نتایح جستجو

  1. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۱۵ دنا، بعد از آنکه نگاهش را روی صورت‌های خواب‌زده‌ی پسرها سراند و حرف‌هایشان را بی‌جواب گذاشت، از کنار میز صبحانه گذشت. نه خشم بود و نه لبخندی... فقط همان سنگینی همیشگی حضورش که بی‌کلام، فضا را به احترام وادار می‌کرد. موهایش را پشت گوش انداخت. انگشتان بلندش با ظرافتی آگاهانه، تیزی لبه کتش را...
  2. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۱۴ سحر، دیر آمد. انگار خورشید، جرات نکرده بود بی‌دعوتِ او طلوع کند. خانه در سکوتی ژرف غرق شده بود. نه صدای پرنده‌ای، نه آوای بادی، نه خمیازه‌ی صبحگاهی‌ای از پنجره‌ای نیمه‌باز. تنها صدایی که در خانه پنهانی طنین می‌انداخت، صدای نفس‌های کوتاه و عمیق چهار مرد بود… چهار ستونی که بر دروازه‌ی یک...
  3. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۱۳ ساعت نزدیک یازده‌ونیم شب بود. آسمان، تیره‌تر از همیشه، بی‌ستاره و بی‌رحم دیده می‌شد. باد خنکِ شبانه، لابه‌لای شاخه‌های درخت‌های نارنج نارنجستان می‌خزید و صدای خش‌خش‌شان مثل زمزمه‌ی ارواح در گوش باغ پیچیده بود. عمارت، خاموش ایستاده بود. نه چراغی و نه صدایی... مثل خانه‌ای که نفسش را حبس کرده...
  4. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۱۲ هوا ایستاده بود. نه از گرما، که از اضطراب... از آن لحظه‌هایی که همه منتظرند یک نفر حرفی بزند، اما هیچ‌کس جرئتش را ندارد. کسی نفس نمی‌کشید، که مبادا سکوت بشکند. مثل هشدار قبل از زلزله بود... آن مکث سنگین پیش از لرزش اول... دنا هنوز وسط اتاق ایستاده بود، اما انگار حضورش، هوای اتاق را گرفته...
  5. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۱۱ همه‌چیز آن‌قدر ناگهانی ترک برداشت، که انگار حقیقت، مثل لیوان بلورین مادرِ پیرِ خانه، از دست زمان افتاده بود و حالا، تکه‌تکه، زیر پا پخش شده بود. پرنیان دستی به موهای پرکلاغی‌اش کشید، آن‌طور که همیشه وقت لو دادن رازهای پرخطر انجامش می‌داد. لبخند نصفه‌نیمه‌ای که گوشه ل*ب‌هایش نشسته بود، بیشتر...
  6. giti2121

