- تاریخ ثبتنام
- 2025-05-29
- نوشتهها
- 123
- پسندها
- 847
- امتیازها
- 93
میدانست که با حرفهایش صبر مهران سرریز میشود؛ همین هم شد. جستی از روی صندلی برخاست و به سمتش آمد.
- من غلط کنم نخوام بشنوم! جون هر کی دوست داری اذیت نکن، بگو چی گفت.
اخم ریزی کرد و موهای بلندش را با کش پهن زرد گلدارش بست. مرد گنده این ادا و اطوارها چه معنی داشت؟!
- اول این که قسم نده، دوماً، میخواستی چی بگه دختر بیچاره؟ دلش پیش کَس دیگهای گیره.
به عینی دید که رنگ سفیدش پرید و انگار روی برق چشمان طوسیاش، یک مشت خاکستر سوخته پاشیده باشند که یکهو محو و خاموش شد. بدجنسبازیاش حسابی گل کرده بود. ریز خندید و جلویش ایستاد.
- چیه خب؟ فاطی نشد یکی دیگه، واسه تو که دختر قحطی نیومده.
دمغ و بیحال روی فرش سنتی پهن شدهی کف اتاق فرود آمد و چنگ به موهای پرپشت خرماییاش کشید. نخواست بیشتر از...
- من غلط کنم نخوام بشنوم! جون هر کی دوست داری اذیت نکن، بگو چی گفت.
اخم ریزی کرد و موهای بلندش را با کش پهن زرد گلدارش بست. مرد گنده این ادا و اطوارها چه معنی داشت؟!
- اول این که قسم نده، دوماً، میخواستی چی بگه دختر بیچاره؟ دلش پیش کَس دیگهای گیره.
به عینی دید که رنگ سفیدش پرید و انگار روی برق چشمان طوسیاش، یک مشت خاکستر سوخته پاشیده باشند که یکهو محو و خاموش شد. بدجنسبازیاش حسابی گل کرده بود. ریز خندید و جلویش ایستاد.
- چیه خب؟ فاطی نشد یکی دیگه، واسه تو که دختر قحطی نیومده.
دمغ و بیحال روی فرش سنتی پهن شدهی کف اتاق فرود آمد و چنگ به موهای پرپشت خرماییاش کشید. نخواست بیشتر از...
برای مشاهده کامل پست وارد شوید یا ثبتنام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر: