نتایح جستجو

  1. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    معده‌ام درهم می‌پیچد و به ناچار با قدم‌های آهسته خود را به میز رساندم و روی صندلی نشستم. به محتویات روی میز خیره شدم و به یادم آمد قولی که به کول داده بودم تا در دنیای آن‌ها گوشت و خون نخورم. گرچه من گوشت و خون تازه‌ی حیوانات را می‌خوردم؛ اما احساس می‌کنم کول می‌ترسید اگر در دنیای آن‌ها ل*ب به...
  2. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    کلافه لُپ‌هایم را باد می‌کنم و پوفی می‌کشم. تکه‌های شکسته‌ی شیشه‌ی عطر را روی میز آرایش و کف اتاق رها می‌کنم. انتظار بیشتری نباید می‌داشتم، این جهان با تمام انسان‌ها و وسایل‌شان فانی است. بوی عطر روی دست‌هایم مانده است، از فرصت استفاده می‌کنم و دستانم را به موها و لباس‌هایم می‌مالم تا خوش‌بو...
  3. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    با غرور از جلوی آینه‌ای بزرگ که به آن آینه‌ قدی می‌گویند، رد می‌شوم و به قامتِ جدیدم لحظه‌ای خیره می‌شوم. موهای بلند و دو متری‌ام را با جادو تا روی شانه‌ام نامرئی کرده‌ام. رنگ مردمکِ چشمانم را روی قرمز ثابت کرده‌ام تا با دیدن مردمکِ شعله‌ور در آتش و یا موجِ دریای خروشان، هیچ انسانی از ترس تلف...
  4. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    یک آن چهره درهمش کنار رفت و روی لبش لبخند زیبایی نقش بست و گفت: - این‌طور که معلومه توی سرزمین شما حتی اژدها هم می‌تونه گیاه‌خوار باشه جز تو! آره؟ با لبخند گفتم: - آره همین‌طوره. خب حالا بگو ببینم من توی دنیای شما چی شکار کنم؟ لحظه‌ای به موجِ درونِ چشمانم خیره شد و تقریباً بی‌ربط به سؤالم، گفت...
  5. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    کول درحالی‌که ده درصد از سنجاب کبابی را خورده بود و چربیِ اندام‌های سنجابِ کباب شده بر روی ل*ب‌هایش نشسته بود، پرسید: - تصمیمت چیه آندریا؟ با من میایی؟ نگاهی به موهای منظم و کوتاه‌ِ همیشه مشکی‌اش انداختم، چشمان قرمز و خونینم را قفل جنگل‌ یشم چشمانش کردم و گفتم: - اول بهم بگو اون‌جا چیزی پیدا میشه...
  6. S.NAJM

    ✸ میز کار ✸ درخواست تایید رمان | راشای

    درررود♡ درخواست تأیید دوتا دیگه از رمان‌هام((:
  7. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    پیکی یکی از گرگ‌های سطح پایین هم همراهش بود و تا چشمش به شکارِ لعنتی‌ام افتاد، پرسید: - هی! اونی‌که روی زمین افتاده چیه؟ تیموتی خشک ل*ب زد: - یه انسان! پیکی با تعجب پرسید: - انسان؟! انسان دیگه چه کوفتیه؟! قبل از آن‌که شخص دیگری حرفی بزند، فالین پیر جلو آمد و زمزمه کرد: - بالآخره اومد! خواستم...
  8. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    ‌پوزخندی زدم. تصور می‌کرد اگر اراده کنم، می‌توانند از دستم جان سالم به در ببرند؟ خیره در چشمانش با خشم غریدم: - اون شکار منه الهاندرو! و چشمم را از او گرفتم و به شکارم چشم دوختم. این‌بار که چشمم به شکارم افتاد، تازه پی به رنگِ جنگل بودنِ چشمانش بُردم! مردمک‌های سبزفامِ چشمانش با تمام ترسی که...
  9. S.NAJM

    ◂◀رویداد ▶▸ عید نوروز مبارک 🌸

    عید مبارررررک ♡
  10. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    پیکی یکی از گرگ‌های سطح پایین هم همراهش بود و تا چشمش به شکارِ لعنتی‌ام افتاد، پرسید: - هی! اونی‌که روی زمین افتاده چیه؟ تیموتی خشک ل*ب زد: - یه انسان! پیکی با تعجب پرسید: - انسان؟! انسان دیگه چه کوفتیه؟! قبل از آن‌که شخص دیگری حرفی بزند، فالین پیر جلو آمد و زمزمه کرد: - بالآخره اومد! خواستم...
  11. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    ‌پوزخندی زدم. تصور می‌کردند اگر اراده کنم، می‌توانند از دستم جان سالم به در ببرند؟ خیره در چشمانش با خشم غریدم: - اون شکار منه الهاندرو! و سپس چشم از او گرفتم و به شکارم چشم دوختم. این‌بار که چشمم به شکارم افتاد، تازه پی به چشمان همرنگ جنگلش بُردم! مردمک‌های سبزفامِ چشمانش با تمام ترسی که...
  12. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    تازه توانستم ببینم که او تیموتی، بتای لایکنتروپ‌ها هست. از این‌که جرأت کرده بود به دنبال شکار من راه بیفتد و برای در آوردن قلبش از قفسه‌ی سینه‌اش‌ بهانه جالبی دستم بدهد، کج‌خندی روی ل*ب‌هایم نقش بست؛ اما قبل این‌که افکارِ در سرم را روی دایره بریزم، صدایی باعث می‌شود برای لحظه‌ای دست نگه‌دارم. -...
  13. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    با لبخندی پیروزمندانه جهت پروازم را به طرف پایین و درون جنگل، عوض کردم. بال‌های بزرگ و تنومندم با برخورد باد، صدای رعد مانندی ایجاد می‌کردند و درحالی‌که از صدای رعد مانندشان غرق لذت بودم، این را هم می‌دانستم که صدایشان کارم را سخت‌تر می‌کند. ممکن است شکار با شنیدن صدای بال‌هایم فرار کند؛ اما...
  14. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    با یادآوری‌شان پوزخندی صورتم را می‌پوشاند. گویا تقصیر من بوده که بال داشته‌ام و یا موهای مشکی‌ام از بدو تولد تا اکنون که سال‌های عمرم بی‌شمارند، همیشه سی سانت از قدم بلندتر بودند و یا چشمانم که در حالت عادی مردمکم قرمز و درحالت خوشحالی مردمکم هم‌چون موج دریا درحال حرکت و شناور، و در حالت غیرعادی...
  15. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    با بی‌خیالی شانه‌ای بالا انداختم و با حرکت جادوییِ انگشت‌های دستم مقداری چوب جمع کردم و با اشاره چشمانم، آتشی روشن کردم تا سنجاب را برای پذیرایی از مهمانِ عزیزم کباب کنم. گرچه خودم علاقه‌ای به خوراکی‌های پخته نداشتم و بیشتر خوراکم گوشت و خون تازه‌ی جانوران بودند؛ ولی امروز مهمان دارم، آن هم چه...
  16. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    اعصابش را بهم ریخته بودم؛ اما چشمانش چیزی دیگر می‌گفت. نفسش را با صدا بیرون داد و زیر ل*ب گفت: - نمی‌دونم چه‌طور توضیح بدم. از لحاظ علمی هیچ جوابی براش نیست، می‌فهمی؟ انگار طلسمی در کاره و ریشه‌ی مردم کشورم درحالِ خشکیدنه. لحظه‌ای با شنیدنِ واژه‌ی طلسم ابروهایم بالا پرید و بعد با بی‌خیالی، خطاب...
  17. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    تصورِ مکیدن آخرین قطره‌ی خونش باعث می‌شود پوزخندی روی ل*ب‌هایم نقش ببندد. به‌ بال‌هایم تکانی دادم و سپس روی سنگِ بزرگِ مقابل‌مان خم شدم و با حالتی عصبی، دوباره تکرار کردم: - من نمی‌تونم. در چشمانم که می‌دانستم مردمک شعله‌وار درون‌شان خودنمایی می‌کند خیره شد و شمرده‌شمرده گفت: - تو می‌تونی، تو...
  18. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    لوکیشن: «قاره‌ی ایکس_شلیت‌لند؛ سرزمینی تاریک در آن‌ سوی اقیانوسِ شوم که از دیدِ بشر پنهان است» (7 مه 2090) *** چند تارِ موی پریشانم را که وزش شدید باد آن‌ها را از لابه‌لای موهای بلند و بافته شده‌ام به بیرون کشانده است، با پشتِ دست از روی صورت رنگ و رو پریده‌ام عقب می‌رانم و درحالی‌که با نوکِ...
  19. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ اِل تایلر | سارابهار | نویسنده راشای

    مقدمه: نیازی مبهم به چیزی داشت که احساسش می‌کرد؛ اما نمی‌دانست آن چیست و دقیقاً در کدام سمت قرار دارد. مانند لحظه‌ای که به سیاهیِ لابه‌لای ستارگان خیره می‌شود و می‌داند در آن فضا ستاره‌ای هست که دیده نمی‌شود. تمامِ وجودش در تمنای ستاره‌ای ناپیدا بود. ستاره‌ای که فقط برای او بود؛ اما انگار هیچ‌‌...
  20. S.NAJM

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ دروازه لورال | سارابهار | نویسنده راشای

    «یا ارحم‌ الراحمین» عنوان: رمان دروازه لورال ژانر: فانتزی نویسنده: سارا بهار ناظر: @TifanI خلاصه: مولی بعد از چاپ کتابش درگیر ماجراهایی می‌شود که در باورش هم نمی‌گنجند. ماجراهایی مبنی بر واقعی شدن تک‌تک قتل‌های زنجیره‌ای کتاب چاپ شده‌اش و ورود موجوداتی تاریک به زندگی‌اش، موجوداتی که کمترین...
عقب
بالا