    ✔ موافقت شد ✔ درخواست رنگ نویسنده _دنیا نادعلی نویسنده راشای

    نام کاربردی: giti2121 -نوع درخواست: درخواست رنگ نویسنده علت: برای اشتراک گذاری رمانم در انجمن راشای نام رمان: کیفر
  7. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۱٠ راهرو، خیس و سرد بود. سُکوت، تنها چیزی بود که میان صدای قطرات باران دوام آورده بود. دنا شالش را محکم‌تر دور گردنش پیچیده بود، اما نه از سرما... از اضطرابی بی‌نام که توی جانش جا خوش کرده بود. سیاوش کنار او راه می‌رفت. نه می‌پرسید، نه می‌گفت. فقط گاهی با نگاهی، با مکثی، خواهرش را از گوشه‌ی...
  8. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۹ باران، مثل آهی فروخورده، بر تن سرد شهر می‌نشست. هوا بوی اتمام داشت؛ بوی چیزی که هنوز نیامده، اما وعده‌ی ویرانی‌اش را داده بود. سوسن که دور می‌شود، دنا هم بی‌هیچ درنگی پا به خلوت شب می‌گذارد؛ نه از سر خشم، نه بی‌دلیل، از سر خستگی. کنار درِ ورودی، علی دهخدا با چترِ نیمه‌باز در دست، چون سایه‌ای...
  9. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۸ تصویر همایون، با آن نگاه خاموشِ قاب‌شده بر تخته وایت‌برد، به جانش زل زده بود؛ گویی می‌خواست چیزی بگوید و جرأتش را نداشت. خالِ تیره‌ی گوشه‌ی پیشانی‌اش، آن‌قدر آشنا بود که گلوی دنا را فشرد. همان نشانه را او هم داشت؛ اما این شباهت، جز طعم تلخ سرنوشت، چیزی به کامش نمی‌ریخت. چه اهمیتی داشت دختر...
  10. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    ۷# پیمان روی یکی از صندلی‌های جلوی دنا می‌نشیند. بدنش را به تکیه‌گاه می‌سپارد و با نگاهی که میان اخطار و نگرانی سرگردان است، می‌گوید: _خودت بهتر از هر کسی می‌دونی داری چیکار می‌کنی؛ ولی اگه بخوای نظر ما رو، که البته نمی‌خوای، این کاری که می‌خوای بکنی بیشتر شبیه هل دادن خودت به لبه‌ی پرتگاهه تا...
  11. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۶ نمی‌داند چرا، اما بغض کردـ. بغضی که سال‌ها در تار و پود وجودش رسوب کرده بود، داشت در گلویش جان می‌گرفت. انگشتان ظریفش، چون پیچک‌های اندوه، دور گردنش حلقه می‌زنند؛ نرم و آهسته، گلویش را می‌فشردند. انگار که می‌خواست صدای سال‌ها گریه‌ی بی‌صدایش را از همان نقطه خفه کند. بی‌درنگ از جا برمی‌خیزد...
  12. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۵ دنا، همچون سایه‌ای در مه، حرفش را نیمه‌کاره رها کرد. سکوت بر ل*ب داشت، اما هزاران حرف در نگاهش می‌جوشید. سیاوش، خسته از رمز و رازهای بی‌انتهای خواهرش، از جا بلند شد و گفت: — پاشو بریم. این زن تا ما رو با فکرهاش نسوزونه، دست‌بردار نیست. شهاب لبخند زد. اما دنا، در سکوتی شیشه‌ای، زُل زده بود به...
  13. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۴ شهاب لبخند می‌زند. نه از آن لبخندهای سبکِ روزمره، لبخندی‌ست خسته، عمیق، تلخ؛ از جنسی که فقط برای دنا کنار گذاشته بودـ نگاه کوتاهی به سیاوش می‌اندازد و سری به نشانه‌ی تسلیم تکان می‌دهد. دنا، مثل همیشه، بازی را پیش از شروع برده بود. سیاوش، گیج و منگ، ناگهان پا به جلو می‌گذارد. – چی گفت الان؟...
  14. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۳ عمارت، ساکت بود. سکوتی همانند مرگ های بی صدا که مثل پیچک میان دیوارها پیچیده شده بود. همه‌چیز در خاموشی دفن شده بود، در سکوتی شبیه مقبره‌ای گمشده در دل خاک. حتی عقربه‌های ساعت، با بی‌میلی می‌دویدند. دِنا دوباره در اتاق کارش گم شده بود و سیاوش، روی کاناپه‌ای در پذیرایی نشسته بود و بی‌قرار در...
  15. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۲ ساعتی گذشته، ضربان سرکش قلبش، حالا کمی آرام گرفته. نه درد،نه سوزش.فقط سکوت و سقفی سیاه رنگ نگاهش را بلعیده. تقه‌ای کوتاه، سکوت را می‌درد. پلك می‌زند و نیم‌خیز می‌شود، و چشمان خسته‌اش را به مانیتور روبه روی تختش می‌دوزد. سیاوش است، با سینی‌ای غذا در دست هایش! بی‌اعتنا دوباره دراز می‌کشد...
  16. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    #۱ حبه قند را، درست مثل همیشه، آرام در دل استکان کمر باریکِ چای رها می‌کند. ده ثانیه می‌گذرد. بعد، قاشق را در چای می‌چرخاند. پنج ثانیه کافی‌ست. وقت نوشیدن است. انگشتان ظریفش، با وسواسی که فقط آدم‌های خسته دارند، دور کمر استکان حلقه می‌شود. چشم‌هایش را می‌بندد و جرعه‌ای از چای جان‌بخش را می‌نوشد...
  17. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    مقدمه: در امتداد افق، جایی که کوه‌ها سکوت را نفس می‌کشند، دنا ایستاده است—نه تنها کوهی از سنگ، بلکه تندیسی از پایداری. و آن‌گاه که نسیم‌ِ رازآلود تاریخ بر دامنه‌هایش می‌وزد، نامی در ذهن طنین می‌اندازد: دنا، یگانه زنی به سرسختی همان قلهٔ افسانه‌ای. این کتاب، روایتی‌ست از «کیفر»؛ پاسخی نه...
  18. giti2121

    ♦ رمان در حال تایپ ✎ رمان کیفر | دنیا نادعلی | نویسنده راشای

    نام رمان : کیفَر ژانر : اجتماعی، عاشقانه، پلیسی نویسنده: دنیا نادعلی نویسنده راشای نام ناظر: @pegah.reaisi خلاصه: دنا، دختری از تبار درد و تنهایی، در پی انتقام نفس می‌کشد. او با قلبی سراسر نفرت و خشمی بی‌پایان برای نابودی خاندان یکتا و دشمنانش می‌کوشد؛ حال باید دید، آیا این مسیر تاریک او را به...
  19. giti2121

    ✸ میز کار ✸ درخواست تایید رمان | راشای

    سلام وقت بخیر. درخواست تایید رمان داشتم
عقب
بالا