نام رمان: تَلازُم.
نویسنده:سیده نرگس مرادی خانقاه.
ژانر:عاشقانه.
ناظر: @ZaRa
خلاصه: عشق، چه ساده و بیرحمانه در قلبش جای گرفت! مهنا، دختر قصه ما، روزگاری گمان میکرد که عشق چیزی بیهوده و گذراست، اما اکنون پنج سال است که درگیر آن شده و نمیتواند از آن رهایی یابد. او خود را در کنار پسرعمویی تصور میکند که پانزده سال از او بزرگتر است و در این میان، اشکهایش برای رویایی میریزد که هرگز به حقیقت نخواهد پیوست. با مواجهه با حوادثی که همچون گردباد به جانش میافتند، او در تلاش است تا با این احساسات و چالشها دست و پنجه نرم کند.
مقدمه:
به تنهاییات سرک میکشم
سطری ناخوانده را
با خیالت مینویسم
راهی نمانده...
تا به تصویرهای گمشدهات برگردم
تنهابوی بهار است
که دستهای مرا
به کشف حس تو برمیگرداند
چقدر برایت دوست داشتن
راه میروم و
کوچه تمام نمی شود!
نویسنده:سیده نرگس مرادی خانقاه.
ژانر:عاشقانه.
ناظر: @ZaRa
خلاصه: عشق، چه ساده و بیرحمانه در قلبش جای گرفت! مهنا، دختر قصه ما، روزگاری گمان میکرد که عشق چیزی بیهوده و گذراست، اما اکنون پنج سال است که درگیر آن شده و نمیتواند از آن رهایی یابد. او خود را در کنار پسرعمویی تصور میکند که پانزده سال از او بزرگتر است و در این میان، اشکهایش برای رویایی میریزد که هرگز به حقیقت نخواهد پیوست. با مواجهه با حوادثی که همچون گردباد به جانش میافتند، او در تلاش است تا با این احساسات و چالشها دست و پنجه نرم کند.
مقدمه:
به تنهاییات سرک میکشم
سطری ناخوانده را
با خیالت مینویسم
راهی نمانده...
تا به تصویرهای گمشدهات برگردم
تنهابوی بهار است
که دستهای مرا
به کشف حس تو برمیگرداند
چقدر برایت دوست داشتن
راه میروم و
کوچه تمام نمی شود!
آخرین ویرایش توسط مدیر: