق مهرلوس
◀ ژانر / سبک
عاشقانه، اجتماعی

shagha79

نویسنده ویژه
◈ نویسنده ویژه ✎
▣ شاعر ممتاز ✎
❃ دل‌نگار برتر ✎
نمی‌دونم چمه
صدای جاروی پاکبان رو اعصابمه، گرد و خاکی که بلند شده هم همین‌طور، صدای خنده‌ی بچه صندلی بغلی که داره با ولع بستنیشو لیس میزنه رو اعصابمه، بوق های ممتد خیابون روبرویی هم همین‌طور، مکالمه پسر جوونی که سیگار رو لبشه و مدام دود لعنتیشو فوت می‌کنه تو صورتم رو اعصابمه، مادربزرگ مهربون و عصایی که دستشه و می‌کوبتش رو زمین هم همین‌طور
نمی‌دونم چمه
یچیزی داره رو این دل صاب مرده چنگ می‌ندازه، یچیزی داره ذره ذره این آدمو می‌خوره، یچیزی داره از هم می‌پاشه، متلاشی می‌شه، یچیزی داره قلبمو از جا در میاره و پرتش می‌کنه بیرون و بارها روش لگد می‌کنه، یچیزی داره تک تک سلولای این جسمو می‌سوزونه، یچیزی داره می‌کشتش، یچیزی داره...
نمی‌دونم چمه
سر همون خیابون لعنتی با بوق‌های مداومش دعوا شده، سر همون خیابون لعنتی دوباره سر و صدا شده، پسر جوون روبرویی با سیگارش دوان دوان سمت ماجرا می‌دوه، دختر بچه کناری چشماش خیس و ترسیده شده، پاکبان دست از خش خش کردن برداشته و مادربزرگم دیگه عصاشو نمی‌کوبه
فقط خیابون لعنتی هنوز صدا داره، صدا داره، صدا...
نمی‌دونم چمه
هوا چرا گرم شده، چرا دارم عرق می‌ریزم، چرا انقدر آدم اینجاست، چرا نمیرن رد کارشون، چرا هنوز نشستن و خیره به خیابون و دعوان، چرا خالی نمی‌شه، چرا ساکت نمی‌شه، چرا بس نمی‌کنن، چرا چرا چرا چرا
نمی‌دونم چمه
چند ساعته اینجا نشستم، چند ساعته که چرخ و فلک ته پارک داره بالا و پایین میره، چند ساعته که نگهبان گشت زده و منو با تعجب رصد کرده، چند ساعته که آب نمای اول پارک خاموش و روشن شده، چند ساعته که من اینجام؟
نمی‌دونم چمه
چشمام هی اینور اونور رو می‌پاد، مغزم دنبال چیزیه، دست و پام خسته‌س، شکمم قار قور راه انداخته، نفسم کندتر شده، گردنم درد گرفته، کمرم خشک شده، گلوم خشک شده، راستی... قلبم کجاست؟
نمی‌دونم چمه
دیگه سیگار و پسرک نیست، دیگه دختربچه و بستنیش نیست، دیگه مادربزرگو نمی‌بینم، دیگه شیفت پاکبان هم تموم شده، دیگه نگهبانم رفته، دیگه کسی نیست کسی نیست کسی نیست
نمی‌دونم چمه
زیر درخت چند متر جلوترم حوض آبی هست و سمتش میرم، سمتش میرم و خودمو می‌بینم، سمتش میرم و تعجب می‌کنم، سمتش میرم و منِ دیگه‌ایو می‌بینم، سمتش میرم و نمی‌شناسم، سمتش میرم و نمی‌دونم کیم، نمی‌دونم چمه، نمی‌دونم چمه
من فقط نمی‌دونم چمه، فقط نمی‌دونم چمه
راستی قلبم کجاست؟... من هنوز نمی‌دونم چمه... نمی‌دونم نمی‌دونم نمی‌دونم...
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
امروز ۲۳ آبانِ
همه چی قشنگه، همه چی سرجاشه
من هنوز سرکارم، هنوز دارم با مردم زبون نفهم سر و کله می‌زنم، هنوز دارم می‌خندم، هنوز انرژی دارم، هنوز دارم کار می‌کنم، هنوز شوق دارم، ذوق دارم، هنوز سرحالم، هنوز پشت سیستمم، هنوز دارم تایپ میکنم، فکس می‌کنم، ثبت می‌کنم، هنوز چشمامو می‌دزدم و یواشکی سر می‌دم به صفحه گوشی لعنتی، هنوز می‌خونم، هنوز می‌نویسم، هنوز از زیر کار در می‌رم، هنوز خجالت می‌کشم، سرخ می‌شم، نفس نفس می‌زنم، هنوز قلبم می‌تپه، می‌زنه، تاپ تاپ می‌کنه، هنوز استرس دارم، هنوز دنبال کلماتم، چی بنویسم، چی بگم، چطوری بگم، هنوز خیره به گوشیم، به صفحه چتمون، به حرفات، هنوز صدات پلی میشه، تکرار میشه، بارها و بارها، هنوز صفحت بازه، هنوز در حال نوشتنی، درحال وویسی، درحال فرستادن موزیک، عکس ...
هنوز مردم بالا سرمن، هنوز پای پرونده‌هام، هنوز دارم جمع و جور می‌کنم، کار راه می‌ندازم، زنگ می‌زنم، پیگیری می‌کنم، هنوز هوا سرد، هنوز بخاری روشنه، هنوز چراغ سبز وای فای چشمک می‌زنه، هنوز آنلاینی، داری حرف می‌زنی، داری پیام می‌فرستی، داری می‌گی، می‌گی، می‌گی
هنوز مدیر تو دفتر، هنوز همکارام نرفتن، هنوز داریم کار می‌کنیم، هنوزم چشامو می‌دزدم تا ببینم، ببینم نوشتتو، چشامو دزدیدم، بستم، باز کردم، هنوزم دارم می‌خونم، می‌خونم، می‌خونم
هنوز مردم هستن، هنوز کلی کار ریخته، هنوز باید باشم، باید باشم، باشم، باشم
هنوز سرپام، هنوز دستام یخه، سرده، قرمز شده، هنوز گوشی کذایی روشنه، هنوز پیامات میاد، هنوز می‌تونم بخونم، ببینم، حسش کنم، هنوز قلبم می‌تپه، می‌تپه، می‌تپه
هنوز نفس می‌کشم، تندتر، پشت هم، سریع، هنوز می‌خونم، می‌بینم، لمسش می‌کنم
هنوز پای کارم، هنوز دارم جواب مردم رو می‌دم، امضا می‌کنم، مهر می‌زنم، واریز می‌کنم، هنوز دارم می‌خونم، می‌خونم، می‌خونم
هنوز می‌لرزم، از خوشحالی، از وجود تو، از تو، تو، تو، تو
هنوز پیام می‌دی دوست دارم، هنوز من سرکارم، هنوز می‌گی می‌خوامت، هنوز مردم هستن، هنوز عاشقمی، هنوز پوشه‌ها مونده، هنوز کنارمی، هنوز بسته ها مونده، هنوز باهامی، هنوز فیش ها چک نشده، هنوز...
راستی امروز چندمه؟ هنوزم ۲۳ آبانِ؟
 
« انجمن رمان نویسی / دانلود رمان / تک رمان / انجمن تک رمان / انجمن راشای »
عقب
بالا